گفتگوئی با آقای امیرانی
متن سند:
بیش از 24 شماره و یا شش ماه است خواندنیها در زیر نام حمایت از آزادی
به هویدا و همکاران برکنارش حمله میکند و البته طبق معمول از آموزگار و
اردشیر زاهدی و شریف امامی و داریوش همایون و هر که قدرت و ثروت دارد و
بر سر کار است دفاع...
.
.
روزی که آقای امیرانی نوشت قصد دارد از آزادی که آموزگار و همایون داده اند
دفاع کند، دلم بحال ملت ایران سوخت و چیزی نگفتم زیرا بدبخت مردمی که
آزادیشان در دست این دو نفر و خفقانشان بدست هویدا باشد، ولی حالا که معلوم
شد شاهنشاه این آزادی را لطف کرده اند، بفکر نوشتن این چند سطر افتادم :
نخست اینکه آقای امیرانی چه کسی از شما دیکتاتورتر و وقیح تر؟ هرچه
مینویسید و میگوئید مردم باید چشم و گوش بسته قبول کنند و دم نزنند و هر
مسئله ابتکاری و تازه که در ایران و دنیا بمیان بیاید، شما شاهد می آورید که در
بیست یا سی و چند سال قبل در فلان شماره نوشته بودید...
تا روزی که با هویدا
هستید و تملق میگوئید و پول میگیرید خوب است.
وقتی کنار رفت و برای شما
بد شد همه باید بگویند بد است.
یکروز محمود طلوعی سردبیر خودتان را بخاطر
اینکه عکس آموزگار را پشت جلد چاپ کرده بود و خلاصه زودتر از شما زد و
بند کرده بود بباد دشنام گرفتید، ولی حالا که از آموزگار تملق میگوید و مصاحبه
آموزگار با خارجیها را در مورد سورشارژ بنادر و بهدر رفتن دو میلیارد دلار
چاپ کرده و بهمین مناسبت آموزگار او را
بازرس دولت در شرکت تلفن کرده که ماهی 15 هزار تومان حقوق و راننده و
اتومبیل از اینجا بگیرد و 8500 تومان هم مثل دیگر دزدها از سازمان
شاهنشاهی و شما با [باو] احتیاج دارید خوب است و ما هم باید قبول کنیم.
غافل
از اینکه آموزگار در آن مصاحبه خلاف اخلاق و ایرانیت رفتار کرده و اگر یک
عضو کنفدراسیون چنین حرفهائی زده بود او را خائن میدانستیم.
شما علنا از شرافت یزدی و هارون مهدوی شهردار که در حال دزدی دستگیر
شده و همه اینها را می شناسند پول میگیرید و با عبارت پردازی دفاع میکنید.
مثل
دفاع از همدانیان و صدها غارتگر دیگر نظیر مؤیدی و محمود رضائی و دکتر
تسلیمی...
.
حالا بهتر است چند کلمه در مورد جناب آموزگار بنویسیم :
طبق قانون اساسی که رکنی از رستاخیز است : وزیران در دولت مسئولیت
مشترک دارند و در پیشگاه شاهنشاه و مجلس مسئول و جوابگو هستند بنابراین
سهم بزرگ غارتگریها و خرابکاریهای دولت گذشته بادعای شما ـ بدوش
آموزگار است زیرا آموزگار وزیر تشریفاتی یا مشاور نبود.
وی مهره اصلی در
تمام کابینه های بعد از 28 مرداد بود.
وزیر : بهداری، کار، کشاورزی، دارائی و
اقتصادی و کشور بود.
چرا با آن عملیات خلاف مخالفت نکرد.
چرا از امضاء
یکی از آن تصویبنامه ها خودداری نکرد؟ چرا استعفا نداد؟ مگر در آن ریخت و
پاشها سهم نداشت؟ اگر داشت چه میگوئید و اگر نداشت چرا بهمکاری ادامه
داد؟!...
این سوگلی های وطنپرست و ایران غارت کن مثل : رضائی، لاجوردی، یاسینی،
صحرائی، باقرزاده، کورس نیکپور و محمد حسین موسوی را چه کسی بپارلمان
آورد؟ یعنی وزارت کشور و انتخابات کذائی رستاخیزی ایشان هم دروغ است؟!
راستی در برابر آنهمه ظلم بشما و تجاوز به آزادی آقای آموزگار چه کرد؟...
چه کسی 150 هکتار کشت تریاک در فارس دارد؟ چه کسی از شرکت قو حقوق
میگیرد؟ چه کسی در شرکت هدیش شریک است و رئیس کارگزینی آنجا را که
یک نایب سرهنگ نظمیه بود آورد وزیر کشور کرد؟ چه کسی سپهبد بیسوادی
چون آزموده را که گروهبان موزیک بود به استانداری آذربایجان گماشت.
همان
استانداری که دو هفته پیش در مراسم افتتاح بیمارستان شهبانو فرح در تبریز
شمس آذر گفت از دو سال قبل اینجا آماده کار بود، ولی سپهبد آزموده با افتتاح
آن مخالفت میکرد.
اینها و صدها نظایر این سوگلی بازی ها شاهکار آموزگار
است.
ایشان در اولین جمله انتخابات رستاخیز گفت : پزشک بمجلس نمی آوریم و
اولین کاندیدائی که اعلام کرد دکتر لنگرودی بود.
حالا هم در حزب میرخانی
دکتر رادیولژیست را معاون خزانه گذاشته و خیلی چیزها...
...
...
.
از جمله شوهر خانم ژیلا خواجه نوری را معاون دبیر کل کرده است و خیلی
مسائل دیگر که با آنکه با سرنوشت حزب و اجتماع و مملکت ما بستگی دارد، با
اینحال نمیخواهیم پرده ها را بالا بزنیم...
در بلوای مسجد گوهرشاد در زمان رضا شاه، قبل از همه اسدی استاندار و نایب
التولیه را که داماد فروغی هم بود اعدام کردند.
ولی در بلوای تبریز با آنهم [آنهمه]
کشت و کشتار و خسارت، جناب آموزگار دائی جان ناپلئون را با ناز و کرشمه
بلندن فرستاد.
اینهم نمونه ای از مملکتداری و تدبیر ایشان و امنیتی که در سراسر
کشور بوجود آورده اند و حداقل دوره هویدا وضع بهتر از این بود...
.
اصولاً آموزگار چه ابتکار و خلاقیتی دارد؟ مردی است در حد یک رئیس مالیه،
بکارهای ده ماهه ایشان بتصویبنامه هایش، به حل مسئله پیاز، تخم مرغ و
پرتقال، بانتخاب وزیرانش مثل خسروشاهی و احمدی و نصر اصفهانی و دیگران
رسیدگی کنید؟ تمام دزدهای مالیه : کاشفی، فرشچی، کریم اهری، سعید بهادری
و نظایر اینها سرکارند.
خسروشاهی با 500 میلیون دلار ثروت هرچه میخواهد
میکند تصویبنامه آزادی ورود جواهر و اتومبیل را میگذراند بدست کریم اهری و
معادی پول میگیرد.
سهامدار شرکت شیشه ایران است.
انصافا دوره مهدوی وضع
ارزاق و حزب بهتر بود یا دوره خسروشاهی؟ احمدی معاون روحانی، رئیس
شرکت هاوائیان آگرونومیکس و کشت و صنعت ایران مشغول اصلاح کشاورزی
ایران است!...
.
چرا اینها و مطالب اصلی مملکت را نمینویسید.
آموزگار پهلوان پنبه ایست که
مانند عبدالرضا انصاری و اردشیر زاهدی و دیگر استانداران و وزیران گمنام و
صاحب مقام، کلاس مدیریت را در اصل چهار زیر دست وارن دیده اند شما بهتر
است این حلیم را کمتر هم بزنی تا گندش در نیاید.
آقای امیرانی...
آموزگار که
قدرتش را از اصل چهار و ثروتش را از اوپک بدست آورد ؛ تا روزی که قرار بود
بدهند، ننه صمد هم میتوانست برود و بگیرد و وقتی هم ندادند همه ساکت شدند و
رجزخوانیها تمام شد و شما لال شدید.
در برابر تنزل نرخ دلار چه کردید؟ در
برابر فرار میلیاردها دلار ارز چه میکنید؟...
آقای امیرانی...
دفاع از هویدا بعهده شما و نیکوخواه و شعبانی و لوشانی است که
همه از یک قماش هستید.
ولی این آخر عمری حیا کن، خجالت بکش، آخر
نسلی و مردمی آمده اند که همه چیز را میدانند و از همه امور سر در می آورند.
این
سیاست انحرافی شما چیست؟...
از همین آقای آموزگار بپرس 90 میلیارد دلار
اضافه درآمد نفت را که از اوپک گرفتی چه کردی؟ بپرس و بخواه یک آمار دقیق
از دوره وزارت دارائی و کشورش بمردم بدهد...
و همین را چاپ کن ما لال
میشویم و پشت سر آموزگار نماز میگذاریم.
راستی چطور هویدا بد بوده ولی
وزیران دادگستری، خارجه، دارائی، کشور، کار، بهداری، جنگ و دیگر
همکارانش طیب و طاهر؟...
آیا شریف امامی با آنهمه مشاغل و خوردن و بردن ها در بنیاد پهلوی، اقبال که
بهترین دوستش حسن عرب1 بود و نویدی 29 بار بخارج سفر کرد و 400 روز
مرخصی گرفت و اردشیر زاهدی سردسته دزدها و بی ناموسها و علم که ایران را
غارت کرد و هرچه توده ای خائن است، بیکار و بر سر کار یادگار اوست قابل
دفاع هستند؟...
مسلما خیر! منتهی چون جنابعالی از همه اینها پول و آگهی و
دعوت به کیش و هایت هتل و دیگر امتیازات دارید و داشتید.
همه مورد توجه و
خدمتگزار هستند حتی باهری با ماهی 600 هزار تومان نزول پول و امیر متقی و
دیگران...
شما و خانم عید نوروز مهمان اردشیر زاهدی بودید و 20 هزار دلار هم در
مراجعت گرفتید بلیط را هم خادمی مجانی داد، لااقل اینها را بنویس تا مردم
بدانند چرا هما شرکت خوبی است و اردشیر زاهدی با شرف! با شما که بهمدستی
پرتو اعظم دزد بی ناموس و نوشتار نویس بزرگ خانه ات را بسازمان فروختی،
چرا تا وقتی آگهی نمیدادند از گلپایگانی و دیگر دزدان نیکوکار بد میگفتی و
وقتی سر آگهی رپورتاژ باز شد همه خیرخواه شدند.
آیا نمیدانی این نیکوکاران
چه کسانی هستند و از کجا میآورند!؟ خبر نداری پرتو اعظم دزد بی ناموس،
جشن عروسی فرزند خود و فرزند عباس اسلامی1 را با 170 هزار دلار مخارج
در پاریس برگزار کرد این پولها را از کجا می آورد و با زمینهای آرشام در کرمان و
دیگر نیکوکاران و زن علی رضائی چه میکند؟!...
از زمینهای دریا کنار و دزدی
دارو در سازمان خبر نداری؟! آیا از کارهای سرلشگر مزین در گرگان تا جنگل
شاه پسند و اراضی کلاله و دشت ناز و خزرشهر و دریا کنار خبر نداری و نمیدانی
کی میدهد و کی میگیرد و چطور مردم غارت می شوند؟ اگر مثقالی شرف داری
اینها را بنویس؟...
بنویس که همانروز که آبروی سفیر سابق ایران در سودان در روزنامه بر باد رفت،
در کنارش دکتر عدل از وزارت خارجه کمیته ارشاد ملی تشکیل داد تا همه
بدانند چه کسانی و از چه قماشی مردم را هدایت میکنند که یکروز هم تشکیل
نشد و فعالیت نکرد!...
بنویس که همانروز که جشن الغاء کاپیتولاسیون بر پا شده بود، معلم خارجی که
دو جوان را کشته بود، طبق کنوانسیون وین بخارج فرستادند تا در کشور خودش
محاکمه شود!...
.
اینها شاهکارهای تبلیغاتی همایون است و ره آورد دولت
آموزگار...
اگر هویدا و هیئت حاکمه ایران بد هستند و 75 روزنامه و مجله قلاده بگردن را
تعطیل کرده و شما را آزاد گذاشتند، ناگزیر همدست اینها و جرثومه کثافت و
جوهر رذالت و فاسدترین آنها هستید.
بنابراین بهتر است از شرف خودت و
همایون و دکتر عظیمی و دکتر رحمتی که بزرگترین مصلح اجتماعی هستید و
اینک سهم آگهی همه را براحتی میخورید بنویسید...
.
بیست سال قبل 40 هزار
تومان از دکتر یزدی در کرمان گرفتی و دفاع کردی.
حالا هم همان دزد تیغ زن
فاسد هستی صد رحمت به دزدانی مثل شاهنده و شعبانی و لوشانی...
.
کارمند بازنشسته دکتر باقری از کرمان
توضیحات سند:
1ـ حسن عرب فرزند اکبر در
سال 1301 ه ش در تهران در
خانواده ای لبنانی الاصل بدنیا
آمد و درباره تحصیلات وی در
اسناد موجود مطلبی ثبت نشده
است.
نامبرده یکی از مخالفان
حزب توده بوده که چندین بار
توسط عناصر آن حزب مضروب
شد، و از طرفداران رژیم
طاغوت بود که در مخالفت با
مصدق در سال 32 در بیروت با
روزنامه های لبنانی مصاحبه
داشت.
مشارالیه از عوامل
انگلیس بود که با شرکت افسران
انگلیسی و بمنظور طرح نقشه و
ایجاد تحریکاتی علیه
مستشاران امریکائی در منزلش
جلسه تشکیل می داد و در سال
1330 پس از دستگیری ناوارا
جاسوس انگلیسی مدتی به
کشور عراق فرار کرد.
حسن عرب مدیر روزنامه پرچم
خاورمیانه که بعدا به نشریه
سیاسی خوزستان تغییر نامه داده
بود و در سال 36 فروشگاه
مطبوعاتی بین المللی توسط
نامبرده در شیراز تأسیس شد.
نامبرده با ساواک همکاری
داشت.
و در باند قاچاق
حمیدرضا پهلوی و نعمت اللّه
کلان کارمند شهربانی و تقی
علوی کیا، برادر تیمسار
علوی کیا، و ایادی مسئول
توزیع هروئین در شهرستانها
بود.
مشارالیه دارای چند کاباره
و مرکز فساد در تهران و آبادان
بود و در تجارت زنان بدنام از
اروپا و کشورهای عربی و ایران
دست داشت و هتل های وی در
آبادان مرکز جاسوسی برای
انگلیس و سرویس های
اطلاعاتی بود و در سال 54
سکینه سادات خواهر
انورسادات را جهت تفریح
به ایران آورد.
حسن عرب با دربار پهلوی
ارتباط نزدیک داشت و در این
زمینه مکاتبات زیادی
بمناسبت های مختلف با شاه و
فرح داشت و از طرف آنها از
وی تشکر شده است و نامبرده
نیز با سوءاستفاده از این
ارتباطات از مردم باج
می گرفت.
نامبرده از طرف شاه
نشان درجه 1 رستاخیز دریافت
نمود و رحمت اتابکی سفیر
ایران در لبنان وی را مستحق
تقدیر معرفی کرد.
1ـ عباس اسلامی فرزند
سیدعلی در سال 1292 ه ش در
بابل بدنیا آمد.
نامبرده پس از
سپری نمودن تحصیلات
مقدماتی و دریافت دیپلم از
دانشگاه تهران در سال 1320
لیسانس حقوق گرفت و در سال
1313 باستخدام وزارت
فرهنگ و هنر درآمد و بشغل
آموزگاری در شهر بابل پرداخت
ولی بعد از دو سال به کشاورزی
روی آورد و به اینکار مشغول
شد وی مالک سه دانگ از قریه
اندیکلاه بابل بود و به مردم و
اهالی روستا ظلم و ستم زیادی
روا داشت.
مشارالیه در دوره های 15 و 16
نماینده مجلس شورایملی بود و
در سالهای 31 و 32 از دکتر
مصدق در مجلس طرفداری
می نمود و مدتی نیز وکیل
دادگستری بود و در سال 28
توسط فرمانداری نظامی بابل
به اتهام داشتن مرام اشتراکی
بدو سال زندان محکوم شد و در
بابلسر زندان بود.
عباس اسلامی در پی مرگ
رضاشاه طی عریضه ای از شاه
درخواست نمود تا جهت تشییع
جنازه رضاشاه بهمراه هیئت
سیاسی به مصر سفر نماید که
پاسخی بدرخواستش داده نشد.
ساواک در سال 40 با اخذ تعهد
همکاری از وی با سفرش به
کشور آلمان و در سال 51 با
عضویتش در هیئت مدیره
سندیکای صاحبان صنعت چوب
ایران موافقت نمود.
نامبرده در سال 29 مدیر
روزنامه جبهه ملی و صاحب
امتیاز روزنامه زبان ملت ارگان
جبهه آزادی در بابل و در سال
49 مدیر کارخانه پنیرسازی
بابلسر بود که با سوءاستفاده از
مسوولیت هایش ثروت
نامشروع کلانی کسب نمود.
عباس اسلامی فردی بهائی بود
و در تشکیلات فراماسونری
عضویت داشت.
منبع:
کتاب
مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک صفحه 353