تاریخ سند: 8 خرداد 1357
متن سخنرانی منوچهر سعید وزیری1 در کلوپ روتاری مرکز تهران در تاریخ 8 خرداد 2537 29 مه 1978
متن سند:
مهمانان عزیز، روتارینهای گرامی
با وجود تمام مدارک و اسناد گرانبهایی که از فرهنگ کهن و هنر تمدن ایران در موزهها و کتابخانههای دنیا وجود دارد و با وجود اهمیتی که دولتها و قدرتهای جهان به سیاست صریح و روشن رهبر ایران قائل هستند متأسفانه تودههای مردم و ملتهای جهان یا مردم ایران و سرزمین ایران را نمیشناسند و یا اینکه آن را مانند کشورهایی میدانند که فقط چند چاه نفت دارند که آن چند چاه نفت هم مال چند خانواده میباشد (زیرا بعضی از ایرانیان در خارج خودشان را صاحب چاه نفت معرفی میکنند) که این اشخاص هم کارشان یا خرید و فروش زمین و املاک در آمریکا و اروپاست و یا خریداری لباس و جواهرآلات و زینتآلات در فروشگاههای بزرگ دنیا!! که متأسفانه گناه اینگونه شناخته شدن وطن ما در خارج نتیجه رفتار نامناسب بسیاری از هموطنان ماست که به سبب زیاد شدن پول در دست مردم به اروپا و آمریکا راه پیدا کردهاند و در آن کشورها با رفتارهای ناپسند خود آبروی مملکت را میبرند و یا حاصل بیلیاقتی و ندانمکاری و بیاعتنایی افراد و مأموران و دستگاههایی است که مسئول شناساندن ایران به خارج هستند ولی خودشان با رفتار نامعقول و یا با سکوت و گاهی با بیان مطالب شرمآور و حقناشناسی نسبت به مقدسات مملکتشان حیثیت ملی مردم ایران را در انظار جهانیان غیرقابل دفاع و غیرقابل توجیه میسازند.
در خارج از ایران بیش از چندین ده هزار نفر از فرزندان این مملکت از سطوح دبستانی و دبیرستانی گرفته تا عالیترین سطوح دانشگاهی تحصیل میکنند ولی گاهی در روزنامههای خارج به مقالاتی به قلم نویسندگان غرب برخورد میکنم که نوشتهاند: آیا دانشجویان ایرانی درس میخوانند؟ در حالی که ما یقین داریم که در میان دانشجویان و جوانان ما در خارج افراد کثیری هستند که نه تنها درس میخوانند بلکه تا سرحد ابراز نبوغ و کسب امتیازات علمی جهانی پیش میروند و در رشتههای علوم و فنون و طب کشفیات و متدها و روشهای آنان به نام آنان تدریس میشود ولی متأسفانه نه در دنیا آنها را به عنوان نمونههای افتخارآمیز ایران میشناسند و نه ما خودمان در داخل مملکت نام این فرزندان را میدانیم (به استثنای یک مورد که عبارت از تشویقات شخص شاهنشاه و شهبانو است) و حتی در بسیاری موارد طوری درباره این فرزندان لایق مملکت رفتار میکنیم که گوئی توطئه کردهایم که آنان همیشه از مملکت بیزار بوده و هرگز برنگردند تا مبادا جائی را که اشغالگران مناصب و مقامات بناحق گرفتهاند اشغال کنند! و این متأسفانه بزرگترین توطئه استعمار علیه ملت ایران است که ایران را از فرزندان شایسته خود محروم کرده و نگذارد مردان و زنانی داشته باشیم که کارخانهها، مزارع و آزمایشگاهها و خلاصه زندگی علمی و عملی ما را اداره کنند...
.
.
و به این ترتیب است که میدان ایرانشناسی خالی مانده تا ایران را از طریق کسانی بشناسند که میلیونها دلار و پوند و مارک و فرانک از پول مملکت را که معمولاً هم از راههای غیرسالم به دست آوردهاند به خارج منتقل کرده و در آمریکا و اروپا به شهرکسازی و بورسبازی و قماربازی پرداختهاند! و شناخته شدن ایران از طریق اینگونه عناصر و آنگونه مأموران و دستگاههای مسئول و نمایندگان سیاسی و غیرسیاسی موجب آن شده است که جوانان درسخوان ایران هم به جای اینکه بتوانند در خارج به ایرانی بودن خود افتخار کنند آلت دست سیاستها شده و برای اینکه خودی نشان داده و ثابت کنند که وابسته به این عناصر نالایق نیستند تا سرحد بر هم زدن آرامش دانشگاهها و شهرهای داخل و خارج علیه ایران شعار میدهند و نام ایران به زشتی برده میشود! و ملاحظه میفرمایید که این جریان دور تسلسل فاسد یعنی تأثیر متقابل زشتیها بر روی زشتیها موجب آن میشود که ملتهای جهان به تدریج (و میترسم دولتهایشان هم با آنان) گرفتار این اشتباه بشوند که گویا ایران از ایفای نقش خود در میان خانواده ملل عاجز و غافل مانده است...
در حالی که ایران بعد از اعلام سیاست مستقل ملی نه تنها نخواسته از انجام تکالیف بینالمللی خود غفلت بورزد حتی تا آنجا که به خاطر دارم کوشش ایران بر این بوده که حضور منظم خود را در صحنههای جهان نشان دهد و شاید بتوان در این زمینه گاهی با سربلندی و گاهی با تعجب و تأسف از پولهایی یاد کرد که از جیب ملت ایران در آمده و کمک به احیای اقتصادیات ملتهای جهان کرده است و یا شاید بتوان از نقش میانجیگری و مشاورههای رئیس مملکت ایران در اختلافات منطقه و جهان یاد کرد و با افتخار نام برد.
اما به جای اینکه در کشورهای جهان ایران را به این ترتیب بشناسند از وقایعی نام میبرند که به هر حال مایه تأثر میتواند باشد در کنار تعریفهای اغراقآمیزی که از ولخرجیها و مهمانیها عیاشیها و خرید فروشها مینمایند رسمی و غیررسمی مملکتی ما در کشورهای خارج به عمل میآورند؟ و با چنان بیاطلاعی سخن از رفت آمد با شتر و گاری و یا زندگی عقبافتاده ما میکنند که این هر دو حکایت از غفلت و بیاعتنایی مأموران و مسافران و مهاجران ما در کشورهای خارج میکند که پرستیژ ایران را دچار سرافکندگی میسازند
باید بیپرده بگویم که: از یک سو دستگاهها و مسئولانی که باید ایران را در خارج به خوبی بشناسانند و به طرق مختلف درباره لیاقت ملت ایران و تصمیم محکم ایران مبنی بر ایفاء نقش مثبت خود در روابط سالم بینالمللی توضیحات به مردم جهان بدهند مشخصاً وقت خود را به عیاشی و خوشگذرانی و یا سکوت حاکی از تصدیق معایب میگذرانند و مستقیماً ملت ایران را بدنام میکنند و از سوی دیگر سبب بیاعتنایی و بیتفاوتی و غفلت و حتی تعمد که چه از طرف مسئولان و مجریان برنامههای مملکتی و چه از طرف خانوادهها و اولیاء جوانان در کار تحصیل و زندگی فرزندانمان در خارج مرتکب میشویم.
گروهی از آنان را چنان مأیوس و دلسرد و رنجیده خاطر و غالباً بیمایه و بیاطلاع به بار میآوریم که برای فرار از وابستگی به عناصر نالایق، علیه مملکت دست به تظاهرات میزنند و عدهای هم ساکت و بیتفاوت درس میخوانند به این خیال که اگر هم به وطن نیامدند ،نیامدند.
و جالبتر از همه اینکه عناصری که در دوران تصدی مناصب و مقاماتی در سیزده چهارده سال گذشته پولهایی گزاف به جیب زده و یا از بورسبازی و زمینبازی و سوءاستفاده از گریزگاههای قانون و بازی با اقتصادیات مملکت یک شبه یا سیزده ساله میلیاردر شده و به خارج رفتهاند از ترس اینکه مبادا دولت و ملت ایران روزی به حساب آنها برسد برای رد گم کردن بیش از همه دست به تحریک علیه ایران زده و علاوه بر بدنامیهای ناشی از وجود خودشان برنامههای دیگری هم برای مملکت به وجود میآورند.
من در آمریکا به جوانی برخوردم که فرزند یک کارگر ایرانی بود که ضمن صحبت از اوضاع احوال ایران بدگویی میکرد معلوم شد فرزند کارگری است که پدرش از تمام وسایل رفاه در ایران برخوردار است و خودش به دستور مقامات عالیه مملکت توانسته است از بورسها استفاده کند و در خارج درس بخواند پرسیدم تو که این همه از مزایای رژیم برخوردار شدهای چرا بدگویی میکنی؟ گفت وقتی که پولدارها و فرزندانشان بدگویی میکنند من اگر نکنم متهم به عقبماندگی و مرتجع بودن خواهم شد!!
که اگر اینگونه منطق جایگزین منطق سلیم ملی شود نه بر مرده بر زنده باید گریست!! در گفت و شنودی که در یکی از دانشگاههای خارج پیش آمد و در گفتگوی دوستانهای که با چند خارجی از استاد و روشنفکر داشتم وقتی که صحبت از اقدام مترقیانه اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی فئودالها بین دهقانان و سهیم شدن کارگران در سود و در سهام کارخانهها و قبول شدن اصل ملی شدن در سیستم اقتصاد ایران سخن گفتم با تعجب و ناباوری حاضر به قبول وقوع این تحولات در ایران نبودند و حتی انتظار داشتند که من هم بدگویی از ایران کنم خصوصاً اینکه معلوم شد که اطلاعاتشان درباره من این است که اندکی دست چپی و جزء انتقادکنندهها هستم!!
باید دید چرا این طور است؟ به دلیل وجود تضاد بین (طرفهای انقلابی و اصول انقلاب) و (عمل مجریان)...
.
مسئله از اینجا سرچشمه میگیرد که همه میدانیم در زمینه بر هم زدن نظم قانونی قرون وسطائی چه قدمهای بزرگ و تاریخی قانونی برداشته شده که اگر مجریان برنامهها و متصدیان و مسئولان و فرد فرد مردمی که ذینفع در پاسداری ثمرات انقلاب بودند و میباشند به خوبی وظایف خود را انجام میدادند امروزه عمل انقلابی اصلاحات ارضی و آزادی دهقانان ثمرهاش نارسایی کشاورزی و عقبماندگی روستاها و خالی شدن روستاها از سکنه نمیشد اگر طرح بزرگ انسانی و انقلابی تاریخ یعنی طرح سپاهیان انقلاب جنوبی اجرا میشد امروز مسئله پراکندگی دهقانی و رکود برنامههای مبارزه با بیسوادی و عدم رضایت عمومی از بهداشت و درمان روستایی و شهری هرگز به چشم نمیخورد.
اگر از اصل ملی شدن آبها و مراتع و جنگلها در جهت موردنظر انقلاب به وسیل مسئولان و متصدیان اقدام لازم و مؤثر به عمل میآمد به جای اینکه چند نفر جنگلدار و جنگلخوار و جنگلفروش به میلیونها دلار ثروت رسیده باشند میلیونها درخت و نهال و هزاران مزرعه به ثمر میرسید اگر از تجربههای مکرر چند حزبی و دو حزبی و تک حزبی صادقانه و مصممانه و یکپارچه و متحد استفاده میشد امروز بعد از هفتاد سال که از انقلاب مشروطیت و مکمل آن انقلاب ششم بهمن میگذرد سخن از چگونگی اجرای قانون اساسی ضرورت نمیداشت.
بیشک انتقادهایی که وارد است در خارج هم بزرگتر منعکس میشود و مربوط به همین نحوه اجرای اصولی است که متأسفانه در سیزده چهارده سال گذشته به نحو مطلوبی صورت نگرفته و امروزه به ضرر و زیانهایی متوجه شدهایم که قسمت عمدهای از آن را کمیسیون شاهنشاهی فاش ساخت و مشکلات دیگری هم هست که باید با همت و غیرت و وحدت ملی مردم ناگزیر جبران شود تا امکان هرگونه تخریب و نفاقافکنی و یا خدای نکرده ورشکستگی نهایی ملی از بین برود.
آقایان، خانمها:
در مملکت ما حرفهایی زده شده و مفاهیم و مسائلی وارد فرهنگ و سیستم اجتماعی و اقتصادی ما شده که حائز اهمیت فراوانی هستند:
الغای فئودالیزم و تقسیم اراضی بین دهقانان - قبول اصل ملی شدن در سیستم تفکرات اجتماعی و اقتصادی - سهیم شدن کارگران در سود کارخانه و فروش سهام کارخانهها به همه مردم - قانون تعاونی کردن تولید کشاورزی و بسیاری اصلها و قوانین دیگری در مملکت مورد قبول قرار گرفته که شاید برای به دست آوردن آنها ممکن بود مبارزات طبقاتی خونینی و زدوخوردهای بسیار خطرناکی صورت گیرد ولی خوشبختانه بر اثر هشیاری ملی سالهاست که بدون آن خطرها و صدمهها مورد قبول قرار گرفته است.
بیپرده باید بگویم که اینها اصولی هستند که اگر کسانی هم شجاعت و یا آمادگی اعلام و اجرای برنامههای انقلابی رادیکال میداشتند و یا داشته باشند و کارشان را هم بلد باشند باید همین اصول را به عنوان اصول مترقی اعلام میکردند که در کتابها و تعاریف اقتصادی - اجتماعی این اصول را در زیر عنوانهایی و تیترهایی از نوع سوسیالیزم و غیره میتوان پیدا کرد و دید...
پس باید پیروزیهای موجود را دقیقاً به حساب آورد و قدر دانست و از دست نداد و لحظهای از عمر ملت را هم برای تجدید عنوان این مطالب خدای نکرده برای از دست دادن حتی گوشهای از آنها نباید تلف کرد آن چه به دست آمده نتیجه فداکاریهای ارزنده ملت ایران و آرزوهای واقعی ملت ایران است که خوشبختانه به علت هشیاری شاه و مقاومت ایشان این آرزوها به دست آمده است ملت ایران باید مرتب به جلو برود که به عقب برنگردد و هر نوع حرکتی چه تظاهرات انقلابی کاذب و شورشهای کور بیهدف از طرف گروهها و افراد چه اقدامات خفقانآور از طرف بعضی مأموران ابله و نادان حکومت نامی جز ارتجاع نمیتواند داشته باشد البته در کارها نقایص و نارسایی فراوان وجود دارد ولی ملت ما ملتی نالایق و ترسو و بیفرهنگ و از پا افتاده نیست ما تاریخ پرافتخار و پر از معنی و مفهوم داریم ما سابقه نبرد با حوادث تلخ روزگار داریم و باهوش سرشار و منابع ثروت عظیم خود قادریم که نقش خود را به عنوان یک عنصر اصیل و تعیینکننده در میان خانواده ملل به عهده بگیریم و انجام دهیم ولی مشروط بر اینکه انسانهای ما سازمانهای اجتماعی ما آن ایمان و آمادگی و کارآئی را داشته باشند که بتوانند این نقش را در صحنه واقعی ایفاء کنند و نه بر روی کاغذ و با حرف و تبلیغات اینکه ایران همیشه زنده و پابرجا مانده به علت همین استعدادها بوده ولی متأسفانه توطئههای بیگانگان دقیقاً انگشت بر روی همین نقطه گذاشته که آن را ضایع و مهمل کند مسئله اساسی این است که حیثیت و اعتبار ملت ایران باید آن درخشندگی را داشته باشد که بتواند برای قدرتهای بزرگ جهانی و برای همه ملتهای دنیا این اطمینان را به وجود آورد که ملت ایران در همین محدوده تاریخی و جغرافیایی خاص خود مهره گرانبها و بینظیری برای حفظ صلح و تعادلهای بینالمللی میباشد والًا اگر در صلاحیت و آمادگی و لیاقت ما تردید کنند با قدرتی که دارند و با منافع مشترک که علیرغم تضادهای ایدهئولوژیک دارند بدون در نظر گرفتن وجود ما و بدون بازی با این مهره حساس شطرنج سیاست را بازی کرده و ما را گرفتار مشکلات و خلاً بینقشی و بیهودگی میسازند که بیشک نه تنها به سود هیچ کس نخواهد بود و نه تنها موجب به قدرت رسیدن شرافتمندانه هیچ گروهی نخواهد شد بلکه اصولاً تهدیدی برای وحدت و استقلال و یکپارچگی ما خواهد شد و شما خوب میدانید که کشورها و ملتهایی وجود دارند که منتظر آن روز هستند تا اگر خودشان هم لیاقت ایفاء نقش تعیینکننده در این منطقه را نداشته باشند اقلاً ایران را هم در آن موضع مهم نبینند پس این بر عهده ملت ایران است که باید از این موضع مهم و باشکوه خود دفاع کند و باید برای این کار جلب اعتماد و اطمینان بینالمللی بکنیم و این اعتماد هم در صورتی برای ملتها و قدرتها حاصل میشود که بدانند ما قادریم و آمادهایم که از استقلال خود و از امنیت منطقه و از صلح جهانی دفاع کنیم و سهم خودمان را در متعالی ساختن تمدن انسانی اداره کنیم و برای حصول چنین اعتقادی باید آنان ما را با یک سلسله کاراکترها و خلقیات قابل درک و قابل تکیه کردن و قابل محاسبه بشناسند یعنی ما را در داخل یک منظومه از ارزشهای ملی و میهنی و جهانی مشخص و قابل لمس ببینند و نه در لایتناهی بیهدفی و بیهودگی و بیکارگی و لاقیدی در دنیایی که نظام ازرشها حکومت میکند نمیتوان با شعار و بلوف دادنهای توخالی جلب احترام و اعتماد کرد چه این شعار از سوی کسانی باشد که وظایف حکومتی دارند و چه از سوی داوطلبان حصول به قدرت، بیایید تصدیق کنیم که در زمینه جلب این اعتماد و احترام جهانی جز یک مورد منحصر به فرد که آن هم عبارت از گفتهها و نوشتهها و مصاحبهها و اظهارنظرات جالب و احترام برانگیز شخص شاهنشاه در مجامع بینالمللی بوده در بقیه موارد که نشاندهنده آمادگی و تصمیم ملت ایران مبنی بر لیاقت ایفاء سهم خود در جلب اعتماد ملتهای جهان باشد به عمل نیامده است که چنانچه اقدامات سیاسی و همان نظرات و اظهار وجودهای اعتبار آفرین رئیس مملکت با بسیج ارزشهای ملی و نمایش واقعی قدرت روحی و معنوی ملت ایران توأم و همراه باشد در آن صورت منظومه ارزشهای ملی که قابل محاسبه در نظام ارزشهای جهانی باشد بسی احترامانگیزتر و اعتمادبخشتر خواهد بود و به نظر اینجانب اگر چنین یکپارچگی و وحدت نتوانسته است تاکنون خود را جلوهگر ساخته و پرستیژ جهانی ایران را به درستی نشان دهد از آن جهت است که سازمانهای اجتماعی و سیاسی و حکومتی قادر نبودهاند برای نیروهای خلاق افراد ملت آزادی عمل سالم و منطقی تأمین کنند همیشه سنگها را بستهاند و سگکها را گشادهاند حدود واقعی مصالح عالیه ملی و مملکتی را برای مردم روشن نکردهاند تا مردم خودشان حد و مرز آزادیها را تشخیص بدهند و تمرین آزادی کنند آزاد بنویسند آزاد بگویند با مسئولیت عمل کنند قبول مشارکت در ساختمان سرنوشت ملی کنند هر صاحب مقامی برای حفظ خودش حد و مرزی برای مصالح عالیه مملکت تعیین کرده که خودش در داخل آن محدوده قرار گیرد و به این ترتیب همیشه افراد ملت خارج از محدوده مصالح عالیه مملکت قرار گرفتهاند و طبقات مانند عناصر خارج از محدوده ملی رفتار کردهاند! زیرا در هر حال آزادی چیزی نیست که به وسیله توزیع کوپن به مردم اعطاء شود و توزیع گردد این خود افراد هستند که باید هر کس در موضع خود آزادی را بازشناسد و قبل از خود برای دیگران آزادی قائل باشد این قوانین مشخص و روشن و مجریان صدیق و بیغرض قوانین هستند که باید نگهبانان حد و مرز آزادیها باشند و نه برقراری بیم و وحشت و سانسورهای گوناگون این شعار دادن در خیابانها و به زدوخورد پرداختن نیست که نگهبان آزادی میتواند باشد بلکه این ایمان و اعتقاد همگانی به آزادی است که باید و میتواند شجاعت اخلاقی را پشتیبان ابراز آزادی و به کار بستن آزادی کند با به میزها چسبیدن از کرسیها جدا نشدن نمیتوان از آزادی دفاع کرد همچنان که کسانی که از دور چشم به میزها و صندلیها و کرسیها دوختهاند نمیتوانند از آزادی دفاع کنند برای دفاع از آزادی کسانی لازم هستند که معتقد به اصل واقعی دموکراسی و آموزش دموکراسی باشند باید از یک سو توسعه و رشد اقتصادی و برنامههای پیشرفت و اجرایی را درست اجرا کرد و از سوی دیگر آموزش آزادی و دموکراسی به ملت داد و ملت را با زیربناهای اخلاقی و روانی و عقیدتی محکم ساخت یعنی برنامه ملتسازی را (Nation Building) صمیمانه اجرا کرد و نه ملت برافکنی و ملت خرابکنی!!
باید یک بار دیگر در مملکت حد و مرز ارزشها روشن شود تعریف مجدد از هدفهای ملی و میهنی به عمل آید باید معلوم شود وقتی که میگوییم «شرف» یعنی چه؟ آیا منظور پول است مقام است زن خوشگل است احترام نزد بیگانگان است و یا حرمت واقعی انسانی است؟
غرض از فضیلت و تعدی چیست؟ وطن چیست؟ وطنپرست کیست؟ وفاداری به مقدسات ملی چه معنی دارد؟ اصلاً مقدسات ملی یعنی چه چیزها؟ دین چیست و دیندار کیست سلطنت چیست؟ ملت چیست افتخار تاریخی چیست؟؟ و.
.
و.
.
باید روشن شود رفاه ملی چیست و حد و مرز آن تا کجاست؟ کار چیست بیکار و بیکاره کیست؟ خیانت چیست، خدمت چیست؟ باید معلوم شود غرض از اساسی بودن قانون اساسی چیست؟ مقیاس تشخیص خائن از خادم چیست؟ موضع ملت در خواستن و نخواستن چیزی کجاست؟ باید حرفها و کلمات و ادعاها و برنامهها و گفتهها و نوشتهها معنی داشته باشند، معانی یکسان که برای همه کس یک معنی داشته باشد محتوای فریب و ریا و دروغ را باید از مفاهیم ملی و از شعارهای ملی بیرون کشید و آن را محکوم ساخت باید آزادی را تعریف کرد و آن را با صمیمیت برای همه تأمین کرد، باید هدفهای یک اقتصاد ملی و اصولاً هدفهای یک زندگی ملی را روشن ساخت باید همین تمدن بزرگ که به آن دل بستهایم ابعادش را و محتویاتش را روشن و مشخص سازیم و خلاصه باید کاراکترهای ملیمان را روشن کنیم تنها با ایسمها وابسته نبودن کافی نیست باید ایسم خودمان را نه با تعاریف کلی و کشدار و هر روز به یک صورت بلکه با تمام ابعاد و مشخصاتش روشن کنیم و این کار، کار کسانی است که سابقه دروغ گفتن به ملت و شاه را نداشته باشند، کار کسانی است که آزمایش گذشتن از پول و مقام و خودخواهی را لااقل هر کس به قدر خود داده باشد، باید کسانی تشکیل یک کانون پژوهش و پیرایش و حمایت و بازشناسی ارزشهای ملی و میهنی را بر عهده بگیرند که خودشان بدنام نباشند و مردم از آنان بیزار نباشند، باید مبنای یک رستاخیز اخلاقی و معنوی و انقلاب فرهنگی واقعی در مملکت گذاشته شود که قدرت نفی و محو سوابق ذهنی غلط و القاء برداشتهای نادرست و کاذب را داشته و با شجاعت و قدرت سنگها را از پیش پای رشد نیروی خلاف ملت بردارد و بر سر سگهایی بکوبد که همیشه مزاحم حرکت آزادی ملی بودهاند و این کارها کار کسانی نیست که سالها دروغ گفتهاند و یا دروغ را شنیدهاند و دم نزدهاند و یا کوشش کردهاند که به شاه و ملت دروغها را راست جلوهگر سازند و با شعارهای «ما عاشق افکار خود نیستیم» مردم را اغفال کنند ولی بعداً معلوم شود که حتی عاشق لنگه کفش کهنهشان هم هستند و قبول کنید که این اشخاص در عالم خیال نیستند، در میان ملت وجود دارند بعضی از آنان در همین مکان پای صحبت من نشستهاند آنان در میان هزاران جوانی هستندکه در دانشگاههای داخل و بیشترشان در دانشگاههای خارج به کار علم و هنر اشتغال دارند باید توطئهای را که علیه نسل جوان ما، علیه دانشجویان ما و علیه طبقه دانشمندان ما وجود دارد در هم بشکنیم و باید به فرزندانمان اطمینان بدهیم که هر چه زودتر کارهای مملکت را در تمام زمینهها به دست آنان خواهیم سپرد تا آنان از یک سو تخصصها و آمادگیهای خودشان را به حد کمال برسانند و از سوی دیگر زمینه جلب اعتماد را در میان ملل جهان فراهم سازند و هر چه زودتر بیایند و نظام ارزشها را آن طور که در منظومه ارزشهای جهانی قابل اتکاء و محاسبه باشد در مملکت برقرار سازند.
پاینده ایران
توضیحات سند:
1ـ منوچهر سعیدوزیری به سال 1299 ه ش در زنجان متولد شد.
تحصیلات عالی را در رشتۀ فیزیک و فلسفه ادامه داد.
از 1316 ه ش به نویسندگی روی آورد و سالها در مطبوعات به عنوان نویسنده و سردبیر فعالیت کرد.
.
از آن جمله سردبیری روزنامۀ اطلاعات بود.
برخی از مشاغل او عبارتند از : مدیر کل وزارت کشاورزی، مشاور عالی وزیر کشاورزی، مشاور عالی مدیر کشاورزی، عضو هیأت مدیره مخابرات، عضو هیأت اجرایی حزب مردم، عضو شورای مرکزی حزب ایران نوین، رئیس کمیته امور روستائیان حزب رستاخیز، عضو جمعیت یاران، مدیر مسئول روزنامۀ آذر آبادگان (ارگان فرقه دمکرات آذربایجان) و عضو لژ ماسونی کسری.
طی سالهای 20 تا 32 از اعضاء فعال حزب توده بود که پس از کودتای 1332 با اقدامات دو تن از مسئولین بانک کشاورزی تبرئه شد.
سعید وزیری تألیفاتی از جمله «رهبری شاهنشاهی و نفی اقدامات مشترک جبهۀ ملی و حزب توده و آخوندها» (در سال 1342 ه ش) داشته است.
همچنین کتاب «شاهنشاه در انقلاب سفید» او در سال 1334 ه ش برنده جایزۀ اول سلطنتی شد.
او که از قماربازان حرفهای بود.
دارای نشان اصلاحات ارضی بودهاست.
او طرحی برای تقسیم املاک سلطنتی در جریان اصلاحات ارضی ارائه داده است.
ریاست انتشارات بانک کشاورزی و سپس سرپرستی اداره کل اطلاعات و آمار و انتشارات آن وزارتخانه را عهدهدار بوده است.
سعیدوزیری همچنین نماینده مجلس شورای ملی از ابهر در دورههای 21 و 22 و 23 بوده است.
(اطلاعات، ش 11190، 1372 ه ش; کیهان، ش 6039، 1342 ه ش) ر.ک : اسناد ساواک، پروندههای انفرادی
منبع:
کتاب
کلوپ روتاری به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 419