تاریخ سند: 18 مرداد 1348
رونوشت گزارش خبر شماره 1946
متن سند:
شماره: 2946 تاریخ:18 /5 /1348
رونوشت گزارش خبر شماره 1946 ـ 18 /5 /48
موضوع ـ
بختیار1 بعد از ظهر روز 16 /5 /48 به اتفاق دو نفر از مأمورین دولت عراق وارد نجف شده و سپس در ملازمت رؤساى سازمان امنیت و شهربانى نجف به حرم مطهر حضرت على علیهالسلام رفته و پس از انجام زیارت در اتاق کلیددار حرم مطهر حاضر و پس از صرف چاى آنجا را ترک نموده و شب را در نجف گذرانیده و صبح روز 17 /5 /48 از طریق دریا به بغداد مراجعت نموده است، ضمناً طى مدت توقف بختیار در نجف از طرف سازمان امنیت و شهربانى محل از وى پذیرایى شده است.
ملاحظات:
1ـ برابر خبر دیگر از منابع همسر و دو فرزند بختیار نیز در تاریخ 16 /5 /48 به وسیله اتومبیل بنز مشکى رنگ شماره227 ناصریه مربوط به سازمان امنیت بغداد وارد نجف و در حرم مطهر حضرت على علیهالسلام مشاهده شدهاند ضمنا همراهان همسر و دو فرزند بختیار یک خانم و یک جوان 22 ساله به عنوان مترجم بودهاند.
2ـ منشأ خبر در مورد هدف بختیار از مسافرت به نجف اظهارنظر نموده است که بختیار ضمن این مسافرت قصد مذاکره با پارهاى از روحانیون مِنجمله خمینى، آیت[الله]خوئى، سید عبداله شیرازى و شیخ آقابزرگ تهرانی2 را داشته لیکن با توجه به همکارى بختیار با دولت بعثى عراق و خاطرات تلخى که از اعمال وحشیانه دولت عراق نسبت به ایرانیها و شیعیان باقى مانده، تصور نمىرود که روحانیون یادشده حاضر به مذاکره با بختیار باشند و در صورتی که بختیار هم بر مبنى مذاکراتى که با مقامات دولت عراق نموده، به منظور انجام مذاکره با روحانیون پافشاری کند و چنین مذاکراتی انجام شود، بعید به نظر مىرسد که روحانیون در موقعیت کنونى حاضر به همکاری با بختیار و شرکت در اقدامات وی علیه ایران گردند.
3ـ نسبت به تعیین هرگونه مذاکرات بختیار در مدت توقف در نجف اقدام که پس از حصول نتیجه مراتب گزارش خواهدشد. ناهید
رونوشت برابر اصل است.
در پرونده روحاله خمینى بایگانى شود. اوانى
توضیحات سند:
1. تیمور بختیار در سال ۱۲۹۳ ش در یکی از ایالات بزرگ بختیاری چشم به جهان گشود. پدرش فتحعلی بختیار از خوانین بزرگ بختیاری و نیای بزرگ او جعفر قلیخان بختیاری بود. بختیار تحصیلات خود را تا سیکل در اصفهان گذارند و سپس همراه با شاهپور بختیار برای ادامهی تحصیلات به بیروت رفت.
بعد از پایان تحصیلات مقدماتی یک سال دورهی مهندسی دید و سپس برای تحصیل در مدرسهی نظامی (سن سیرو) به فرانسه رفت. در سال بعد این مدرسه را با درجهی ستوان دومی ترک کرد و به ایران بازگشت و در هنگ حملهی جمشیدآباد تهران مشغول به کار شد. تیمور بختیار بعد از مدت کوتاهی برای ادامهی خدمت به زاهدان منتقل شد. مقارن جنگ جهانی دوم وی به اصفهان منتقل شد و سپس در سال ۱۳۱۲ با درجهی سروانی به تهران بازگشت. در دوران جنگ جهانی دوم و حوادث مربوط به فرقهی آذربایجان از جمله افرادی بود که علیه تجزیه طلبی فرقه مبارزه کرد و بهطور داوطلب برای سازماندهی نیروهای پارتیزانی علیه حکومت آذربایجان و کردستان به منطقهی خمسه زنجان که زیر نفوذ برادران ذوالفقاری بود اعزام شد. تیمور به خاطر اقداماتش به درجهی سرهنگی و اخذ نشان نایل شد، سپس برای ادامهی تحصیل به دانشگاه جنگ رفت و در سال ۱۳۲۹ با احراز شاگرد اولی وکسب نشان درجهی اول دانش به سمت رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی تحت فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری ( بهرام آریانا) مشغول کار شد. به دنبال غائلهی ابوالقاسمخان بختیاری -عموی تیمور بختیار -از خوانین بانفوذ ایلات که موفق شده بود در سال ۱۳3۱ تیپ اعزامی را خلع سلاح کند و هرازگاهی علیه حکومت میآشوبید، دکتر محمد مصدق نخستوزیر وقت سرهنگ بختیار را مأمور سرکوب غائلهی ابوالقاسم خان کرد. وی این ماموریت را با موفقیت به انجام رسانید و به فرماندهی یکی از تیپهای تهران رسید ولی با تصمیم دکتر مصدق مبنی بر انحلال لشکر گارد و انجام تغییراتی در پادگانها سرهنگ بختیار به فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه منصوب شد. در جریان کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ تیپ زرهی کرمانشاه به فرماندهی بختیار عازم تهران شد. در تاریخ 5 /10 /1332 به عنوان فرماندار نظامی تهران انتخاب شد و از تاریخ سوم مهرماه ۱۳۳۵ به عنوان معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور فعالیت کرد. بختیار در دوران فرمانداری نظامی و ریاست ساواک از هیچ جنایتی فروگذاری نمیکرد. در سال ۱۳3۸ به درجهی سپهبدی رسید و سرانجام در تاریخ اول فروردین1340 از کار برکنار و در اول مهرماه1340 بازنشسته شد و در ششم بهمن ماه سال 1340ایران را ترک کرد.
بختیار پس از ترک ایران اقداماتی را علیه شاه آغازکرد به همین جهت شاه در سال ۴۶ طی حکمی به کلیهی ادارات تابعهی سازمان اطلاعات و امنیت، دستور بازداشت او و همسرش در صورت مراجعت به کشور صادر و بلافاصله حکم مصادرهی اموال و داراییهای وی از سوی ادارهی دادرسی نیروهای مسلح ارتش صادر شد.
بختیار در دوران اقامت خود در سوییس - ژنو اقدامات خود علیه شاه را شدت بخشید و در فروردین ماه 1347 به لبنان رفت و در فرودگاه بیروت به اتهام حمل اسلحه دستگیر شد و این فرصتی فراهم آورد تا دولت ایران از دولت لبنان تقاضای استرداد وی را بنماید که بینتیجه ماند و منجر به قطع روابط دولتین شد و بختیار مجبور به ترک لبنان گردید. بختیار پس از سپری کردن دوران بحرانی در لبنان با گذرنامهای عراقی به آن کشور رفت و با استقرار در بغداد تلاش کرد تا شاید سازمانهای دانشجویی فعال در اروپا را به سوی خود جلب کند، اما نه تنها در این امر موفقیت کسب نکرد، بلکه این سازمانها بختیار را آماج حملات خود قرار دادند بختیار در دوران اقامت در عراق به لطایفالحیل تلاش کرد تا به امام خمینی(ره) نزدیک شود، ولی امام (ره) با شناخت عمیقی که از ماهیت بختیار داشتند هیچگاه به وی روی خوش نشان ندادند و حتی به نمایندگان کنفدراسیون فرمودند: «. .. اگر قرار باشد روزی بختیار در ایران زمام امور را در دست بگیرد وظیفهی مسلمین است که با او مبارزه کنند و از رسیدن او به قدرت جلوگیری کنند.»
بختیار در این ایام برای کسب قدرت به آب و آتش میزد، غافل از آنکه ساواک کلیهی فعالیتها و مکاتبات او با سران ایلات را تحت کنترل دارد. تیمور بختیار به موازات این قبیل فعالیتها علیه شاه با گروههای مسلح مستقر در خاک عراق نیز روابطی برقرار کرد. از این رو ساواک مصمم شد تا وی را حذف کند. بر این اساس با سود جستن از نفوذیهای خود که از نزدیکان بختیار بودند، او را به بهانهی شکار در 16 مرداد 1349 به منطقه دیاله برده و به قتل رساندند.
2. شیخ آقا بزرگ تهرانی: فقیه و کتابشناس شیعی در 11 ربیع الاول سال 1293 قمری در تهران به دنیا آمد. پدر و پدربزرگش از روحانیون این شهر بودند. جد بزرگش، حاج محسن، بازرگان بود و به یاری منوچهر خان معتمدالدوله گرجی، نخستین چاپخانه ایران را بنیاد نهاده بود. آقا بزرگ تحصیلات مقدماتی خود را در مدرسه دانگی آغاز کرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی) ادامه داد. وی ادبیات عرب را نزد شیخ محمدحسین خراسانی و شیخ محمدباقر معزالدوله، منطق را نزد میرزا محمد تقی، سطوح اصول را نزد سید عبدالکریم مدرسی، سید محمد تقی گرگانی و شیخ علی نورایلکایی آموخت و اندکی ریاضیات نیز نزد میرزا ابراهیم زنجانی فراگرفت و بعدها به مطالعاتی در تاریخ ادبیات و رجال حدیث پرداخت.
وی در 10 جمادی الثانی 1315 به قصد ادامه تحصیل به نجف رفت و تا سال 1329 در این شهر به کسب دانش پرداخت. در سال 1329 به کاظمین رفت و به منظور تدوین بزرگترین دایرۀالمعارف کتابشناسی شیعی الذریعه الی تصانیف الشیعه به تحقیق و تتبع پرداخت.
چندی بعد به سامرا رفت و ضمن ادامه کار خود در آنجا، در مجلس درس میرزا محمد تقی شیرازی نیز حاضر شد.
در سال 1335 به کاظمین بازگشت، دو سال در آنجا ماند و باز به سامرا رفت. در 1354 به نجف بازگشت و به منظور چاپ الذریعه، چاپخانهای به نام مطبعه السعاده بنیاد نهاد، اما دولت پادشاهی عراق به بهانههای گوناگون مانع کار وی شد. شیخ جلد نخستین ذریعه را در مطبعه الغری به چاپ رساند، اما انتشار آن، باز هم در نتیجه مخالفت دولت عراق شش ماه به تعویق افتاد، آقا بزرگ برای تدوین و تکمیل این دایرۀالمعارف به سفرهای طولانی نیز پرداخت. از بیشتر کتابخانههای عمومی عراق، ایران، سوریه، فلسطین، مصر، حجاز و بسیاری از کتابخانههای خصوصی در این کشورها دیدن کرد و به بررسی کتب آنها پرداخت. وی در 62 کتابخانه شخصاً کاوش کرد. و فهرستهای بسیاری از کتابخانههای دیگر را نیز مورد مطالعه قرارداد. آقا بزرگ دوبار ازدواج کرد و دارای پنج پسر و چهار دختر شد. وی پس از یک بیماری طولانی در نجف اشرف در ذیالحجه سال 1389 قمری درگذشت و بر طبق وصیتش، در کتابخانه خود که آن را برای استفاده علما و طلاب وقف کرده بود، به خاک سپرده شد.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 26