صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جناب آقاى دکتر امینى

جناب آقاى دکتر امینى


متن سند:

جناب آقاى دکتر امینى
ضمن عرض سلام و تقدیم ادعیه خالصانه، قبلاً از تصدیعى که مى‌دهم پوزش مى‌خواهم. شما مرا مى‌شناسید ولى به دلائل متعددى از امضاء زیر این نامه و معرفى خود اجتناب مى‌کنم.
سال‌هاى نخست‌وزیرى شما را به خاطر دارم و شور شما در خدمت به مردم فراموش نشدنى است، اما خوب مى‌دانید که اشتباهاتى هم کردید!
این روزها، روزنامه‌ها و محافل رسمى و غیر رسمى معلوم نیست روى چه انگیزه‌اى با تجدید شایعات سابق و واقعیت‌ها و غیر واقعیت‌هاى گذشته، دست به مانور تبلیغاتى تازه‌اى آنهم علیه جنابعالى که در واقع در سال‌هاى اخیر لااقل اگر کاملاً بر کنار از وقایع نبودید، دخالت مستقیم و مؤثرى هم در امور نداشته‌اید، زده‌اند؟!
تعبیرها و تفسیرهاى گوناگونى شنیده مى‌شود. عده‌اى جنابعالى را تا اشغال کرسى صدارت پیش برده‌اند و گروهى دیگر عقیده دارند که باز چتر حمایتى دولت دموکرات آمریکا و دوستان آمریکایى دموکرات شما در ایالات متحده، خود را آماده کرده‌اند که در ملاقات قریب‌الوقوع با ارباب، بار دیگر از ایشان بخواهند که زمام امور را به دست جنابعالى بدهند. عده‌اى دیگر نیز ابراز مى‌کنند که خود دولت ایران با این اقدام در واقع خواسته زمینه‌اى منفى به وجود آورد که اگر دوستان آمریکایى شما در اعاده جنابعالى به نخست‌وزیرى اصرارى ورزیدند، به بهانه ناممکن بودن این امر از جهت مقاومت افکار عمومى ایرانیان، از اجراى این مسئله شانه خالى کند.
به هر حال هر چه که باشد، نتیجه از نقطه نظر جنابعالى و دوستداران جنابعالى یکى است و آن هم بیهوده و مغرضانه، هتک حرمت یک رجل خدمتگزار مملکت است که روزنامه‌ها مبشر و مبلغ آن شده‌اند.
چرا جراید مملکت تا این حد بى‌بند و بار و بى‌کنترل و افسار‌گسیخته شده و رعایت هیچ حریمى را نمى‌کنند و خشک و تر را مى‌سوزانند و با به نعل و میخ زدن‌هاى مزورانه، در نهایت آنچه را که خود مى‌خواهند و منفعتشان اقتضا مى‌کند انجام مى‌دهند؟!
و راستى چرا نسبت به شخص جنابعالى که در واقع در زمان نخست‌وزیریتان به آنها نظر مرحمت هم داشته‌اید، چنین ناروایى را روا داشته‌اند؟!
اگر خوب دقت کنیم، مى‌بینیم که این ثمره تصمیم خود جنابعالى به هنگام اشغال مقام نخست‌وزیرى بوده است.
به خاطر دارید در آن زمان کنترل و مراقبت از روزنامه‌ها و به طور کلى مطبوعات به عهده سازمان امنیت و شهربانى بود. این خود جنابعالى بودید که تشخیص دادید، مداخله سازمان امنیت و شهربانى در امور تبلیغاتى کشور امرى غیر ضرورى است و اصرار ورزیدید که این مهم به دست افراد احتمالاً مغرض و یا ناآگاه در وزارت اطلاعات سپرده شود.
طى این سال‌ها ناظر بوده‌ایم که این رویه تا چه حد به مصالح ملى و امنیت مملکتى لطمه زده است؟
این روزنامه‌ها بودند که از قول جنابعالى مملکت را ورشکسته اعلام کردند. این روزنامه‌ها بودند که از حادثه کوچک خودکشى غلام‌رضا تختى قهرمان ایران، یک فاجعه قتل! نامرئى ساختند. این روزنامه‌ها بودند که مارکسیسم را در ایران ترویج نمودند. این روزنامه‌ها و مطبوعات بودند که سبب اشاعه بى‌بند و بارى و رواج فساد اخلاقى شدند و این روزنامه‌ها هستند که با درج خبرهاى غیرواقعى با تیترهاى درشت مردم را به هیجان مى‌آورند و توقعات مردم را هزاران برابر امکانات مملکت افزایش مى‌دهند و خود تنگناها را مى‌آفرینند و به مردم تلقین مى‌کنند و آنگاه باز از زبان مردم گله و شکایت را آغاز مى‌کنند!. چرا؟ چون طبق تصمیم ده پانزده سال پیش از این جنابعالى، سازمان امنیت اجازه مداخله در این هرج و مرج و بى‌بند و بارى را ندارد و وزارت اطلاعات و مسئولین فعلى مطبوعاتى کشور هر روز صبح برابر سلیقه خود یا القائات شب قبل، دیدگاه مخصوصى نسبت به روند تبلیغاتى جراید اتخاذ مى‌کنند و طبیعى است که یک روز هم به سراغ خود شما مى‌آیند و هر چه دلشان مى‌خواهد مى‌نویسند و آن وقت جنابعالى حیرت مى‌کنید که قضیه از کجا آب مى‌خورد؟!
من این مطلب را فقط به عنوان یک دوستدار جنابعالى و من‌باب یک یادآورى نوشتم که در خاطر جنابعالى زنده کنم که این امر مى‌تواند محصول یک اشتباه خود شما بوده باشد. امیدوارم از تصدیعى که دادم مرا عفو بفرمائید.
دوستدار آشنا و ناشناس شما

منبع:

کتاب علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 282


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.