تاریخ سند: 24 آذر 1357
موضوع: دکتر مهدی بهار
متن سند:
از: 20 ﻫ 11 تاریخ:24 /9 /1357
به: 312 شماره: 16547 /20 ﻫ 11
موضوع: دکتر مهدی بهار
نامبرده فوق ضمن صحبت با احسان نراقی اظهار داشت که شنیدهام دکتر صدیقی نخستوزیری را قبول کرده و چهارشنبه یا پنجشنبه بعد از عاشورا معرفی خواهد شد که نراقی اظهار داشت فکر میکنم با شرایطی قبول کرده که بهار گفت در آن صورت آیا جبهه ملی و آخوندها همکاری خواهند کرد یا خیر که وی پاسخ داد جبهه ملی نمیتواند همکاری نکند و آخوندها هم سکوت خواهند کرد.
بهار اظهار داشت اگر این دولت پس از گرفتن قدرت گفت بایست رفراندومی صورت گیرد یعنی همان چیزی که خمینی گفته چه خواهد شد چون اگر شاه زیر بار رفراندوم برود یعنی بین حکومت اسلامی و مشروطه بزرگترین خیانت را خواهد کرد و کسی حق ندارد که این چنین اجازهای را بدهد که نراقی اظهار داشت هیچگاه چنین مطلبی مطرح نخواهد شد و قصد انتخابات آزاد است و خمینی میتواند از طریق انتخابات آزاد مجلس را بگیرد و نظرات خود را بدهد از طرفی باید به حساب خاندان رسیدگی دقیق شود تا فشارها کم شود که دکتر بهار گفت این دویست مورد را برای آرشیو من بیاور که لازم دارم و قرار شد این موارد را در اختیار بهار قرار دهد آنگاه دکتر بهار گفت دکتر صدیقی چه زمانی ممکن است نخستوزیر بشود که نراقی گفت من فکر میکنم حداکثر تا ده روز دیگر این فرد درحال حاضر با توجه به اینکه وزیر دکتر مصدق بوده و یک سال در بازداشت بوده است و از طرفی قرآن را حفظ میباشد موجهتر از امینی است و با چند آیه میتواند آخوندها را سرکوب کند مضافاً به اینکه با آخوند مخالف است.
سپس دکتر بهار گفت شنیدهام که اشرف پهلوی در نیس دیوانه شده و رفته تیمارستان که نراقی پاسخ داد من مطلبی نشنیدهام و بعید هم نیست چون شاه گفته حق به ایران آمدن را نداری حتی گفته است که تلفن هم نکند آنگاه افزود که ممکن است پزشکپور به وزارت دادگستری منصوب گردد و نظر شما چیست.
دکتر بهار گفت هر فرد که با قاطعیت و سریع عمل کند خوب است به شرط آنکه قضات او را قبول داشته باشند و بهتر این است که با شهاب فردوس1 و مبشری2 هم تماسی گرفته شود چون زمانی که من قرار بود نخستوزیر بشوم از فردوس خیلی کمک گرفتم و حتی برای دادگستری افرادی را معرفی کرد ولی خودش خیلی خوب است.
که نراقی گفت او را هم در نظر میگیرم.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه سهشنبه: مفاد خبر از نظر بیان مطالب صحت دارد. روشن
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه مورد تائید است. ترجمان
نسخه اول تقدیم گردیده است.
محترماً به استحضار میرساند. 25 /9 /57
بولتن 25 /9 /57
در پرونده شخصی احسان نراقی به کلاسه 47374 بایگانی شود. کندری 5 /10 /57
توضیحات سند:
1. سیدولی الله شهاب فردوس: فرزند سیدعبدالکریم موحد مجتهد، در سال 1288ش در فردوس متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در فردوس بود و در کنار آن، دروس حوزوی را نیز فراگرفت. مشارالیه که به تحصیلات روز روی آورده بود، در تبریز ادامه تحصیل داد و دیپلم ادبی گرفت و پس از آن، در دانشکده حقوق و علوم سیاسی ادامه تحصیل داد. مدتی در وزارت فرهنگ فعالیت نمود و سپس به مشاغل قضایی پرداخت که دادیاری در دادسرای مشهد، ریاست دادگستری قوچان و دادستانی تربت حیدریه از آن جمله است.
شهاب فردوس که پس از شهریور 1320ش، به حزب توده پیوسته بود، در حوزه خراسان، یکی از اعضای فعال بود و به همین دلیل نیز، در دورهی چهاردهم به مجلس شورای ملی آمد و به فراکسیون حزب توده پیوست. پس از پایان این دوره، به دادگستری بازگشت و از حزب توده نیز جدا شد. در این موقع، ابتدا مستشار استیناف تهران بود و بعد ریاست شعبه استیناف را عهدهدار گردید و به همین صورت در مشاغل قضایی ترقی نمود تا به معاونت وزارت دادگستری رسید.
باقر عاقلی، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، ج 2، ص 888.
2. اسدالله مبشرى: فرزند ابوالقاسم، در سال 1288 ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در دبستانهاى کمالیه و علمیه و دبیرستان را در دارالفنون طى کرد و پس از دریافت دیپلم، به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و در سال 1314 لیسانس حقوق گرفت و با درجه ستوان سومى در هنگ سه توپخانه کوهستان دوران سربازى را به پایان رساند.
وى در سال 1315 در دادگسترى استخدام و به عنوان کفیل دادگاه بخش ابهر مشغول به کار گردید.
مبشرى پس از مدتى کار در پستهاى بازرسى زنجان، بازپرسى شعبه 2 دادسراى شیراز، دادیار دادسراى شیراز و... در سال 1322 دادستان یزد و دو سال بعد دادستان اصفهان شد.
او از جمله افرادی بود که به دلیل داشتن مرام اشتراکى، تحت تعقیب بود و هر از چند گاهى در وزارت دادگسترى منتظر خدمت مىشد.
مبشری در سال 1324ش، یک شبکه اطلاعاتى براى حزب توده تشکیل داد تا از فعالیت مأمورین سفارت انگلیس در تهران کسب خبر نماید که سفارت متوجه شد و با نفوذ عامل خودى در این شبکه، عوامل آن را شناسایى کرد و این شبکه را از بین برد.
وی در زمان خدمت در شیراز، قصد داشت سران ایلات و عشایر را علیه انگلیسىها تحریک نماید که کنسول انگلیس متوجه این امر شد و از وزارت خارجه درخواست انتقال وى از شیراز را نمود.
مبشری در زمان جنگ جهانى دوم، که همزمان با قدرت حزب توده بود، در اصفهان تلاشهایی را برای ایجاد شورش در بین کارگران علیه صاحبان کارخانجات صورت داد.
یکى از اقوام وى، به نام سرهنگ مبشرى از اعضاء حزب توده بود که اعدام شد.
مبشرى در سال 1326 جهت تکمیل تحصیلات به دانشگاه سوربن پاریس رفت و در سال 1329 دکترى حقوق گرفت و پس از بازگشت، در سال 1330 از طرف دادگسترى جهت مطالعه سیستمهاى جدید زندانها عازم کشور فرانسه گردید.
وى در سال 1331 به عنوان مدیر کل امور ادارى دادگسترى منصوب کرد و همزمان به عنوان مستشار دیوان عالى کشور انجام وظیفه کرد و تا زمان بازنشستگى در سال 1344 مسئولیتهاى دیگرى از جمله: ریاست اداره حقوقى، ریاست اداره فنى، دادیار دیوان عالى کشور را تجربه نمود.
اسدالله مبشری از افرادی بود که پس از افول حزب توده، به جبهه ملى پیوست و از طرفداران على امینى و مدتى مسئول بازرسى جبهه ملى بوده است.
نامبرده عضو جمعیت ایرانى دفاع از آزادى و حقوق بشر بود و در این زمینه فعالیتهایى نیز داشت و همزمان با عضویت در کمیسیون کانون وکلاى دادگسترى، با کانون نویسندگان ایران نیز همکارى مینمود.
اسدالله مبشرى از اوایل دهه 50 به ترجمه متون و کتب اسلامى روى آورد و آثارى از خود به جاى گذاشت که از آن نمونه است:
ترجمه نهجالبلاغه. ترجمه صحیفه سجادیه. ترجمه زندگى پیشوایان ما. ترجمه وصایاى سیدبن طاووس به فرزندش (فانوس)
وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، وزیر دادگسترى در دولت موقت بود و در سال 1369ش از دنیا رفت.
منبع:
کتاب
احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 542