حیلهگری
متن سند:
حیلهگری
جریان مهدی هاشمی و همفکرانش را میتوان جریان حیلهها و تزویرها نامید. جریانی که نهتنها با سبک و سنگین کردن معادلات سیاسی و اجتماعی و چرخشهای زمانی و در کشوقوسهای جامعه، موجودیت خود را حفظ کرد، بلکه توانست در بسیاری از موارد موازنهها را به نفع خویش سنگین سازد. اینکه چگونه وی و دوستانش توانستند برای مدتی طولانی با بهرهگیری و تمسک به اهرمها و تکیهگاههایی خاص به حرکتهای ضد اخلاقی و گسترش دایره نفوذ فکری خود ادامه دهند و یا جناح انشعابی پس از برخورد حضرت امام(ره) با مهدی هاشمی در پیکره نظام نفوذ کند، به مشی حیلهگرانه مهدی هاشمی و دیگر همقدمانش بازمیگردد. روحیه و مشی که وی درخصوص آن میگوید:
«... حیلهگری هم که دنبال همان حالت سیاستزدگی و سیاستبازی خوب در من بود، وجود داشت که سعی میکردم با یک سری حرکتهای توطئهآمیز و حرکتهای حیلهگرانه و انتخاب یک سری وسایل و ابزار نامشروع مثلاً مخالفت کنم.»1
حرکتهای حیلهگرانه مهدی هاشمی تنها به تمسک جستن وی به ابزارهای نامشروع در مخالفت با نظام، مسئولین و نیز تضعیف رهبری ختم نمیشود، بلکه در تورق اعترافات و اسناد مربوط به او و همفکرانش حیلهها و تزویرها به اشکال و انحای مختلف رخ مینماید. نامهپراکنیهای مهدی هاشمی و بیگناه جلوه دادن خود نزد مسئولین نظام را میتوان از شگردهای همیشه و دیرینه مهدی هاشمی و ابزارهای حیلهگری وی به شمار آورد که این حیله او به قبل از انقلاب و هنگام دستگیری وی به اتهام قتل شمسآبادی بازمیگردد.
مهدی هاشمی در این فصل از زندگی خود در زندان برای مراجع داخل و خارج از کشور، شخصیتهای حوزوی و غیر حوزوی نامههایی را ارسال داشت که تأمل در آن بیش از پیش پرده از حیلهگری و تزویر این عنصر فرصتطلب برمیدارد. مهدی هاشمی در این نامهها بهگونهای قلم رانده است که گویی جز او کسی سوگوار و صاحب دم مرحوم شمسآبادی به شمار نمیرود.2
او روحیه تزویر و حیلهگری را حتی در روزهای آغازین دستگیری و تا آن زمان که هنوز خود را در آخر خط و بنبست عملی نیافته بود، حفظ کرد. مهدی هاشمی در این زمان با نامهپراکنیهای زیرزمینی به همفکران، دادن اطلاعات دروغ و تحلیلهای غلط به بازجوها بهخصوص در مسئله قتل عباسقلی حشمت و پسرانش، تصویر دیگری از شخصیت درونی و متضاد با ظاهر خویش3 به نمایش گذارد. تصویری که جز حیلهگری و پنهان داشتن چهره واقعی خود، نامی دیگر نمیتوان بر آن نهاد.
اعترافات و عملکردهای مهدی هاشمی نمایانگر این واقعیت است که روحیه تزویر و حیلهگری و نیز عدم صداقت با روح و روان بهقدری عجین بود که وی در آغاز و آن زمان که بنای همکاری را با مسئولین پرونده داشت هر از گاهی گرفتار ملکه وجودی و جنبۀ اصلی شخصیت خود میشد، تا جایی که گاهی پس از اعتراف و نگاشتن مطالبی درخصوص مسائل مطروحه و تحویل دادن آن، به سرعت برگهای بازجویی را از بازپرسان پس میگرفت و ضمن پاره نمودن آنها لحظهای میگریست و سپس حقایق را بار دیگر به قلم میآورد.
با آغاز رویارویی مهدی هاشمی با دوستان و متهمین دیگر این پرونده، ضمیر ناخودآگاه و جنبههای اولیه او نیز به ظهور رسید. مهدی هاشمی در این مقطع درصدد برآمد بهنوعی مأمورین امنیتی و دوستان خود را بفریبد. اشاره او به حالتهای آنی و شیطانی درخصوص فریب دوستان و بازپرسان بیش از پیش ملکات درونی و شخصیتی وی را آشکارتر میسازد وی درخصوص این اقدام خود میگوید:
«... موقعی که من از برادر عزیز بازجو با اشاره خواهش کردم بروید، هدفم این نبود که به ابراهیمی خط انحرافی بدهم بلکه میخواستم در یک بحث خودمانی او را نصیحت کنم؛ ولی پس از رفتن آن برادر به بیرون اتاق که چند دقیقهای بیشتر به طول نینجامید خط انحرافی به او دادم. باز گفت از من جلسات خصوصی را میخواهند که من درست نفهمیدم منظورش چیست؟ چون عجله داشتم و فکر میکردم الآن صحنه تغییر میکند. ازاینرو پرسیدم چه جلسه خصوصی؟ لذا دنبال جلسه قبل گفتم این مطلب را نیز بگو تا راحت باشی.
در ادامه همین صحنه، همینکه بازجو به طور پنهانی وارد اتاق شد که من او را میدیدم ولی ابراهیمی او را نمیدید. ترسیدم یک بار در حضور برادر بازجو دو مرتبه سؤالی بکند. لذا فوراً گفتم خوب من حرفهایم را زدم که او بفهمد دیگر سؤالی نکند، در ضمن صحبتهایی که برای او میگفتم، او یکی دو سؤال کرد گفت به من گفتهاند با شما صحبت نکنم. گفتم اشکالی ندارد صحبت نکن.
پس به طور اجمال هدف اولیه من از اینکه به جناب آقای ریشهری قول دادم در این زمینه همکاری کنم، قولم صد درصد صادقانه [بود که] در حد مقدور همکاری کنم بهشرط آنکه مراقب خودم باشم تا تحت تأثیر شیطان نفس واقع نشوم. علت اصلی دادن خط انحرافی تحت تأثیر یک حالت آنی قرار گرفتن بوده نه یک عامل از قبیل اینکه برادر ابراهیمی از ناحیه خط دادن به او دچار تعزیر شده خودم را گناهکار دانسته و مستحق عقوبت .
مواردی که به او گفتم، اجمالاً یکی شرکت در قتل شمسآبادی بود و دیگر جلسه خصوصی؛ ضمناً فایدهای که این جلسه داشت این بود که حدس من بهیقین تبدیل گشت. من قبل از این جلسه، یقین و اطمینان به میزان شرکت او در جریان قتل نداشتم و نظر به روابط گرمی که با جعفرزاده و شفیعزاده داشته حدس میزدم ولی دیگر... بر من مسلم شد که او نیز شرکت داشته است. اکنون ضمن عذرخواهی مجدد از کلیه برادران مسئول بازجویی با اعتراف به لغزش خود از خداوند طلب بخشش کرده و در آینده ثابت خواهم کرد که این لغزش قابل جبران است.4
توضیحات سند:
1. کالبد شکافی انحراف، نوار ۵.
2. در جلد چهارم این مجموعه، «مهدی هاشمی و روحانیت»، مکاتبات مهدی هاشمی در زندان آورده خواهد شد.
3. ر.ک: بخش مکاتبات مهدی هاشمی در زندان در جلد «مهدی هاشمی و قتلها.»
4. پرونده مهدی هاشمی، ج ۲، صص ۱۲۸ و ۱۱۹ و ۱۱۰.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 30