تاریخ سند: 27 آذر 1352
موضوع: سپهبد بازنشسته پرویز خسروانی
متن سند:
از: 302
به: عرض میرسد
1ـ سوژه با شخصی بنام علی دهستانی1 (همبازی قمار سوژه) تلفنی تماس
حاصل گفت علیجان تلفن کردی من نبودم چکار داشتی؟ دهستانی اظهار داشت
در مورد زمین کرج شما بود محضری در خیابان فرح شمالی روبروی اجرائیات
شهربانی بنام محضر آقای شریف برو وکالت بده یا سند را امضاء کن.
سوژه در پاسخ گفت شما سند را بدهید بنویسند من میروم و امضاء می کنم.
2ـ سوژه با رفعتی (کارمند باشگاه تاج) تماس حاصل نمود و پس از احوالپرسی
گفت چه خبر.
رفعتی اظهار داشت یک اخطاریه از دادگاه کرج بر علیه شما آمده
است و شاکی بنام بانو صدیقه می باشد و روز 27 /12 /52 بایستی به دادگاه
بروید.
سوژه پس از بی اطلاعی از نام بانو صدیقه گفت برعلیه چه شخصی شکایت شده
است؟ رفعتی در جواب گفت بر علیه آقای پرویز خسروانی شکایت کرده است.
توضیحات سند:
1ـ عبدالعلی دهستانی فرزند
یداله، در سال 1300 ه ش بدنیا
آمد.
پدرش از ملاکین بزرگ کرج
و سناتور بود.
وی که دوره تحصیلات ابتدائی و
دبیرستان را در مدرسه شرف و
دبیرستان کرج طی کرد و در سال
1319 دوره مقدماتی دانشکده
کرج را گذراند و در سال 1320 به
دانشکده کشاورزی کرج رفت و
پس از اخذ گواهینامه لیسانس در
سال 1323 جهت طی یک دوره
یک ساله رهسپار امریکا شد و در
قسمت ماشین آلات کشاورزی در
کالیفرنیا دوره دید.
دهستانی که از سال 1319 به
خدمت دولت درآمده بود، ابتداء
در دانشکده کشاورزی کرج به
عنوان کمک متخصص فنی
کشاورزی شروع به کار کرد و در
سال 1323 به استخدام وزارت
کشور در آمد و معاون اداره امور
کشاورزی شد.
دیگر مشاغل وی به این شرح
است :
الف ـ 1326، بازرس اداره
نمایشات
ب ـ 1328، مأمور از وزارت
کشور به دربار
ج ـ 1329، رئیس اداره ایلات
(اداره املاک) دربار
د ـ 1331، رئیس اداره عمران و
اصلاحات
ه ـ 1332، عضو هیأت مدیره
بنگاه عمران
و ـ 1334، بازرس دولت در
هیأت مدیره بنگاه عمران
دهستانی که در دوره نوزدهم
مجلس شورای ملی از طرف
حزب مردم کاندید شهریار و
ساوجبلاغ شده بود، با کمک
اوباش و چاقوکش ها به مجلس راه
یافت و یکی از خدمت کاران خود
را به علت فاش کردن اسرار
انتخاباتی کشت و جسد او را در
رودخانه کرج انداخت که هرگز
پرونده این قتل پیگری نشد.
عبدالعلی کوهستانی از اعضاء
«جبهه یاران متحد» و نیز از
اعضای لژ فراماسونری کوروش
و لژ آفتاب و قائم مقام منطقه
354 باشگاه لاینز و عضو حزب
رستاخیز بود، در سال 1346 به
استانداری سیستان و بلوچستان
منصوب شد و در سال 1350
استاندار آذربایجان غربی
گردید ولی به دلیل فساد اخلاقی
شدید که غیر قابل ذکر است، در
سال 1357 به استان مرکزی
منتقل شد.
مشارالیه از اسداله
علم، منوچهر اقبال و قدس
نخعی به عنوان معرفان خود نام
برده است، نشان های مختلفی نیز
از شاه دریافت کرد که از آن
جمله است :
1ـ نشان درجه یک توسعه
اقتصادی و آبادانی
2ـ نشان درجه اول آبادانی و
پیشرفت
ساواک در یکی از ارزیابی های
خود، وی را چنین معرفی کرده
است :
«فردی عیاش، خوشگذران،
عصبانی، تندخو، علاقمند به زن
و مشروب».
منبع:
کتاب
پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 391