تاریخ سند: 14 فروردین 1339
گزارش موضوع: بیانات آیه اله شیخ جواد فومنی
متن سند:
شماره: 2 ـ 3 ـ 117
محل: تهرانمنبع خبر: مامور ویژه
در ساعت 2119 روز 12 /1 /39 پس از پایان نماز جماعت مغرب و عشاء به
پیشنمازی آیت اله شیخ جواد فومنی در مسجد نو خیابان لرزاده جلسه هفتگی
اتحادیه دینی که معمولا شبهای شنبه هر هفته زیر نظر شیخ جواد فومنی تشکیل
میشود با شرکت در حدود 300 نفر از مریدان فومنی تشکیل و مقارن ساعت 20
شیخ جواد فومنی بمنبر رفته و بعد از تلاوت چند آیه از کلام الله مجید چنین گفت
(شماها حاضر نیستید یک سیلی در راه دین بخورید آنوقت اشخاصی هستند که
برای ترویج دین بزندان میروند و کتک هم میخورند و حرف ناسزا هم میشنوند و
آنوق اشخاص جاهل میگوید چرا فکر آبرویت نیستی.
این فرهنگ کثیف ما که
اشخاص توده ای و بی دین تحویل جامعه میدهد فرهنگ دست پروده های
آمریکا و بی دینها است و این وکیل و وزیریکه اکنون بر سر کار میباشند حاصل
همین فرهنگ کثیف هستند که دشمن علماء و دین و قرآن میباشند.
اینهائیکه
می بینید طرفدار خانم قلوه کش یا پیرو بهائیان1 هستند تمام دست پرورده های
خارجی میباشند.
سلطنت ایران طوریست که پادشاهان قلدر دنیا نمیتوانند
روزی پادشاه ایران باشند برای آنکه پادشاه کشور ایران بایسی شیعه اثنی عشر
بوده و قانون اساسی او را قبول کند.
دین بیخودی نیست والا پادشاهان قلدر در
دنیا بسیارند اما در ایران نمیتوانند باشند.
آخر این تلویزیون که نماینده آن یک
بهائی رسمی است در دست خارجیها
میباشد که این مملکت را بطرف لجن زار میکشد.
بخدا ما غمخوار مردم هستیم و
ما به پایتخت خدمت میکنیم.
من از سه نفر مارشال باین مملکت بیشر خدمت
میکنم منتهی آنها نمی بینند و نمیدانند اما اگر بپرسند با حساب دو دو تا چهار تا
جواب میدادم.
آنروز که بنده را به قزل قلعه بردند یک سرهنگ برای محاکمه من آمده بود تا مرا
محاکمه کند او گفت شما راجع به تلویزیون صحبت کردید؟ گفتم آری.
بعد گفت
راجع به قلعه شهرنو حرف زدید؟ در جواب گفتم بلی مگر کفر گفتم.
او جواب های
مرا نوشت و رفت آنها از دست پرورده های همان بی دینهای لامذهب هستند که
در ایران نماینده تلویزیون میشوند آقایان شما خیال میکنید که آن رادیو بیگانه که
مثل سگ غره میکشد و به نفع ایران صحبت میکند دوست شما ملت ایران است؟
خیر بخدا دشمن شما است برای اینکه آنها بی دین هستند مصلحت روزگار
ایجاب مینماید که فعلا آن رقم طرفداری و صحبت به نفع شما کنند.
آنها در باطن
دشمن جان و مال و ناموس شما هستند و خدا نکند یک روز امتحان پیش آید
بخدا تمام آنهائیکه زنده باد و مرده باد میکشیدند و بیگانه پرست بودند حالا روی
مصلحتی بنفع شما حرف میزنند.
بیگانه کجا دلش بحال شیعه میسوزد.
همه آنها
نظر دارند و دروغ میگویند.
کلاه سر شما نرود.
آنها نمیگذارند فرهنگ کشور
شاگردمسلمان تحویل دهد شما خیال میکنید.
اگر صدها مثل من را بکشند دین
کوچک میشود؟ خیر برعکس دین بزرگتر میشود.
آخر شیخ جواد فومنی بجز
دین از خود نیروئی ندارد.
بنده را یک مشت از بین میبرد زیرا من نه قدرت دارم و
نه حالی دارم که در مقابل سرنیزه ایستادگی کنم.
من نظری جز تحکیم دین ندارم.
من غمخوار ملت و مملکت هستم و منظوری هم جز خدمت نداشته و ندارم
منتهی بیگانه نمیگذارد.
آن شخص (اصلی) کی غمخوار است ماها خدمت
میکنیم یا آنها که از دروغ پوزش و کرنش میکنند.
اگر خدای نخواسته یک ناامنی
ایجاد شود اول ما ناراحت میشویم نه آنها که هر طرف باد بیاید آنطرف میروند.
ما
زبان مادر کنترل امام زمان است و آن امامها هستند که این مملکت را نگاهداری
میکنند.
دستگاه خدا مثل این دستگاه سازمان امنیت است که در هر شهری یک
شعبه دارد و در کرمانشاه ـ در رشت ـ در تبریز در فومن در اهواز و آبادان و
خرمشهر همه جا یک شعبه دارد آنها همه وصل بمرکز هستند و تحت کنترل
سازمان امنیت پایتخت میباشند.
این جیپ هائیکه هر یک دارای بی سیم هائی
هستند و در شهر گردش میکنند و در خیابانها و کوچه ها میگردند برای آنست که
با بی سیم خبر بدهند که شهر امن است یا نه.
این خیلی خوبست ولی اینها خراب
میکنند.
سازمان امنیت در هر مملکتی هست و آنها بزرگترین خدمت را از آن
طریق به مملکت و ملت خود میکنند.
دستگاه خدا هم همین طور است.
این
آخوندها که دردهات و شهرها و خیابانها و کوچه ها هستند و این مسجدها که
بمنزله کلانتری های دین هستند متکی به شخص آیت اله بروجردی میباشند و
ایشان در واقع نماینده امام زمان هستند و آنها شما را کنترل میکنند تا تحت قانون
قرآن و دین باشید.
دستگاه خدا هم کارآگاه و مامور دارد اما نه مثل این
کارآگاههای...
.
نَشُسته و بی دین و بی نماز که دست پرورده های بی دین ها هستند
و هیچ رحم ندارند.
مسلمان حقیقی کارآگاه نمیشود) سپس ناطق حاضرین را به
احتراز از شنیدن آوازهای رادیو و دیدن تلویزیون و بی حجابی دعوت نموده و
مقارن ساعت 22 جلسه مزبور پایان یافت.
توضیحات سند:
1 ـ در مورد ریشه های تاریخی
بهائیت و حمایت های رژیم شاه
از آن قبلاً توضیحاتی داده شد.
در این قسمت به ذکر اظهارات
صریح فردوست میپردازیم:
«یکی دیگر از فرقه هایی که
توسط اداره کل سوم ساواک با
دقت دنبال میشد، بهائیت بود.
شعبه مربوطه بولتن های نوبه ای
تنظیم میکرد که یک نسخته از
ان از طریق من (دفتر ویژه
اطلاعات) به اطلاع محمدرضا
می رسید.
این بولتن مفصل تر از
بولتن فراماسونری بود، اما
محمدرضا از تشکیلات بهائیت
و بخصوص افراد بهائی در
مقامات مهم و حساس مملکتی
اطلاع کامل داشت و نسبت به
آنها حسن ظن نشان میداد،
اصولاً رضاخان نیز با بهائیت
روابط حسنه داشت تا حدی که
اسدالله صنیعی را که یک بهائی
طراز اول بود، آجودان
مخصوص محمدرضا کرد.
صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و
در زمان علم و حسنعلی منصور
و بخصوص هویدا به وزارت
جنگ و وزارت خواربار رسید.
ولی نفوذ اصلی بهائیت در
دوران عبدالکریم ایادی بود.
ایادی از خانواده طراز اول
بهائیت بود.
او به این دلیل نام
فامیل «ایادی» داشت که پدرش
از «ایادی امرالله» یعنی چند نفر
خواص اطراف عباس افندی
بود.
ایادی بانفوذی که نزد
محمدرضا کسب کرد بهائی ها را
به مقامات عالی رساند.
او
مسلما در رسانیدن امیر عباس
هویدا (بهایی) به نخست وزیری
نقش اصلی را داشت.
در زمان
هویدا دیگر کار بهایی ها تمام
بود و مقامات عالی مملکت
توسط آنها براحتی اشغال میشد.
پدر هویدا نیز مانند پدر ایادی
از خواص عباس افندی و گویا
نویسنده مخصوص او بود.
تنها
یک بار موقعیت بهائیت بخطر
افتاد و آن زمانی بود که فلسفی
(واعظ معروف) حملات
شدیدی را علیه بهائیت شروع
کرد و محمدرضا برای آرام
کردن مردم دستور تخریب
حضیرۀ القدس، مرکز مقدس
بهائی ها در تهران را داد و
دستور داد که ایادی مدتی از
ایران خارج شود.
بطور کلی در
دوران محمدرضا و نفوذ ایادی
در دربار بهائی های ایران بسیار
ترقی کردند و ثروتمند شدند و
ایادی هر چه از دستش برآمد در
کمک به آنها کوتاهی نکرد و
آنها هم به نوبه خود در انحطاط
اقتصاد مملکت تلاش کردند.
بهائیان بدون اجازه عکّا حق
ندارند مشاغل سیاسی را
بپذیرند و تنها باید تلاش کنند
که در فعالیت های تجاری و
کشاورزی پیشرفت کنند.
براساس همین اصل، روزی از
سپهبد صنیعی پرسیدم که
چگونه شما شغل سیاسی
پذیرفته اید؟ پاسخ داد: «از عکا
سوال شده و اجازه داده اند که در
موارد استثنائی و مهم این نوع
مشاغل پذیرفته شود.
» در واقع
بهائیت جهانی این تصور را
داشت که ایران همان ارض
موعودی است که باید نصیب
بهائیان شود و لذا برای تصرف
مشاغل مهم سیاسی در این
کشور منعی نداشتند.
بهائی هایی که من دیده ام واقعا
احساس ایرانیت نداشتند و این
کاملاً محسوس بود و طبعا این
افراد جاسوس بالفطره
بودند.
محمدرضا نه تنها نسبت
به نفوذ بهائی ها حساسیت
نداشت بلکه خود صراحتا گفته
بود که افراد بهایی در مشاغل
مهم و حساس مفیدند چون علیه
او توطئه نمی کنند.
خاطرات فردوست / ص 374
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ جواد فومنی حائری به روایت اسناد ساواک صفحه 200