تاریخ سند: 13 دی 1345
موضوع: شیخ نورانی
متن سند:
به: 316 شماره: 25045 /20 ﻫ 3
از: 20 ﻫ 3
ساعت 1300 روز 11 /10 /45 شیخ نورانی در مسجد جامع به منبر رفته ابتدا حدیثی از پیغمبر اکرم خواند سپس اظهار داشت دین با سیاست توام است و روحانیت با سیاست یکی است زیرا حضرت علی و حسین هم با سیاست بودند حالا اینها میگویند که دین با سیاست جداست1 و روحانیت نباید در سیاست دخالت نماید بعد اضافه نمود اگر سلطانی و یا رئیس با عدالت بر مردم حکومت و یا سلطنت کرد سلطنت و یا ریاست او باقیست اگر با ظلم و ستم رفتار کرد و حقکشی باشد بدون چون و چرا سرنگون خواهد شد مگر با سرنیزه میشود محبت در دل مردم ایجاد کرد در زمان حیات علی عدهای بودند از ارادتمندان واقعی او چرا، چون او عادل بود دیندار بود و فعلاً نواب امام که مراجع عظام باشند.
بعد گفت چون از من خواستند که تمام مراجع را دعا کنم لذا من از مشهد ـ قم و نجف تمام مراجع را دعا میکنم در این موقع شیخ غلامحسین جعفری گفت بعد از ختم منبر من دعا میکنم آنگاه آیتاله گلپایگانی ـ شریعتمداری و نجفی را دعا کرد بعد آیتاله شاهرودی و خوئی را دعا کرد و مردم آمین گفتند و همین که اسم خمینی را ذکر کرد صلوات فرستادند در این اثنا شیخ نورانی خطاب به مردم گفت آقایان صلوات نفرستید و میتوانند در منزل برای آیتاله خمینی دعا کنند و شما فعلاً با خلوص نیت آمین بگویید زیرا صلوات فرق میگذارد بین مراجع تقلید
کوهک
توضیحات سند:
1.
دین و سیاست: مقصود از چگونگی رابطه دین و سیاست این است که دین به عنوان یک مکتب همان طوری که درباره نیازهای مادی، معنوی و فردی بشر، برنامه داشته و پاسخگو است؛ در خصوص حکومت که یکی از نیازهای اساسی حیات سیاسی و اجتماعی بشر است نیز برنامه داشته و پاسخگو است.
اسلام با ارائه نوعی از حکومت، قوانین کلی حکومت را بیان کرده و نسبت به عنصر حکومت بیتفاوت نبوده است.
در ساختار قانونگذاری اسلام همان طوری که قوانین فردی وجود دارد قوانین سیاسی نیز پیشبینی شده است، تا انسانها از این قوانین کلی استفاده نموده و از عقل خود در تطبیق آن قوانین بهره گیرند و حکومت تشکل دهند.
از اینرو است که اسلام درباره رهبری و نحوه شکلگیری حکومت شرایط و معیارهایی را بیان کرده است.
عالمان و مصلحان اسلامی همانند امام راحل، همان حکومت ارائه شده از سوی دین را که از آن به عنوان «حکومت اسلامی» و یا «حکومت دینی» یاد میشود، مطرح کرده است.
براین اساس سیاست جزء دین است نه خارج از دین.
امام خمینی (ره) درباره موضع دین نسبت به حکومت فرموده: «گمان نشود اسلام مثل مسیحیت هست که فقط رابطه معنوی بین افراد و خدای تبارک و تعالی است و بس.
اسلام برنامه زندگی دارد، اسلام برنامه حکومت دارد.
»
«حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسولالله (ص) است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه ...
است.
»
درباره رابطه و عدم رابطه دین و سیاست دو گرایش و دیدگاه عمده وجود دارد:
دیدگاه رابطه داشتن دین و سیاست.
طرفداران رابطه دین و سیاست گرچه در چگونگی رابطه و دلایل آن خطمشی واحد را دنبال نمیکنند ولی اصل رابطه دین و سیاست را همه قبول دارند.
براساس این دیدگاه، دین به صورت مجموعه قوانین و در تمام صحنههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ...
حضور دارد.
اصولاً فلسفه تشریع دین نیز همین است.
از اینرو اگر دین نتواند پاسخگوی نیازهای دنیا و آخرت باشد، با اصل تشریع آن منافات دارد.
براساس این نگرش که در عصر حاضر امام راحل پرچمدار آن است، دنیا و آخرت، عرفان و سیاست از هم جدا نبوده و مکمل یکدیگرند.
دین فقط در مقوله خدا و معاد و ارتباط انسان به خدا خلاصه نمیشود.
از اینرو قوانین الهی همانند دانههای تسبیح با همدیگر پیوند دارند که قوانین عبادی آن آثار سیاسی داشته و قوانین سیاسی، اجتماعی آن بار و آثار عبادی دارند و سیاست جزء دیانت است و این آمیختگی آنقدر عمیق است که بین دین و سیاست وحدت است، و نسبت دین و سیاست همانند نسبت روح و بدن میباشد چنان که شیخ محمود شلتوت و استاد شهید مطهری فرمودند: «تنها در یک صورت است که میتوان مساله حکومت را از دین در آیین اسلام جدا کرد و آن هنگامی است که بتوان پیوند جسم را از روح آدم گسست!...
» شهید مطهری فرمود: «...
بزرگترین آرزوی هواخواهان ترقی اسلام باید توأم شدن سیاست و دیانت باشد.
نسبت این دو با هم نسبت روح و بدن است.
این روح و بدن، این مغز و پوست باید با یکدیگر بپیوندند.
»
تعریف و تفسیری که امام راحل از دین ارائه می دهد همان تفسیری است که مورد تحلیل قرار گرفت.
از نگاه امام دین به مجموعه قوانین فردی و ارتباط انسان با خدا تفسیر شده است.
او عقیده دارد که دین تنها در معنویات ظهور پیدا نمیکند بلکه دین مجموعهای از قوانین فردی و سیاسی و ...
است که مسایل سیاسی آن از مسایل عبادیش بیشتر است و هیچ موضوع حیاتی در سیستم قانونگذاری اسلام فاقد برنامه نیست.
امام راحل فرمود: «اسلام مکتبی است برخلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شؤون فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز ...
فروگذار نکرده است.
»، «اسلام دینی است که احکام عبادیش سیاسی است این جمعه این خطبههای جمعه، آن عید آن خطبههای عید، این اجتماع این مکه این مشعر این منی این عرفات همهاش مسایل سیاسی است.
»، «نسبت اجتماعات قرآن با آیات عبادی آن نسبت صد به یک هم بیشتر است از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بردارد سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است، مقداری از احکام مربوط به اخلاقیات است، بقیه همه مربوط به اجتماعیات، اقتصادیات، حقوق، سیاست و تدبیر جامعه است.
»، «بسیاری از احکام عبادی اسلام منشاء خدمات اجتماعی و سیاست است.
عبادتهای اسلام اصولاً تمام با سیاست و تدبیر جامعه است.
»
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 287