تاریخ سند: 8 خرداد 1352
درباره: عناصر افراطی و ماجراجو
متن سند:
[شماره:] 2000 /312 [تاریخ:] 8 /3 /1352
از: اداره کل سوم (312)
به: ریاست ساواک فرمانداری کل یزد 26/ ه
درباره: عناصر افراطی و ماجراجو
اخیراً گروهی از متعصبین مذهبی و عناصر وابسته به گروههای برانداز که دارای عقاید افراطی دینی هستند، تحت عنوان مبارزه با بهائیان و در پوشش جلسات ضدبهائی اقدام به تشکیل جلسات و محافل پنهانی نموده و در اینگونه جلسات، مذاکرات را به مسائل سیاسی میکشانند و با تحریک احساسات عناصر متعصب آنان را در جهت اقدامات خرابکارانه و براندازی سوق میدهند. با توجه به اینکه نیت باطنی و واقعی اینگونه عوامل و گروهها مبارزه منطقی با بهائیگری نبوده و صرفاً از این عنوان به صورت پوشش استفاده میکنند و جلسات متشکله را به صورت سازمان جنبی و جلبکننده عناصر مستعد برای اقدامات براندازی مورد بهرهبرداری قرار میدهند، لذا ایجاب مینماید که با هوشیاری کامل درباره اینگونه افراد و گروهها و جلسات متشکله توسط آنها اقدامات خنثیگرانه به عمل آید بنابراین خواهشمند است دستور فرمائید:
1. با استفاده از کلیه امکانات، اینگونه عناصر را در حوزه استحفاظی آن ساواک که با عوامفریبی در صدد برقراری تحریکات مضره هستند به طور کامل شناسائی و لیستی از مشخصات، حرفه و نوع فعالیت آنان تهیه کنند.
2. جلسات و مجامع مبارزه با بهائیگری و هرگونه جوامع تحت این عنوان را با عوامل مؤسس و گرداننده شناسائی و نفوذ کامل در جلسات و مجامع آنها نموده و از هرگونه فعل و انفعالی که در این جلسات صورت میگیرد آگاهی حاصل نمایند.
3. روحانیون و عناصر ذینفوذ مذهبی که در منطقه به تحریکاتی پرداخته و تحت مستمسک فوق تحریکات را دامن میزنند مورد شناسائی قرار دهند و به طرق گوناگون جهت آنان تضییقاتی فراهم آورند.
4. با هوشیاری کامل مراقبت نمایند که از توسعه هرگونه تحریکی تحت عنوان فوق در منطقه
جلوگیری و عاملین سریعاً به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی مملکت تحت تعقیب قانونی قرار گیرند.
5. کسانی که مشخص گردید از اینگونه مجامع و در پوشش فوق نیات براندازی و سربازگیری برای گروههای خرابکار را تعقیب مینمایند نیز با مدارک و دلائل کافی دستگیر و تحت تعقیب قرار گیرند.
6. کسانی که به اینگونه اقدامات مبادرت کرده و مدارکی از آنها به دست نمیآید که از لحاظ دادگاه قابل تعقیب باشند به طرق مقتضی به کمیسیون امنیت اجتماعی منطقه تحویل تا ترتیب تبعید آنان برای مدتی (متناسب با اقدامات و عملیات مرتکبه) داده شود.
7. نتایج حاصله از اقدامات فوق را مرتباً اعلام نمایند.
مدیرکل اداره سوم ـ ثابتی1
[پی نوشت رئیس ساواک یزد:] امنیت داخلی.
1. با استفاده از منابع و همکاران کاملاً قابل اعتماد در مورد اجرای دستورالعمل صادره اقدام نمائید.
2. اقدامیکه قبلاً به منظور نفوذ در انجمن ضدبهائی به وسیله یکی از همکاران به عمل آوردهاید مجدداً با دقت و پیگیری بیشتر دنبال شود.
3. به تدریج اسامی و مشخصات اعضای شرکتکننده در جلسات انجمن ضدبهائی تهیه و مخصوصاً تاریخ و... جلسات تعیین شود.
4. در صورت امکان عوامل دیگری برای نفوذ در انجمنهای ضدبهائی یزد آماده و نفوذ داده شود. 10 /3
آقای آذرپور2 پرونده موضوعی به نام انجمن اسلامی (ضدبهائی) با کد 312 تشکیل و هرگونه سابقهای تاکنون از انجمن موصوف موجود است به آن ضمیمه و ارائه گردد. 12 /3 /52
توضیحات سند:
1. پرویز ثابتى: فرزند حسین، در سال 1315ش در تپهسر سنگسر متولد شد. در بهمن ماه 1337 با معرفى ضرابى، مدیر کل ششم ساواک به استخدام ساواک درآمد. در بدو استخدام، بیوگرافى خود را چنین اعلام داشت: « از بدو تولد تا تاریخ مهرماه 1328 در سنگسر از بخشهاى سمنان در محلهاى به نام تپهسر سکونت داشتهام و از مهر 1328 براى گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهرخواهرم آقاى محمد حسین رحمانیان سکونت داشتهام و از مهر 1331 خانوادهام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقاى رحمانیان سکونت گزیدند، از سال 1336 به آموزگارى مشغول شدم. دوران ابتدایى را در دبستان حسینیه و شاهپسند سنگسر از سال 1322 الى 1328 و دوران دبیرستان در فیروز بهرام و تهران از 1328 الى 1334 و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از 1334 الى 1337 مشغول به تحصیل بودهام و بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایى مىزیستهام و پدر و مادرم بهایى بودهاند. سنگسر یک منطقه عشایرى و داراى مردمى شاهدوست و وطنپرست است. رستاخیز اهالى سنگسر در قیام ملى 28 مرداد دلیل بر این مدعاست. به طریق اولى من فردى شاهدوست و وطنپرست مىباشم.» ثابتى در سال 1345 رئیس اداره یکم اداره کل سوم، در سال 1349 معاون دوم اداره کل سوم و در سال 1352 مدیر کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتى، رئیس امنیت داخلى ساواک که بنا به خصوصیات شغلىاش صاحب چندین پاسپورت به اسامى مختلف بود، در اواخر حکومت ازهارى (آخرین نخستوزیر رژیم پهلوى) به ژنو گریخت و از آنجا به اتفاق همسرش به اسرائیل رفت. او که به «شکنجهگر مخوف ساواک» شهرت داشت، بعدها در شهر سانفرانسیسکو در خانهاى مجلل مسکن گزید و تنها وابسته رژیم سابق (پهلوى) بود که یک ماه پیش از فرار خود، خانه تازهساختهاش را واقع در شهرک غرب به سفیر یکى از کشورهاى عربى فروخت. در هر ارزیابى از موقعیت هویدا (نخستوزیر بهائى مسلک)، نام پرویز ثابتى هم به میان مىآید، زیرا در تمام دوران زندگى روابط نزدیک با همکیش خود داشته است.
2. عباس آذرپور: (شهرت قبلی شاهرودیان) فرزند حسین، در سال 1320ش در روستای محمدآباد یزد در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. تا سال پنجم ابتدایی در روستای محل تولد درس خواند و پس از آن به کشاورزی مشغول شد. در سال 1338ش، برای کار به تهران آمد و تا سال 1340 به کارگری در جادهی ساوه مشغول شد. سال 1340 به سربازی رفت و به عنوان گماشته به خانهی تیمسار ناصر نعمانی که در آن موقع مدیرکل اداره نهم ساواک بود، فرستاده شد. همین مسئله سرنوشت او را تغییر داد و خوشخدمتیهای او موجب شد تا توسط وی در سال 1343 به ساواک معرفی گردد. در فاصلهی پایان خدمت تا استخدام در ساواک نیز در هتل هیلتون به شغل اطوکشی مشغول شد و در همین فاصله به صورت متفرقه نیز امتحان داد و مدرک ششم ابتدایی خود را دریافت نمود. در مهرماه سال 1343 با سمت خدمتگزار جزء در اداره کل نهم مشغول به کار شد و در سال 1344 نام خانوادگی خود را از شاهرودیان به آذرپور تغییر داد. در حین کار، درس خواند و در سال 1347 سیکل اول متوسطه را نیز طی کرد و در همین موقع دورهی ماشیننویسی را نیز گذراند تا با تغییر رتبه به عنوان کارمند به اداره کل ششم ساواک منتقل شود. در سال 1350 با سمت ماشیننویس به ساواک یزد آمد و در همین موقع نیز موفق به دریافت دیپلم به صورت متفرقه! و در سال 1354 کارمند رتبه یک شد. در تاریخ 18 /10 /57، در جریان انقلاب اسلامی در یزد که حمله به ساواک یزد صورت گرفت و در جریان آن، یک نفر ساواکی نیز کشته شد، ایشان از درِ پشتی خارج گردید و به همراه همسر و فرزندش به منزل آیتالله شهید صدوقی برده شد و پس از چند ساعتی مورد عفو قرار گرفت. رئیس ساواک یزد در گزارشی که در رابطه با این ماجرا نوشت، مدعی شد که ایشان فردی ترسو میباشد و خودش را تسلیم کرده و به دلخواه به منزل آیتالله صدوقی رفته است که به همین دلیل در تهران مورد بازجویی ساواک قرار گرفت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان یزد، کتاب 1 صفحه 212