تاریخ سند: 13 مهر 1357
موضوع: محمدعلی قاضی طباطبائی
متن سند:
از: 3ه1 تاریخ:13 /7 /1357
به: 312 شماره: 12594 /3ه1
موضوع: محمدعلی قاضی طباطبائی
شخصی به نام محمدعلی شیرازی (احتمالاً پسر سید عبداله شیرازی) از مشهد با نامبرده تماس و اظهار داشته روز یکشنبه همه جا تعطیل است و اضافه نمود در این گونه موارد یک نفر تلفنی متن اعلامیه را به شهرستانها اطلاع میدهد و در آنجا تکثیر و توزیع میگردد و سپس متن اعلامیه آقای سید عبداله شیرازی را جهت قاضی قرائت و قاضی آن را یادداشت نمود و قرار شد این اعلامیه توسط قاضی طباطبائی تکثیر و در تبریز و شهرستانهای تابعه پخش شود.
قاضی به چند نفر تلفن کرد و به آنها گفت روز یکشنبه به خاطر اعتراض به عمل دولت عراق در مورد خمینی تعطیل عمومی است. قاضی با شخصی تماس گرفت و اظهار داشت دیشب با آیتاله شریعتمداری تماس گرفتم و ایشان گفتند که روز یکشنبه تعطیل است.
شخصی تلفن کرد و به قاضی اظهار داشت آقای حاج مجید واعظی پنجشنبه بالای منبر گفته بازار را باز کنید و قاضی ضمن این که ناراحت شده بود گفت نه خیر آقا ایشان اشتباه کردهاند.
شخصی به نام رهبر یا جعفر با نامبرده بالا تماس گرفت و گفت با آقای شریعتمداری صحبت کردیم و به او گفتم ایشان چه میگوید و چه نگوید بازار تعطیل خواهد شد بایستی تابع باشد و سرانجام خودشان نیز این موضوع را تائید کردند. و قاضی موضوع اعلامیه آقای شیرازی را جهت او گفت.
شخصی از قم با نامبرده بالا تماس گرفت و قاضی به او گفت اتفاقاً میخواستم تلفن بکنم و گزارش تبریز را بدهم و به ایشان گفت حاج میرزا مجید واعظی اینجا انقلاب کرده و گفته با آقای شریعتمداری تماس گرفتم ایشان گفته من روحم از تعطیل یکشنبه خبر ندارد و نیز گفته آقای شیرازی نیز از این اعلامیه بیاطلاع میباشد من به میرزا نجف آقازاده گفتم در مسجد شعبان بحث مفصلی بکند و او هم خیلی بدجوری گفت عدهای از جوانان میرزا مجید واعظی را هو کردند که تو میخواهی آقای شریعتمداری را بشکنی که به دست و پا افتاد و حرفش را مخفی کرد آن شخص گفت آقای قاضی او را تبعید بکنید که قاضی گفت من کاری کردهام که به .... خوردن افتاده.
شخصی ناشناس متذکر شد که این شخص را کنار گذاشتهاند (منظور واعظی بود) قاضی گفت یکی هم آن رفیعی واعظ میباشد و قاضی اضافه نمود چه مصلحت میدانی میخواهم بعد از نماز پابشم و جریان تعطیل عمومی را به ملت بگویم که شخص مزبور نیز موافقت نمود. و اضافه کرد که وضع نجف هم به همان حالت است.
قاضی به شخص ناشناسی اظهار داشت که آقایان مراجع تلفن کردهاند و فردا تعطیل عمومی است.
جعفر یا رهبر نامی تلفن کرد و قاضی به او گفت نمیدانم با یک شایعه بازار را میبندند ولی حالا که ما این قدر تلاش میکنیم این دستهای ساواک (منظورش میرزا جعفر واعظی بود) نمیگذارند بابا وقتی که من میگویم فردا اعتصاب است. کافی است اعتصاب به پشتیبانی از خمینی.
شخصی تلفن کرد و موضوع سخنرانی حاج میرزا مجید واعظی را گفت که قاضی اظهار داشت. او اشتباه کرده شخص مزبور گفت پس کاری بکنیم که او سرجای خود بنشیند که قاضی شماره تلفن واعظی را به او داد و گفت به او تلفن بکنید و بگوئید.
قاضی طباطبائی به چند نفر تلفن کرد و گفت به همه بگویند که یکشنبه اعتصاب عمومی است.
تیمسار بیدآبادی فرماندار نظامی تبریز به قاضی تلفن کرد و اظهار داشت با مراجع قم تماس گرفتم آنها گفتند که راجع به تعطیل روز یکشنبه اعلامیهای صادر نخواهند کرد شما هم کاری بکنید که بازار تبریز تعطیل نشود چون من میخواهم از دماغ کسی خون نیاید من هم ماموریتی دارم شما هر امری داشته باشید به خود من بفرمائید من انجام میدهم که قاضی گفت ممکن است از طرف آیتاله شیرازی از مشهد اعلامیهای صادر شود و متذکر شد آقایان مراجع وقتی که اعلامیه صادر میکنند به حرف من که گوش نمیدهند و مردم نیز به حرف من گوش نمیکنند (عامل پخش اعلامیه آقای شیرازی و عامل تعطیل بازار تبریز قاضی طباطبائی بود ولی به فرماندار نظامی به شرح فوق پاسخ داد.)
میرزا محمد مسائلی یکی از روحانیون اردبیل با قاضی تماس گرفت و قاضی به او سفارش کرد که یکشنبه اعتصاب عمومی است و صلاح نیست من خودم نیز اعلامیه بدهم من اینجا شفاهاً به همه گفتهام آقای شریعتمداری نیز اعلامیه نداده است. (منظور قاضی از مکالمه فوق تعطیل بازار اردبیل توسط مسائلی بود)
قاضی به یکی از وعاظ تلفن کرد و گفت میدانی که واعظی چه دسته گلی به آب داده دیروز گفته که آقای شریعتمداری دستور نداده بازار تعطیل شود.
شخصی با قاضی تماس گرفت و قاضی به او سفارش کرد مبادا خودت را گیر بیندازی مبادا توی ماشین و یا ... بگذاری بده دستش یا زیر بغلش بزند.
عده زیادی از بازاریان تماس گرفته و قاضی گفت یکشنبه اعتصاب عمومی است تعطیل کنید.
شخصی تلفن کرد و اظهار داشت از قول شما اعلامیههائی راجع به دانشآموزان پخش کردهاند و نوشتند که از حضور در مدارس مورخ 9 /7 /57 خودداری نمایند قاضی گفت من خبری از اعلامیه ندارم ولی شما اگر توانستید روز یکشنبه به خاطر اینکه هماهنگ شود به مدرسه نروید.
شخصی به نام بابائی با قاضی تماس گرفت و اظهار داشت راجع به تعطیل یکشنبه از طرف آقای شریعتمداری اعلامیهای صادر شده که قاضی گفت از طرف آقای شیرازی صادر شده و همین کافی نیست.
بچه محصلی تلفن کرد و گفت آقای قاضی اگر پدر کسی راضی نباشد که بچهای روز یکشنبه مدرسه نرود چه دستوری میدهید قاضی گفت شما مدرسه نروید در این مواقع رضایت پدر مطرح نیست.
شخصی به نام میراسماعیل از بازار تلفن کرد و قاضی به او گفت به میرزا مجید واعظی تلفن بکن و به او بگو وقتی که تمام ایران تعطیل است چرا تو از دولت طرفداری میکنی؟
شخصی تلفن کرد و از قاضی پرسید اگر تظاهرات آرامی باشد شرکت بکنیم و قاضی گفت نه صلاح نیست حکومت نظامی است نمیگذارند اگر قرار باشد آقایان جمع میشوند و همگی با هم الان یک عده جمع میشوند میزنند و میشکنند و تعدادی از جوانهایمان کشته میشوند.
شخصی که لهجه یزدی داشت و به احتمال قوی آیتاله صدوقی و یا صبوری بود از یزد با قاضی تماس گرفت و پرسید از آقای صدر اطلاعی دارید.
قاضی پاسخ داد آن شخص که تلگرافاً عرض کرده بودم آقای بنی احمد1 بود با مخبر روزنامه لموند آمد اینجا و مصاحبه کردیم و بعد حرکت کرد رفت خارج و امروز در اطلاعات و کیهان هست تلگرافی میزند که آقای صدر در لیبی است و سلامت است و اضافه کرد که امروز اینجا سرتاسر اعتصاب است و این اعتصاب هم خیلی مهم است.
شخصی که از شهرستان تلفن میکرد به قاضی گفت آن پاکت به ما رسید و من دادم تکثیر بکنند و اضافه کرد دو نفر از رفقا را فرستادیم که شهر را بگردند قسمتهای بالای پهلوی و طرفهای شارضا 50% تعطیل است ولی بقیه کلاً تعطیل هستند و اکثر استانها تعطیل هستند.
قاضی به شخصی اظهار داشت خبر داری که حاج میرزا را هم دستگیر کردهاند و ظاهراً به خاطر این بوده که بین نماز در مسجد مقبره پاشده و گفته فردا تعطیل است و الان در پادگان نگه داشتهاند و من هم مخصوصاً هیچ اقدامی نکردهام، و اضافه کرد حاج میرزا باسمنجی را هم گرفتهاند. (دو نفر وعاظ مزبور بر اساس گزارش 3ه صادره به فرمانداری نظامی دستگیر شدهاند).
نظریه یکشنبه ـ صحت مذاکرات مذکور مورد تائید است. قاضی طباطبائی عامل خمینی در منطقه میباشد. و با توجه به مراتب فوق که یکی از روحانیون طرفدار آیتالله شریعتمداری اظهار داشته بازار تعطیل نکنید قاضی طباطبائی به وسایل گوناگون موجبات بیحرمتی واعظ مزبور را فراهم کرده و حتی او را مورد تهدید قرار داده است. تعطیل مغازههای تبریز مورخ 9 /7 /57 توسط قاضی طباطبائی صورت گرفته است. ذوالقدر
نظریه چهارشنبه: در ماموریت است.
نظریه جمعه: نظریه یکشنبه مورد تائید است. مشاهیر
توضیحات سند:
1. احمد بنى احمد، فرزند محمدتقى در سال 1308 ﻫ ش در تبریز بدنیا آمد. تحصیلاتش را تا لیسانس حقوق از دانشگاه تهران ادامه داد و از سال 1335 وارد مشاغل دولتی شد. مشاغل وی در آموزش و پرورش عبارت بود از: مدیر عامل اردوهای کار آذربایجان شرقی، مدیر روزنامه عصر نوین، وکیل دادگستری، عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، عضو دفتر امور فرهنگی و باستان شناسی شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی، عضو کتابخانه پهلوی و نماینده مجلس شورای ملی و …. در 1337 به معاونت حزب مردم رسید. او از لیبرالهاى حکومت و وفاداران رژیم پهلوى بود و در مجموعه کتابهاى تاریخ شاه شجرهنامه رضا پهلوى را تا نیاى هفتم مورد بررسى قرار داد. او کودتاى 28 مرداد را رستاخیز ملت نامیده بود و کتابى به عنوان «پنج روز رستاخیز ملت» منتشر کرد. در آخر تیرماه 1357 از حزب رستاخیز کنارهگیرى کرد و قیافه مخالف دولت را به خود گرفت. حزب «سوسیال دمکرات اتحاد براى آزادى» را در شهریور ماه 1357 تأسیس و نقش مخالف دولت شریفامامى را بازى کرد. بنى احمد در یک حرکت نمایشى پس از واقعه 17 شهریور دست به اعتصاب غذا زد و پس از چند روز آن را شکست. وى پس از پیروزى انقلاب اسلامى در شبکه براندازى جمهورى اسلامى در آذربایجان غربى با سلطنتطلبها همکارى داشت.
وى که داراى مدرک لیسانس حقوق و نماینده دوره بیست و چهارم مجلس شورا از تبریز بود. در سند بیوگرافىاش آمده است: «سوابقى از عضویت و فعالیت یاد شده در گروهها و دستجات افراطى و مخالف موجود نیست لیکن شایعاتى در مورد نامبرده وجود داشته مبنى بر این که وى داراى افکار و عقاید کمونیستى است؛ مشارالیه پس از تشکیل حزب رستاخیز ایران، عضویت این حزب را پذیرفته و ... وى در جناح پیشرو حزب رستاخیز ایران فعالیت دارد. نامبرده در سال 1354 به هنگام بحث درباره بودجه سال 1355 نطقى در مجلس شوراى ملى ایراد کرد که حاوى مطالبى علیه اوضاع کشور بوده که به همین علت در دادگاه حزبى محاکمه شد و بعد دادگاه نظر خود را درباره وى بدین شرح اعلام کرده است چون مشارالیه از بیانات خود ابراز ندامت کرده، لذا به نظر نمىرسد که در عنوان مطالب خود سوءنیت داشته باشد. یادشده به مدت 14 سال مشاور حقوقى واحد صنعتى غرب در تبریز بوده و عضویت هیأت امنا بنیاد فرهنگى رضا پهلوى و حمایت از جذامیان و مسلولین و اردوگاههاى کار آذربایجان را به عهده داشته است. وى مدیر روزنامه عصر نوین تبریز بوده که بعضا در آن مطالب انتقادى درج مىشده که به همین علت در سال 2527 [1347] دو بار توقیف و دو بار نیز به مدیر آن تذکر داده شده است. علاوه بر این وى با عدهاى از عناصر سابقهدار جمعیتى به نام «جمعیت دوستان» در تبریز همکارى داشته و روزنامه او ارگان نظریات انتقادى این عده بوده است.» در مورد چاپ مجدد هفته نامه عصر نوین بنىاحمد نامهاى به شاه نوشت و طى آن ضمن ابراز مراتب وفادارى و جاننثارى و خواستار عفو و بخشش شده است. وی در سال 1354 طى سخنرانى در مجلس از اوضاع کشور انتقاد و متعاقب آن در سال 1357 در خصوص حمله گارد شاهنشاهى به منزل آیتالله شریعتمدارى دولت را استیضاح کرد. بنیاحمد از گردانندگان حزب جمهورىخواه نیروى سوم معرفى شده و در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى با نفوذ در بعضى روحانیون خود را مذهبى جلوه داد، اما درصدد تشکیل حکومت سوسیال دمکرات بود، وى از اقدامات و اعلامیههاى حضرت امام خمینى(ره) انتقاد کرده است.
گزارشهایى در خصوص سوءاستفاده وی از زمینهاى دولتى وزارت تعاون که توسط شرکت «ایدم» خریدارى شده و فروش زمین در تبریز به وزارت نیرو به قیمت گزاف برای ساواک در سالهای 56 و57 ارسال شده است که تأیید شدهاند.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادى)
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 330