تاریخ سند: 17 اردیبهشت 1342
گزارش
متن سند:
تاریخ :17 /2 /42
گیرنده : مقامات ساواک بترتیب سلسله مراتب
فرستنده : 331 (اداره بررسیها)
گزارش
محترما باستحضار میرساند گزارش ویژه پیوست و طرحهاى ضمیمه آن درباره تشکیلات روحانیون شیعه اثنى عشرى تهیه شده و بعرض رسیده است و تیمسار قائم مقام ریاست ساواک مقرر فرمودهاند که براى دفتر ویژه اطلاعات فرستاده شود.
تهیه کننده. 17 /2
رئیس بخش
رئیس اداره سوم
مدیر کل اداره سوم
معاون ساواک
بسیار خوب تهیه شده ـ بدفتر ویژه بفرستید ـ معتقدم یک نسخه هم مخصوص تیمسار ریاست تهیه کنید مورد توجه ایشان قرار خواهد گرفت.
در اجراى آن اقدام گردید.
در پرونده کلى روحانیون بایگانى شود. 8 /4
آقایان 1ـ شهابى
2ـ اصغر رحیمى مذاکره نماید. 6 /3 /42
1ـ مقدمه :
روحانیون شیعه اثنى عشرى بر عکس روحانیون کاتولیک مسیحى داراى تشکیلات منظم و صحیحى نیستند و در محافل روحانیون شیعه این ضرب المثل زیاد شنیده میشود که (نظم آخوندى در بى نظمى آن است). اما بهر حال طبقهاى که خود را معلم و مبلغ دین اسلام بر اساس تشیع معرفى مینمایند داراى سلسله مراتبى هستند که ذیلا بطور اختصار بعرض برسد ؟:
2ـ مجتهدین و مساله امامت :
براى آنکه روشن شود مجتهد از نظر روحانیون شیعه کیست و از نظر مذهبى داراى چه اختیاراتى است و مشخصات وى چیست مختصرى درباره مساله امامت صحبت میشود.
بزرگترین اختلاف بین شیعه و سنى در مساله امامت است. اهل تسنن عقیده دارند که حضرت محمد پیغمبر اسلام (ص) جانشین براى خود تعیین نفرمود و پس از رحلت آن حضرت بزرگان مسلمین بترتیب ابوبکر ـ عمر ـ عثمان و على را بخلافت برگزیدند. این خلفا بکلیه امور مسلمانان اعم از امور دینى و غیر دینى رسیدگى میکردند. پس از چهار نفر که بخلفاء راشدین معروف میباشند خلافت بصورت انتصابى بخاندان اموى و پس از آن بخاندان عباسى منتقل شد.
در حال حاضر نیز اوامر زمامدار هر کشور محترم است و مسلمین باید از اوامر او اطاعت نمایند.
شیعیان در این زمینه با اهل تسنن مخالفند و عقیده دارند که پیغمبر اسلام (ص) در زمان حیات خود بامرخداوندحضرت على بن ابیطالب(ع)را بجانشینى خویش منصوب فرمود وبعد ازرحلت آن حضرت
اگر چه عدهاى از بزرگان مسلمین روى اغراض مادى و احساسات جاهطلبى قدرت و حکومت را قبضه و حق على (ع) را غصب کردند ولى در هر حال مرجع ذیصلاح و نماینده الهى براى مسلمین-همان على بن ابیطالب بوده است. و مسلمانان میبایست از معظم له اطاعت مینمودند.
شیعه عقیده دارد که خلافت ـ امامت ـ بعد از حضرت على (ع) به پسر بزرگ او حسن بن على (ع) و پس از شهادت وى به پسر کوچکترى على (ع) حضرت حسین بن على (ع) و پس از حسین (ع) بترتیب با رشد اولاد ذکور آن حضرت بطور انتصاب الهى رسیده است و مسلمین میبایست در کلیه امور دنیوى و اخروى خود در صورتیکه دسترسى بیکى از ائمه مزبور داشته باشند بخود او و در غیر اینصورت باشخاصى که نایب او هستند مراجعه نمایند و چون بنظر شیعیان در حال حاضر آخرین ائمه که دوازده نفر بودهاند زنده است ولى مردم او را نمیشناسند و دسترسى باو مقدور نیست بنابراین مسلمانان در کلیه امور میبایست بنایب امام غایب مزبور مراجعه و دستورهاى وى را اطاعت نمایند.
نایب امام کیست؟
شیعیان معتقدند که حضرت مهدى (ع) امام دوازدهم قبل از پنهان شدن از انظار مردم بوسیله رابط خود دستور داد که در زمان غیبت او مردم از علمائى که متقى و پرهیزکار هستند پیروى کنند و معلوم است که این دسته از علماء در درجه اول میبایست در مسائل دینى مجتهد و صاحب نظر باشند.
بدین ترتیب مجتهدین شیعه اثنى عشرى خود را نایب امام میدانند و عقیده دارند که در زمان غیبت امام حقوق و وظایف امام بعهده آنان محول شده و آنها وظیفه دارند که امور مسلمین را تا حدود امکان اداره نمایند و معذالک از کسانیکه در حدود مقررات اسلامى حکومت نمایند حمایت میکنند و رژیم سلطنت را براى حفظ مذهب مناسبتر از رژیمهاى دیگر میدانند!
3ـ مجتهد کیست و چگونه انتخاب میشود:
مجتهد کسى است که در فقه و اصول و علوم و معارف مربوط بآن دو علم داراى تتبع و تحقیق عمیق و وسیع بوده داراى قوه و استعدادى باشد که بتواند با مراجعه باسناد و مدارک صحیح احکام دین اسلام را استنباط نماید بچنین شخص اصطلاحا میگویند (صاحب فتوى).
براى رسیدن بمرحله اجتهاد تحصیلات طولانى و وسیعى لازم است و با توجه بمشکلات موجود در راه تحصیل چنان معارفى خیلى کم اتفاق میافتد که طلاب علوم دینى باین مرحله از فضل و دانش برسند و غالبا پس از چند سال تحصیل از ادامه کار خوددارى کرده بصورت امام جماعت و واعظ و یا بصورتهاى دیگر بزندگى عادى ادامه میدهند.
تشخیص مجتهد بعهده استادان مسلم ورزیده علوم اسلامى محول است آنها که سالها در این راه زحمت کشیده بیشتر ایام عمر خویش را بتحصیل و تحقیق و همچنین تعلیم و تربیت مسائل فقهى سپرى کردهاند و در رده مراجع تقلید میباشند.
معمولا استادان مسلم فقه و اصول در حوزههاى درسى خویش طلابى دارند که داراى استعداد و قریحه
ذاتى هستند و چندین سال در راه تحصیل علوم دینى زحمت کشیدهاند و بآن مرحلهاى از کمال رسیدهاند که میتوانند در مسائل دینى نظر صحیح و مستدل بدهند. این قبیل طلاب دانشمند پس از چند سال بحث و تحقیق در محضر استادان بفضل و دانش شناخته میشوند و استادان آنها تشخیص-میدهند که آنان داراى قوه اجتهاد شدهاند. در این هنگام بآنها گواهى اجتهاد میدهند.
4ـ ارزش گواهى اجتهاد :
ارزش تحصیلات شخصى که از راه صحیح و بدون حیله و تزویر گواهى اجتهاد بدست آورده در واقع معادل ارزش دکترى است. اما در حال حاضر عدهاى از افراد فاقد صلاحیت با وسایل مختلف مدرک اجتهاد بدست آورده آنرا بگواهى وزارت فرهنگ رسانیدهاند و همین کار افراد مزبور موجب تنزل حیثیت و ارزش واقعى گواهى اجتهاد شده است بطوریکه فعلا ارزش استخدامى گواهى اجتهاد معادل ارزش استخدامى دیپلم ادبى کامل متوسطه است و در اداره ثبت اسناد ارزش آن معادل ارزش لیسانس حقوق و یا علوم معقول و منقول میباشد.
5ـ مرجع تقلید :
در بین فقهاء شیعه اختلاف است که آیا افرادى که شخصا قدرت استنباط احکام اسلامى را از منابع و مدارک صحیح آنها ندارند میتوانند بهر یک از مجتهدین مراجعه و باصطلاح از آنان تقلید کنند یا فقط باید از اعم مجتهدین تقلید نمایند بنابراینکه تقلید از اعلم مجتهدین واجب نباشد هر مجتهدى مرجع
تقلید است و در غیر اینصورت اعلم مجتهدین مرجع تقلید میباشد.
مسالهاى که در مرجع تقلید حائز اهمیت است عدالت است و هر گاه مقلدین یک مرجع تقلید نسبت بعدالت پیشواى خود تردید نمایند از اطراف او پراکنده خواهند شد.
6ـ طرز انتخاب مرجع تقلید:
اگر در بین مجتهدین یک نفر بعنوان اعلم شناخته شده باشد، همان یک نفر خود بخود مرجع تقلید میباشد و مردم از او تقلید مینمایند. اما چون دانش و معلومات داراى مقیاس دقیقى نیست که با آن سنجیده شود و نمیتوان بطور دقیق معلوم کرد که از بین مجتهدین طراز اول کدام یک اعلم میباشند بنابراین در هنگامى که یک نفر بطور مسلم اعلم شناخته نشده هر یک از مجتهدین طراز اول از طرف عدهاى از مردم متدین بعنوان مرجع تقلید شناخته خواهند شد.
مثلا پس از آیتاللّه بروجردى مجتهدى که در نزد همگان بعنوان اعلم شناخته شده باشد وجود نداشته و بهمین جهت چند نفر از مجتهدین طراز اول بعنوان مرجع تقلید شناخته شدهاند و هر کدام براى خود مقلدین و پیروانى دارند از جمله :
آیات اللّه حکیم و شاهرودى و خوئى در نجف. گلپایگانى. شریعتمدارى. خمینى و نجفى در قم و میلانى در مشهد.
در چنین شرایطى که چند نفر از دانشمندان بزرگ علوم اسلامى با یکدیگر هم طراز هستند ممکن است وجود صفات و امکاناتى در یکى از آنها موجب پیشرفت او گردد چنانچه در حوادث اخیر آیت اللّه
خمینى بعلت مخالفتى که با دولت کرده مورد توجه عده زیادى از افراد ناراضى قرار گرفته و تعداد مریدانش روبازدیاد رفته است. بر عکس چون آیتاللّه نجفى بعنوان هوا خواه دولت شناخته شده عدهاى از پیروان خویش را از دست داده است. بطوریکه فعلا نمیتواند با رقباى خود امثال خمینى و شریعتمدارى رقابت نماید.
میزان در آمد یکنفر از مجتهدین هم طراز و صرف هزینه بیشتر در راه طلاب و روحانیون دیگر نیز موجب پیشرفت آن مجتهد میشود.
7ـ سیاست دولت در انتخاب مرجع تقلید :
این مساله که آیا بهتر است مرجع تقلید شیعیان در ایران باشد یا در کشور دیگر جزء مسائل فرعى است. زیرا اولا این موضوع با سیاست روز دولت بستگى دارد. ثانیا بر فرض اینکه دولت تشخیص بدهد که بهتر است مرجع تقلید در ایران باشد ـ و در شرایط کنونى هم صلاح در همین است ـ از لحاظ عملى هیچ اقدامى در این زمینه نمیتواند بعمل آورد. چون روش انتخاب مرجع تقلید طورى است که دخالت دولت را غیر ممکن میسازد و بعلاوه اگر مردم متدین احساس کنند یکى از مجتهدین مورد توجه دولت است از اطراف او پراکنده میشوند. همانطور که از اطراف مجتهدینى امثال آیتاللّه نجفى در قم و آیاتاللّه سبزوارى و کفائى در مشهد پراکنده شدهاند. گذشته از آنکه هم اکنون آیتاللّه حکیم از سایر رقباى خود بقدر محسوسى جلو افتاده و حوادث چند ماه اخیر دولت و روحانیون نیز-بیش از پیش به پیشرفت او کمک کرده است.
آیتاللّه حکیم در زمان حیات آیتاللّه بروجردى هم داراى مقلدین زیاد و نفوذ فراوان بود.
نامبرده در چند سال قبل کتابى بنام (مستدرک) در فقه نوشته که وجهه علمى او را نزد اهل فن بالا برده و بنظر نمیرسد که سایر رقباى او بتوانند نفوذ او را تحت الشعاع قرار بدهند. نکتهاى که در اینجا قابل توجه است اینست که پس از آیتاللّه حکیم مجتهدى که داراى شانس زیادى براى مرجعیت تقلید است آیتاللّه شاهرودى است که او هم مقیم عراق است و با وجود او بسختى نوبت بمجتهدین ایران میرسد!
اگر فرض شود که بدون توجه بنکات بالا تصمیم گرفته شود یک نفر را بعنوان مرجع تقلید انتخاب کنند باید دید آن فردى که کاندید چنین مقامى است کیست؟ چنین فردى حتما باید از بین اشخاص زیر انتخاب شود. تا نتیجه بدست آید والا پیشرفتى حاصل نخواهد شد:
آیات اللّه حکیم و شاهرودى و خوئى در عراق.
آیات اللّه گلپایگانى ـ خمینى ـ شریعتمدارى و نجفى در قم.
آیتاللّه میلانى در مشهد. غیر از نامبردگان بالا شخص دیگرى داراى شانس مرجعیت تقلید نیست.
8ـ نظر مرجع تقلید و سایر مجتهدین درباره دولت :
بین روحانیون شیعه و سنى در این مساله اختلاف است که آیا اطاعت از زمامداران کشورها لازم است یا خیر؟
این اختلاف از تفسیر آیه ذیل ناشى شده است.
(اطیعواللّه و اطیعواالرسول و اولى الامر منکم).
یعنى : (از خدا و از پیغمبر خدا و از زمامداران خود اطاعات کنید).
روحانیون سنى میگویند مقصود از زمامداران خود، پادشاهان و رؤساى جمهور و سایر حکام میباشد. بهمین جهت روحانیون سنى باوامر حکام خویش احترام میگذارند و در مراسم مذهبى بنام آنها خطبه میخوانند. در کردستان ایران نیز روحانیون سنى در نماز جمعه بنام اعلیحضرت همایون شاهنشاه خطبه میخواندند. روحانیون شیعه مىگویند مقصود از (زمامداران) در این آیه حکام دنیوى نیستند بلکه حکام و زمامدارانى هستند که از طرف خدا تعیین شدهاند. یعنى ائمه دوازده گانه و پس از آنها مجتهدین ذیصلاح که نایب آنها هستند میباشند. با این عقیده مشکل است روحانیون شیعه اثنى عشرى قلبا و روحا طرفدار دولتها باشند. زیرا آنها خود را براى حکومت ذیحق میدانند و دولتها را غاصب میخوانند. اما چون بطور معمول مسالمت طلب هستند میتوان با آنها کنار آمد. و تا وقتى کسى بآنها کارى نداشته باشد و منافعشان بخطر نیفتد بعید است که وارد کشمکشهاى شدید سیاسى و مادى گردند. نگرانى فعلى روحانیون طراز اولایران و عراق نیز بیشتر باین علت است که تصور میکنند-دولت در نظر دارد اساس مذهب اسلام را در ایران متزلزل نماید.
اگر دولت با مرجع تقلید کنار بیاید از دست سایر روحانیون آسوده خواهد بود. زیرا دستگاه روحانیت با وجود آنکه داراى سازمان و تشکیلات و انضباط صحیحى نیست معذلک از مرجع تقلید بمقدار قابل ملاحظهاى پیروى مىکند.
9ـ امام جماعت :
امام جماعت در اصطلاح روحانى بکسى گفته میشودکه در مساجد نماز گذارده وعدهاى از مسلمین باو
اقتدا میکنند این طبقه از روحانیون بیشتر معروف بزهد و تقوا بوده و کمتر ممکن است بامور سیاسى دخالت نمایند مگر آنکه پیشوایان بزرگ شیعه و مراجع تقلید بآنان توصیه کنند که مثلاً فلان مساله بر خلاف شرع انجام گرفته و براى جلوگیرى از آن باصطلاح امر بمعروف و یا نهى از منکر واجب است و یا اینکه درباره مسائلى که بنظر آنان بر خلاف شرع میباشد طبق فتواى پیشوایان مذهب شیعه عمل کنند.
این طبقه از روحانیون ممکن است داراى قوه سخن ورى بوده و بعد از نماز جماعت بمنبر بروند و یا اینکه تنها به برگزارى نماز و دادن جواب مسائل شرعى قناعت کنند ولى در هر صورت اکثرا در مساجد محل یا منازل مقلدین خود جلسات هفتگى تشکیل داده و در اطراف مسائل دینى به مذاکره و بحث میپردازند.
ضمنا کسانى که در این گونه مجالس حاضر میشوند در مذهب متعصب و داراى افکارى محدود و خشک میباشند و بهمین علت امام جماعت محل یا روحانیون دیگر بخوبى قادرند احساسات مذهبى آنان را علیه اشخاص یا مسائل مختلف سیاسى و اجتماعى برانگیزند در دهات مختلف ایران نیز تعداد زیادى از روحانیون درجه 3 و 4 که اکثر آنان حتى در مسائل دینى داراى اطلاعات ناقص و محدودى میباشند عملا کار ائمه جماعت را براى دهاقین انجام میدهند این طبقه از روحانیون بعلت جهل و نادانى خرافات را تبلیغ نموده و گاهى نیز با تطمیع عوامل مخالف و منافقین بتحریک مردم اقدام میکنند.
10ـ طرز انتخاب امام جماعت :
امام جماعت یک محل بچند طریق ممکن است انتخاب گردد. صحیحترین راه آنکه مورد تایید قاطبه افراد متدین نیز میباشد آن است که مرجع تقلید و یا مجتهدى که نزد اهالى محل مقبولیت دارد فردى را براى امامت مسجد انتخاب مینماید. باین ترتیب که وقتى مسجدى ساخته شده واقف آن مسجد و یا مردم محل بمجتهد مورد نظر خود مراجعه از او شخصى را براى امامت آن مسجد طلب میکنند.
راه دیگر عبارت است از انتخاب بوسیله متولى. این راه بیشتر در موقوفات عملى میشود. وجهه امام جماعتى که از این راه تعیین شده در بین مردم چندان زیاد نیست. مثلاً در مسجد شریعت سنگلجى واقع در خیابان فرهنگ اصلاً نماز جماعت بر پا نمیشود.
علت آن این است که امام جماعت آن مسجد که سنگلجى استاد دانشگاه است وجههاى از لحاظ مذهبى در بین اهالى محل ندارد و شخصا خودش را کاندید امامت نموده است. لذا پشت سراو نماز نمیخوانند.
موضوع قابل توجه در این مورد آن است که بنابر عقیده اهل تسنن در امام جماعت عدالت شرط نیست. بنابراین مردم سنى با هر کس که بتواند نماز بخواند نماز جماعت میگذارند. اما شیعه میگوید امام جماعت باید عادل باشد. پس با هر کس نمیتوان نماز جماعت گزارد.
از این توضیح معلوم میشود که در انتخاب امام جماعت نیز بسختى میتوان دخالت کرد. و اگر مردم احساس کنند امام جماعت از طرف دولت منصوب شده اطرافش جمع نخواهند شد.
11ـ وعاظ :
وعاظ عدهاى از روحانیون هستند که در منابر تبلیغات دینى میکنند و در عصر حاضر بلند گوى روحانیت و مهمترین عامل تبلیغ دینى همین اشخاص میباشند. شرط پیشرفت وعاظ داشتن معلومات و استعداد کافى و شیرینى نطق و بیان و معروفیت بحسن اخلاق و رفتار میباشد. در تهران آقاى فلسفى. راشد. وحیدى. انصارى و حلبى معروف هستند و بعنوان وعاظ طراز اول شناخته شدهاند.
در بین اهل منبر چه در تهران و چه در شهرستانها و دهات عدهاى کم معلومات و یا بیسواد و متحجر وجود دارند که وجودشان هم بزیان دین مبین اسلام و هم بزیان مصالح دولت و مملکت است. براى کنترل آنان باید بمساله لباس و نظام وظیفه روحانیون توجه داشت که مورد بحث قرار خواهد گرفت.
12ـ روضهخوانها و مداحها:
این دسته از روحانیون درمجالس و منازل افراد معتقد روضه و یا اشعار مذهبى میخوانند و احیانا مسائل دینى را باشخاص میآموزند. بیشتر این عده افراد فقیر و ضعیفى میباشند. بعضى از اشخاص بیکار براى امرار معاش در این مسلک در آمدهاند.
13ـ طلاب :
طلاب علوم دینى اکثر افراد بسیار فقیر میباشند که در محضر استادان علوم دینى و در مدارس و حوزههاى علمیه بتحصیل اشتغال دارند. غیر از عدهاى از آنان که شخصا داراى ممر معاش کافى هستند بقیه بطور متوسط در آمد بین 300 تا 800 ریال دارند و در آمد ماهانه بعضى از اشخاص عائله مند و
مشخص آنان ممکن است تا 1500 ریال نیز بالغ شود. طلابى که از دهات براى تحصیل بحوزههاى علمیه میروند معمولا در محل خود خواندن و نوشتن فارسى و تا حدودى صرف و نحو عربى را آموختهاند. و میتوان گفت داراى تحصیلاتى در حدود ششم ابتدائى هستند.
طلابى هم که از شهرستانها بحوزههاى علمیه میروند داراى تحصیلات ضعیف مقدماتى میباشند و در بین آنان افرادى نیز که داراى سیکل اول متوسطه و احیانا داراى دیپلم هستند یافت میشوند.
وقتى طلبهاى وارد مدرسه شد ابتداء شروع بخواندن صرف و نحو عربى و مختصرى منطق و فلسفه و علوم ادبى مینماید. کتابهاى مقدماتى که قبل از شروع فقه و اصول میخواند عبارت است از کتابهاى جامع المقدمات. سیوطى. مغنى. حاشیه. ملا عبداللّه شمسیه. مطول و کتب و مقالاتى که در این حدود نوشته شده است.
پس از پایان این مرحله که بطور متوسطه و با امکانات موجود تقریبا مدت شش سال طول میکشد. مرحله دوم یعنى مرحله خواندن فقه و اصول براى آنها که میخواهند در علوم منقول وارد شوند و فلسفه و منطق براى آنها که میخواهند در علوم معقول وارد شوند پس از تکمیل دوره اول آغاز میگردد. این مرحله نیز بطور متوسط 6 سال طول میکشد.
طلابى که مراحل یاد شده را با موفقیت باتمام رساندهاند در صورتیکه تمایل بادامه تحصیل و تکمیل معلومات خود داشته باشند در محضر استادان فن به (درس خارج) میروند.
در این مرحله تحقیقات و تتبعات وسیعى صورت میگیرد و طلبه باید علاوه بر استفاده از محضر استاد
شخصا نیز بتحقیقات خویش ادامه دهد.
روشن است که هر کس داراى قریحه و استعداد بیشتر است و بیشتر زحمت تحصیل علم بخود هموار مینماید زودتر در مسائل دینى صاحب نظر میشود و براى این مرحله مدت معینى نمیشود تعیین کرد. شاید اشخاص معمولى بتوانند پس از 6 سال تحصیل در این دوره صاحب نظر و باصطلاح مجتهد گردند.
یکى از روشهاى خوب مدارس قدیمى دینى این است که طلاب در هر مرحلهاى که هستند اولا دروس خویش را با یکدیگر مورد بحث و انتقاد قرار میدهند و ثانیا در عین حال که خودشان در محضر استادان بتحصیل اشتغال دارند کتابهائى را نیز که قبلاً خواندهاند بطلاب دیگر درس میدهند و این عمل به پیشرفت آنان کمک میکند.
در آمد ماهانه طلاب یا از موقوفات و یا بوسیله مراجع تقلید و سایر روحانیون تامین میشود و در هر حال در آمد آنها براى مخارجشان کافى نیست و فقر و گرسنگى اکثر طلاب مشهور است.
14ـ مساله نظام وظیفه طلاب:
طلاب علوم دینى دانشجویانى هستند که بدون تحمیل بر بودجه مملکت و بدون آنکه انتظار داشته باشند دولت مدرسه براى آنان بسازد و یا وسائل تحصیلى آنها را تامین نماید بتعلیم و تعلم ادامه میدهند و در عین حال توقعى هم ندارند که پس از پایان دوران تحصیل مانند دانشآموزان یا دانشجویان کلاسیک داراى گواهینامهاى بشوند تا بتوانند در ادارات دولتى استخدام گردند بدین ترتیب در هر سال عدهاى در رشته علوم دینى و اخلاقى پیش میروند و بر تعداد افراد تحصیل کرده کشور میافزایند بدون آنکه دولت هیچگونه کمکى به پیشرفت تحصیلى آنها بنمایدبدیهى است که باتوجه باین
مقدمه حق طبیعى طلاب است که مانند محصلین مشتغل در موسسات وزارت فرهنگ تا مدتى که تحصیل میکنند از خدمت نظام وظیفه معاف باشند تا کنون هم بهمین نحو عمل میشده است. اما چون در این زمینه کنترل صحیحى صورت نمیگرفته عدهاى از افراد غیر طلبه نیز بعنوان طلبه از خدمت سربازى شانه خالى کردهاند و براى قطع کردن سوء استفاده این دسته میبایست در وضع نظام وظیفه طلاب کنترل صحیح بعمل آید.
براى کنترل طلاب نباید انتظار داشت که آنها داراى مدرک کلاسیک معینى باشند زیرا این امر با روش کار و عرف و عادت آنان تطبیق نمیکند. همانطور که قبلا بعرض رسید نوجوانى که میخواهد در رشته علوم دینى در مدارس قدیمه تحصیل کند ابتداء مقدماتى را در شهرستان یا ده خویش فرا میگیرد و سپس بمدراس دینى وارد میشود. و پس از چند سال تحصیل در این مدارس کتابهاى جامع المقدمات ـ سیوطى ـ مغنى ـ حاشیه ملاعبداله ـ مطول و شمسیه را باتمام میرساند.
این دوره تحصیل مقدماتى معمولا 6 سال طول میکشد و اگر یکنفر طلبه بدون ترک تحصیل و بطور جدى درس خوانده باشد وقتى این کتابها را خوانده است که در سن نوزده یا بیست سالگى قرار دارد. لذا میتوان براى معافیت سال اول خدمت سربازى امتحان همین کتابهاى یاد شده را بر قرار ساخت. با این مقیاس هر سال از طلاب امتحانى بعمل خواهد آمد و در صورت موفقیت از خدمت نظام وظیفه براى مدت یکسال معاف خواهند شد.
با این ترتیب هم از سوء استفاده افراد بیسواد و غیر طلبه جلوگیرى میشود و هم حق طلاب زحمتکش
و درس خوان تضییع نمیگردد. مراجع دینى و استادان مدارس قدیمى و خود طلاب واقعى نیز این روش را تایید میکنند.
15ـ مساله لباس روحانیون :
تاکنون چون کنترلى در مورد لباس روحانیت بعمل نیامده عدهاى از افراد بیسواد و کوته نظر و بیکار در سلک روحانیون قرار گرفته موجبات تزلزل حیثیت لباس روحانیت را فراهم ساختهاند. همین افراد هستند که از روى جهل و نادانى خرافات و افکار سست و بى پایه را در مردم عامى تلقین میکنند و باین وسیله حتى بتعلیمات عالیه دین مترقى اسلام نیز لطمه وارد میآورند. دیده میشود که عدهاى با عباء و عمامه در حال تکدى میباشند. و از این راه عواطف عابرین را تحریک و بتکدى ادامه میدهند. وجود این قبیل افراد در دهات بیمارى اجتماعى خطرناکى است. خود روحانیون و طلاب نیز از وجود آنان رنج میبرند و از اینکه براى تلبس لباس روحانیت هیچ قید و شرطى موجود نیست ناراحت میباشند.
براى برچیدن چنین مشکلى باید ابتدا بوسیله اشخاص متدین و مورد اعتماد روحانیون طراز اول با خود مراجع تقلید و استادان علوم دینى موضوع را در میان گذارد و زیانهاى چنین بى نظمى را که مورد تایید خود آنان نیز هست یاد آور شد. بعد از خود آنان کسب تکلیف کرد. مسلما آنها موضوع امتحان را پیش خواهند کشید. بدین ترتیب بدون آنکه سوء تفاهمى ایجاد شود با پیشنهاد خود مراجع دینى موضوع امتحان عنوان خواهد شد و کلیه افرادى که از عهده امتحانات مقرره بر نیایند بالاجبار از کسوت روحانیت خارج خواهند شد.
و دیگران هم فقط در صورتى مجاز بپوشیدن چنین لباسى هستند که در امتحانات موفق شوند.
بنظر میرسد امتحانى که در حال حاضر وزارت فرهنگ از عدهاى از طلاب بعمل میآورند و بآنها گواهى مدرسى علوم معقول و منقول میدهد براى جواز پوشیدن لباس نسبت بدسته مدرسین کافى است زیرا طلابى که از عهده این امتحان بر میآیند آنهائى هستند که در حدود 12 سال تحصیل کردهاند و در رشته خود ورزیده میباشند.
منتهى باید توجه داشت که این امتحانات باید بوسیله خود روحانیون بانظارت و یا شرکت وزارت فرهنگ صورت گیرد و مدرک عادى طلبگى بطلاب داده شود. در غیر اینصورت طلابى که مدرک بدست آوردهاند مانند دیپلمهها انتظار شغل دولتى خواهند داشت که مشکلات ناشى از چنین انتظارى روشن است.
16ـ اوقاف :
اظهار نظر در مورد اوقاف در صورتى صحیح است که بقوانین و آئین نامهها و پروندههاى متراکم موقوفات و سوابق موجود در اداره کل اوقاف دسترسى باشد و اسناد و مدارک بدقت بررسى شود. در این زمینه یعنى بمنظور جمع آورى اسناد و مدارک اقدام شده است و متعاقبا گزارش مشروحى درباره اوقاف بعرض خواهد رسید.
آنچه در اینجا شایان توجه است اینست که براى اصلاح وضع اوقاف بیش از هر چیز باید بموضوع اجراء قوانین و آئین نامهها توجه نمود. وگرنه تغییر قوانین و مقررات چندان تاثیرى در وضع اوقاف نخواهد داشت.
نتیجه :
با توجه بمراتب معروضه طرحى بنام قانون تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى در 5 ماده و یک طرح مربوط بآئین نامه اجرائى آن تهیه و به پیوست تقدیم میگردد تا در صورت تصویب بموقع اجراء گذارده شود. ضمنا باستحضار میرساند که هر گونه اقدام درباره قانون مزبور اعم از تبلیغى و اجرائى با وضع حاضر که افکار روحانیون و متعصبین مذهبى علیه دولت تحریک شده است موجب تشدید-ناراحتىها و تشنجات موجود خواهد گردید مگر آنکه اوضاع بحال عادى برگشته و تدریجا اجراء گردد بطوریکه موجب تحریکات مجدد نشود.
ه. شهابى
قانون تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى
بمنظور ترویج و تبلیغ دین مبین اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنى عشرى و تشویق و تسهیل در تحصیلات علوم اسلامى و جلوگیرى از اقدامات اشخاصیکه در کسوت مقدس روحانیت بترویج مسائل مغایر احکام و قوانین اسلامى پرداخته و موجبات بى ایمانى مردم بویژه جوانان را نسبت باصول و مبانى مذهبى و برخى توالى فاسده دیگر فراهم میسازند دولت مکلف است مواد ذیل را بموقع اجراء گذارد.
ماده 1 تشکیل ادارهاى در وزارت فرهنگ بنام اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى بمنظور تنظیم و نظارت در برنامههاى مدارس رشتههاى مختلف علوم اسلامى و ایجاد تسهیلات لازم براى طلاب مستعد در راه تحصیل و تعیین مراتب و درجات علمى آنان در کلیه مراحل تحصیلى و جلوگیرى از ورود افراد فاقد صلاحیت بکسوت مقدس روحانیت.
ماده 2 وزارت فرهنگ مکلف است پس از تصویب این قانون عوائد موقوفات متعذر المصرف و مجهول المصرف و سایر موقوفاتى را که اختصاص منافع آنها بترویج علوم اسلامى طبق قانون و نظر واقفین امکانپذیر میباشد در اختیار اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى بگذارد که بمصرف ترویج و تشویق فرهنگ اسلامى برسد.
ماده 3 اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى موظف است بمنظور تعلیم و تحکیم مبانى دینى و تنویر افکار مذهبى جوانان اقدامات مقتضى معمول و جهت بنیان گذارى یک دانشگاه اسلامى طرحهاى لازم را تهیه و بتصویب مقامات مربوطه برساند.
ماده 4 مسئولین اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى میبایستى از بین روحانیون و افراد واجد صلاحیت و کارمندان عالیرتبه و متدین وزارتین فرهنگ و کشور انتخاب شوند.
ماده 5 وزارت فرهنگ و وزارت کشور مسئول تنظیم آئین نامههاى مربوطه و اجراى این قانون میباشند.
ماده 1ـ این آئین نامه در اجراى ماده 5 قانون ترویج و تبلیغ تعلیمات اسلامى تدوین گردیده است.
ماده 2ـ امور مربوط باداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى زیر نظر شوراهائى بشرح زیر اداره خواهد شد.
الف ـ شورایعالى مرکزى ـ مرکب از 3 نفر از روحانیون (مجتهدین جامع الشرایط) و دو نفر از کارمندان عالى رتبه دولت (یکنفر از وزارت کشور و یکنفر از وزارت فرهنگ). رئیس دانشکده علوم معقول و منقول ـ رئیس اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى.
ب ـ شوراى استانها. مرکب از 2 نفر از روحانیون (مجتهد جامع الشرایط) فرماندار و رئیس فرهنگ مرکز استان یکنفر از دانشکده معقول و منقول (در صورت نبودن دانشکده معقول و منقول در استان بجاى نامبرده یکنفر از معلمین شرعیات انتخاب میشود)
ج ـ دوره خدمتى شوراى عالى و شوراهاى استان مدت 3 سال میباشد و رئیس آن در مرکز از بین اعضاى شورا بوسیله وزیر فرهنگ تعیین خواهد شد و در شهرستانها نیز رئیس شورا از بین اعضاء بوسیله استاندار پیشنهاد و بتصویب وزیر فرهنگ خواهد رسید.
د ـ ترتیب امور مالى و ادارى و تعلیماتى اداره مزبور بعهده شورایعالى میباشد که بر حسب احتیاجات سازمان اداره تبلیغ و ترویج را تنظیم و پس از تصویب وزیر فرهنگ بموقع اجراء گذارد.
ماده 3ـ برنامه تحصیلى طلاب علوم دینى در کلیه مراحل تحصیلى بترتیب ذیل تنظیم و پس از تصویب شورا و وزیر فرهنگ در سرتاسر کشور اجراء خواهد شد.
الف ـ یک کمیسیون بنام کمیسیون عالى برنامهها و امتحانات مرکب از 3 نفر مجتهد جامع الشرایط و رئیس دانشکده معقول و منقول و دو نفر از روحانیون عضو شوراى عالى بوسیله اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى دعوت و تشکیل میگردد.
ب ـ کمیسیون مزبور برنامههاى موجود طلاب علوم دینى را در کلیه مراحل تحصیلى مورد بررسى قرار داده و یک برنامه جامع براى کلیه طلاب علوم دینى کشور تدوین خواهد نمود.
ج ـ کمیسیون مذکور بر حسب ضرورت از طرف اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى دعوت و تشکیل میگردد.
ماده 4ـ رسیدگى به پیشنهادات روحانیون و همچنین امتحانات علوم اسلامى و تعیین درجات علمى طلاب و صدور جواز تحصیلى آنان بعهده اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى خواهد بود.
ماده 5ـ امتحانات طلاب علوم دینى همه ساله بنابر تشخیص اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى و طبق برنامه مصوبه شوراى عالى بعمل خواهد آمد.
ماده 6ـ اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى همه ساله بودجه خود را از نظر میزان در آمد و هزینه تنظیم و براى تصویب بوزارت فرهنگ تسلیم خواهد نمود.
ماده 7ـ اعتباراتى که در اختیار اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى گذارده میشود طبق راى شوراى عالى و تصویب وزارت فرهنگ بمصارف مشروحه ذیل خواهد رسید.
الف ـ پرداخت کمک بمدرسین علوم دینى بشرط آنکه از ممر موقوفات در آمدى نداشته باشند یا در آمد موقوفات آنها کافى براى هزینه زندگى آنها نباشد.
ب ـ پرداخت کمک هزینه تحصیلى بطلاب علوم دینى که داراى کارت تحصیلى باشند.
ماده 8ـ کلیه مدارس علوم دینى و مساجد کشور باید تحت نظر مستقیم اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى اداره شود و متولیان کلیه مدارس و مساجد در برابر اداره مزبور نسبت به صحت اجراى مفاد وقفنامه مسئول خواهند بود.
ماده 9ـ اعتبارات قانونى اداره اوقاف در موارد مذکور در ماده 7 باداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى محول خواهد شد.
ماده 10ـ جمعیتها و هیاتهاى مذهبى موقعى اجازه فعالیت خواهند یافت که اساسنامه آنها را از طریق اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامى مورد بررسى قرار گرفته و به تصویب وزارتین فرهنگ و کشور رسیده باشد.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 2 صفحه 163