تاریخ سند: 4 تیر 1342
موضوع : ماجرای پانزدهم خرداد
متن سند:
شماره : 1101/ بخش 312
به طوری که از مطلعین امر چه افرادی که با جامعه روحانیت بستگی دارند و
چه دسته ای که با محافل سیاسی نظیر رشیدیان ـ فرود1 ـ آرامش ـ جعفر بهبهانی
و امام جمعه تهران مربوط هستند کسب اطلاع شده برنامه ای که قرار بود در روز
پانزدهم خرداد در تهران اجرا شود دنبال برنامه ای است که روز اول بهمن سال
40 در زمان نخست وزیری دکتر امینی2 قرار بود در تهران انجام گیرد و برای
سقوط دولت دکتر امینی و نخست وزیری تیمسار بختیار بلوا از دانشگاه تهران
شروع شود و به مدارس و بازار و کارخانه ها سرایت کرده و موجبات سقوط دکتر
امینی فراهم گردد در آن زمان علاوه بر جبهه ملی ـ فرود ـ رشیدیان و عده ای از
طرفداران افسران بازنشسته و مقامات مذهبی تهران مشارکت داشته و شایع بود
که از داخل سازمان امنیت نیز تیمسار علوی کیا3 به طور غیرمستقیم این برنامه
را تقویت می کرد و انگلیسها عامل اصلی و اجراکننده آن برنامه علیه آمریکا
بودند.
در ماجرای پانزدهم خرداد سال جاری برنامه اصلی همان نقشه زمان
حکومت دکتر امینی بود و در این بار دارودسته طرفدار تیمسار بختیار که بین
اکثر مقامات نفوذ دارند چه بین روحانیون و چه در میان قضات دادگستری
(دارودسته سیدمحمد صادق علوی مدیرکل دادگاههای سابق استان) و اطرافیان
آیت الله بهبهانی و ابطحی پیشکار بهبهانی و صادق بهداد4 در بین مدیران جراید و
در قم نیز به وسیله تولیت و احمد
طباطبایی قمی5 در دستگاه روحانیت اعمال نفوذ کرده بدون این که مراجع تقلید
از نقشه پشت پرده خبر داشته باشند برنامه آنها را جهت تحریک افکار عمومی
اجرا می کردند.
در تهران اغلب از چاقوکشهای جنوب شهر و چهارراه عباسی و
انجمن های محلی که از سالها قبل مورد حمایت تیمسار بختیار قرار داشته اند
عامل تقویت کننده این بلوا به شمار می رفته اند.
دکتر سیدحسن امامی6 (امام جمعه تهران) هم با این که با مقام سلطنت بستگی
کامل دارد خود در رأس دسته ای بوده (جمعیت برادران) که تیمسار بختیار و
تیمسار علوی کیا عضو آن بوده اند و در موقع برکناری تیمسار علوی کیا هم گفته
می شد که ایشان گزارشهای مهم سازمان امنیت را قبل از این که به عرض
شاهنشاه برسانند در اختیار مقامات سیاسی سفارت انگلیس در تهران قرار
می داده اند و چون تیمسار علوی کیا مورد بی مهری مقام سلطنت قرار می گیرند
امام جمعه تهران واسطه می شود که پستی در خارج از کشور به ایشان داده شود و
از ایران بروند و علاوه می گردد که تیمسار علوی کیا با جناح (توده ای ـ نفتی) که
اجراکننده برنامه سیاسی انگلیسها در تشکیلات توده ایها بودند مربوط بوده است
و در بلوای 15 خرداد این دسته از توده ایها چه در دانشگاه و چه در بین بازاریها
برای تحریک آنان علیه دولت و مقام سلطنت نقش مؤثری ایفا می کردند.
افسران
بازنشسته و دارودسته ارتشبد هدایت7 و سپهبد کیا و سپهبد علوی مقدم8 هم با
این که در ظاهر اسمی از آنها نبوده است ولی در تقویت باطنی جریانات اخیر
نقش حساسی داشته اند و اقدامات و زمینه سازیهای یادشده آن قدر ماهرانه بوده
که روحانیون ـ عناصر
چپی ـ افسران بازنشسته ـ جبهه ملی ها همه در یک صف قرار گرفته بودند و بازار
تهران نیز دربست در اختیار آنها قرار داشته است.
آن طوری که از گفته های فرود ـ رشیدیان ـ دوستان تیمسار کیا و تیمسار هدایت
برمی آید هدف اصلی این دسته آن است که مقام سلطنت در کار حکومت دخالتی
نکند و حتی برای مدت دو یا سه سال از مملکت خارج شود و شورایی به نام
شورای سلطنت امور مملکت را اداره نماید.
علت عمده فعالیت این جناح های
مختلف آن است که مجلس شورای ملی وجود ندارد و می توانند هم افکار
عمومی را خوب تحریک کنند و هم زمینه را برای ایجاد آشوب مهیا سازند ـ طرز
عمل این جناحها به صورتی بوده که 80 درصد از مردم تهران بدون این که وارد
متن کار شوند کورکورانه بلندگوی فعالیت مخالفان دولت و دربار می باشند.
تعداد نسخه : 50 نسخه
گیرندگان : سه نسخه در بخش 312 ـ اداره سوم ـ اداره دوم.
ملاحظه شد.
8 /4 /42
ملاحظه شد در پرونده تظاهرات 15 خرداد بایگانی شود.
شهابی
توضیحات سند:
1ـ فتح اللّه فرود فرزند فضل اللّه
در سال 1283 ه ش در تهران به
دنیا آمد.
تحصیلات عالی را تا
لیسانس حقوق ادامه داد.
نامبرده سمتهایی از جمله، مدیر
شرکت سهامی تثبیت نرخ غله،
عضو هیأت مدیره شرکت
سهامی بیمه، شهردار تهران،
نماینده دوره های 14، 18 و 19
مجلس شورای ملی، سناتور
مجلس سنا و ...
راعهده دار بود.
ساواک در سند بیوگرافی او
آورده است : «فردی با نفوذ در
میان مردم و در سیاست متمایل
به سیاست انگلیس است.
وی به
خاطر به دست آوردن آراء مردم
ضمن شرکت در جلسات مذهبی،
جلسات متعددی متشکل از
کارگران، فرهنگیان، بازاریان،
ارتشیان بازنشسته و وعاظ
وابسته به رژیم در منزل خود
تشکیل می دهد و این گردهم آیی
بعدها منجر به تشکیل جمعیت
مجاهدین و مدافعین قانون
اساسی و حزب خلق گردیده و
عمده فعالیت مشارالیه این بوده
که ضمن حمایت از شاه
مخالفتهایی با دولتهای وقت
(اقبال، شریف امامی، مخصوصا
دکتر امینی) می نموده لکن این
فعالیتها در زمان روی کار آمدن
علم و منصور (سالهای 42 و
44( به حداقل رسیده و در زمان
هویدا (44) به کلی قطع گردیده
است.
یادشده یک بار در سال
1340 دستگیر شده و اتهام وی
در مورد عوارض زمینهای
شخصی به نام مهرابی بوده و بار
دیگر در بهمن ماه همان سال به
اتهام شرکت در تظاهرات
دانشگاه تهران بازداشت گردیده
است که اداره کننده جلسات
نامبرده (جمعیت و حزب مذکور
در بالا) عده ای از افراد
توده بوده اند.
وی از فئودالهای
منطقه ساوه بود و کشاورزان
منطقه از دست او شکایاتی
نموده اند.
«فرود با دختر
علم السلطنه (منشی مظفرالدین
شاه) که از ملاکین و
سرمایه داران به نام بود ازدواج
کرد و این امر یکی از عوامل
مؤثر در کسب قدرت برای
نامبرده بود.
فرود از
فراماسونرهای قدیمی و باسابقه
و استاد لژهای تهران و آریا بود
و در سطح بین المللی (گراند لژ
آلمان) دارای نفوذ قابل توجهی
بود.
تحصیلات خود را در
مدارس نظام و حقوق به پایان
رساند.
تا سال 1311 افسر
ارتش بود ولی پس از اتمام
دانشکده حقوق به شغل وکالت
دادگستری پرداخت.
در کتاب
فراموشخانه و فراماسونری در
ایران، درباره وی چنین آمده
است: در سال 1343 (1964)
سازمان های فراماسونری
انگلیسی، درصدد برآمدند نام
باشگاه رازی را به انجمن
طرفداران کلیم ذکریای رازی
تغییر داده و همه فعالیتها و
دعوتنامه ها و کارهای ماسونی
لژهای تابعه را تحت عنوان نام
جدید از سر گیرند.
برای این
منظور از بیست و سه نفر از
فراماسونهای عضو لژ تهران که
نخستین لژ انگلیسی در ایران
است دعوت به عمل آمد و آنان
بدین شرح و به عنوان هیئت
مدیره انتخاب شدند.
1ـ...
.
23ـ
فتح اللّه فرود.
وی همچنین از بنیانگذاران لژ
کوروش می باشد که در
نشریه های رسمی لژ معرفی شده
است.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی
2ـ دکتر علی امینی مجدی
فرزند محسن خان امین الملک
در سال 1284 شمسی در تهران
متولد شد.
تحصیلات ابتدایی را
در مدرسه رشدیه و تحصیلات
متوسطه را در دارالفنون به
پایان رساند.
در سال 1305
برای ادامه تحصیل به فرانسه
رفت و در سال 1310 دکترای
اقتصاد از دانشگاه پاریس
دریافت نمود.
پس از بازگشت
به ایران، در دادگستری مشغول
کار شد.
او از سرشناس ترین
چهره های تاریخ سلطنت پهلوی
است که با سقوط دولت
دیکتاتوری رضاخان، در سال
1321 به معاونت احمد قوام،
نخست وزیر وقت رسید.
وی که
مورد توجه خاص دیپلماسی
آمریکا قرار داشت، در سال
1325، ریاست بانک صنعتی را
عهده دار شد.
امینی در سال
1326 در مجلس پانزدهم،
نماینده تهران و در 1329 در
کابینه حسنعلی منصور وزیر
اقتصاد گردید.
در سال 1330
در کابینه اول مصدق مجددا در
رأس وزارتخانه فوق قرار
گرفت.
او این سمت را پس از
کودتای 28 مرداد 1332، در
دولت سپهبد فضل اللّه زاهدی نیز
حفظ کرد.
در این سمت، وی
وظیفه داشت اهداف اقتصادی
کودتا را تحقق بخشد و منافع
شرکتهای بزرگ نفتی غرب را
تأمین کند.
در 29 شهریور
1333، قرارداد کنسرسیوم را
در جو رعب آمیزی که فرماندار
نظامی تهران، تیمور بختیار به
وجود آورده بود، منعقد ساخت
و علی رغم مخالفت نیروهای
اصیل ضداستعماری به رهبری
آیت الله کاشانی، آن را در آبان
همان سال، به تصویب مجلس
شکل گیری انقلاب اسلامی،
راهی فرانسه گردید.
بعد از
ماجرای گروگانگیری کارکنان
سفارت آمریکا، او با آمریکائیها
تماس برقرار کرد و «جبهه نجات
ایران» را با پشتیبانی آمریکا
بنیان نهاد، ولی پس از مدتی این
جبهه تعطیل شد.
امینی که از
اعضای فعال فراماسونری در
ایران بود، در 21 آذر 1371، در
سن 87 سالگی در پاریس
درگذشت.
ر.ک : احمد ساجدی، مشاهیر
سیاسی قرن بیستم، ص 54
برگرفته از: دکتر علی امینی به
روایت اسناد ساواک، 2 جلد،
تهران، 1379
ناصر نجمی، بازیگران سیاسی
عصر رضاشاهی و محمدرضا
شاهی، چاپ 1373، ص 84
جعفر مهدی نیا، زندگی سیاسی
علی امینی، صص 15ـ16
3ـ حسن علوی کیا فرزند
ابوتراب در سال 1291 ه ش در
تهران متولد شد.
نامبرده دارای
لیسانس قضایی بود و در سال 35
با درجه سرتیپی از ارتش به
ساواک مأمور شد و تا سال 41
در سمت قائم مقام ساواک بکار
مشغول بود.
در سال 41 به
ساواک منتقل شد و به سمت
رئیس نمایندگی آلمان منصوب
گردید.
در سال 46 به کارش در
نمایندگی آلمان پایان داده شد و
بازنشسته گردید.
وی سپس به
عضویت هیئت مدیره گروه.
کارخانه های تولیدی نورد
آلومینیم در آمد و در سمت هیئت
مدیره شرکت کشت و صنعت
ایران و آمریکا بکار مشغول شد.
وی در مدت خدمت در ساواک
مأموریتهایی به خارج از کشور
از جمله ترکیه، عراق، سوریه و
لبنان، جهت مبادله اطلاعات
داشته است.
برابر بررسیهای
ساواک، مشارالیه در مدت
خدمت در ساواک، جز ایجاد
نارضایتی در طبقات مختلف
مردم، دسته بندی در
وزارتخانه ها و زورگویی و
سرکوبی مخالفین خود و
جمع آوری ثروت کار دیگری
انجام نداده و به خاطر
سوءاستفاده های مالی، از کار
برکنار شد.
ر.ک : اسناد ساواک،
پرونده های انفرادی
4ـ محمد صادق بهداد فرزند باقر
در سال 1295 ش در مشهد
متولد شد.
وی پس از سپری
نمودن دوره ابتدایی از دبیرستان
دارالفنون دیپلم گرفت و در رشته
حقوق از دانشگاه تهران
فارغ التحصیل گردید.
نامبرده در
سال 1320 در وزارت دارایی
استخدام شد و بعد از آن به شغل
وکالت پرداخت و به دلیل
خدماتش به رژیم در جریان
کودتای 28 مرداد 1332 بازرس
دولت در شرکت بیمه شد و مدتی
عضو هیئت مدیره بنگاه
خالصجات بود و در کابینه
شریف امامی در سال 1339 از
طرف نامبرده به عنوان رابط بین
کابینه و مطبوعات انتخاب گردید
و همزمان مشاورت حقوقی
وزارت اطلاعات را برعهده
داشت.
صادق بهداد در سال
1331 در میتینگ حزب ایران
شرکت می نمود و طرفدار مصدق
بود و در سال 1336 هنگام
توقیف روزنامه شاهد ارگان
حزب زحمتکشان با آنها همکاری
داشت.
مشارالیه صاحب امتیاز
روزنامه جهان و مجله جام
جهان نما بود که در سال 1336 به
اتحادیه مصر و سوریه در
روزنامه حمله و آنها را دست
ساخته کمونیست ها معرفی
کرد.
نامبرده ارتباطات مشکوکی
با مقامات انگلیسی و آمریکایی
و عبداللّه شاطی رئیس دفتر
سفارت کویت (مأمور اطلاعاتی)
داشت و تا قبل از دستگیری در
سال 49 بدلیل مکاتبه با تیمور
بختیار، مسؤولین جایگاه خاص
برای وی قائل بودند به نحوی که
در جشنی که به مناسبت سومین
سال انتشار روزنامه جهان در
هتل پلازا برپا شده بود عده
زیادی از مقامات دولتی از جمله
علم، امینی و سفرای خارجی
شرکت کرده بودند.
نامبرده یکی از دوستان نزدیک
سپهبد تیمور بختیار اولین رئیس
ساواک، بود و در زمان ریاست
تیمور بختیار، صادق بهداد طی
نامه ای به دوستش درخواست
همکاری جهت مقابله و انجام هر
مأموریتی از طرف نامبرده را
نموده است، به نحوی که برادر
صادق بهداد، بازرس سازمان
نقشه برداری سازمان برنامه،
خود را کارآگاه معرفی می کرد و
در سال 1338 طی صحبتی نزد
همکارانش اظهار داشته،
برادرش (صادق بهداد) با تیمسار
بختیار ارتباط دارد و با سرهنگ
ناصر کیانی افسر سازمان امنیت
به یک مأموریت سری رفته
است.
مشارالیه اهل زدوبند و تبانی بود
و از این راه پولهای کلانی بدست
آورد و بدلیل شایعه این امر حتی
یک بار در سال 1340 بازرس
شهرداری بر علیه او شکایت و
راهی زندان می شود ولی با
دستور نخست وزیر از زندان
آزاد می شود؟!
با توجه به موارد فوق، ساواک
طی یک ارزیابی وی را چنین
معرفی نمود : صادق بهداد یک
مرد اصولی و متین است، اهل
زدوبند نیست، طرفدار مقام
شامخ سلطنت و مخالف سیاست
شوروی و کمونیسم و مرد مورد
اعتمادی است و نشریه جهان
مفید می باشد و در بین مطبوعات
جایگاه دارد.
صادق بهداد در سال 1348 طی
نامه ای که از طریق پیک برای
تیمور بختیار مستقر در عراق
نوشت به او جهت نیل به مقصود،
توصیه نمود تا اقدام به ترور
برخی از شخصیتهای مملکتی
نماید تا وضع موجود متزلزل شود
و بدلیل اطلاع ساواک از مضمون
این نامه نامبرده دستگیر و به
اتهام اقدام بر علیه امنیت داخلی
به هفت سال زندان مجرد محکوم
می شود و علیرغم حکم صادره با
خانواده اش ملاقات حضوری
داشت و شاه دستور فرستادن پول
برای فرزندانش که مشغول
تحصیل در آمریکا بوده اند را
صادر نمود.
وی پس از یک سال
حبس به مناسبت سالگرد 28
مرداد از زندان آزاد گردید.
براساس اسناد ساواک بهداد از
هواداران جبهه ملی و دکتر
مصدق و از نزدیکان دکتر مظفر
بقایی رهبر حزب زحمتکشان
بوده است.
وی در سال 1331
مؤسس کلوپ مصدق وابسته به
جبهه ملی در مشهد بوده و در
تاریخ 3 /11 /40 به اتهام اقدام
بر ضد امنیت داخلی دستگیر و در
تاریخ 19 /12 /40 با موافقت
نخست وزیر وقت آزاد می گردد.
در سال 48 در پاسخ به نامه
تیمور بختیار، پیشنهاد ترور
مقامات رژیم را می کند که این
نامه بدست ساواک افتاده و بدین
دلیل دستگیر و مجددا به 7 سال
حبس مجرد، محکوم می گردد.
بهداد در مدتی که به عنوان مدیر
روزنامه جهان مشغول بوده
است، صور قبیحه و مستهجن را
در آن منتشر می ساخته است که
موجب عکس العمل شدید مردم
به آن شده بود و بدین جهت
ساواک از وی کتبا تعهد گرفته
است که از ادامه آن امتناع کند.
وی پس از انقلاب اسلامی
1357 به فرانسه رفت و در
خدمت گروه بختیار بوده است.
5ـ احمد طباطبایی قمی فرزند
مرحوم سید علی صدیق متولد
1282 شمسی است که پس از
تحصیلات مقدماتی در سال
1345 ق (1305 ش) به تهران
آمد و پس از مدتی اشتغال به
تحصیلات عالیه، در عدلیه
عهده دار مشاغل قضایی شد و در
سال 1313 ش شغل وکالت را
انتخاب کرد.
وی در دوره نوزدهم به نمایندگی
از قم به مجلس شورای ملی قدم
نهاد.
وی همچنین در دوره بیستم
مجلس شورای ملی جزء
کاندیداهای منفرد بود.
6ـ سیدحسن امامی فرزند
میرابوالقاسم در سال 1282 ش
در تهران متولد شد.
او در سال
1323 و پس از فوت پدر به
لباس روحانیت ملبس و امام
جمعه تهران شد.
امام جمعه یک
عنوان حکومتی بود و به کسی
داده می شد که در مساجد عمده
شهرها مراسم نماز را اجرا
می کرد.
پدرش نیز امام جمعه
تهران و از خانواده سلطنتی قاجار
بود.
پس از اتمام تحصیلات در
زمینه علوم الهیات، سمت
استادی دانشگاه را پیدا کرد.
او
به دور از جنجالهای سیاسی به
امور مذهبی پرداخت، اما به دلیل
حمایتش از شاه، اکثر روحانیون
خریدار حرفش نبودند و کسی او
را یک عالم واقعی نمی دانست.
دکتر امامی که پسرخاله
سالار سنندجی نماینده کردستان
بود، پس از رسمیت یافتن دوره
هفدهم مجلس و بعد از یک
مبارزه شدید پنهانی به ریاست
مجلس انتخاب شد.
در آن هنگام
روابط حسین مکی با دکتر
مصدق حسنه بود و دکتر مصدق
مایل بود که دکتر معظمی یا دکتر
شایگان رئیس مجلس باشند، اما
چون دیدند که پشتیبانان امام
جمعه تهران قوی هستند، درصدد
برآمدند که مرحوم آیت الله
کاشانی را نامزد ریاست مجلس
نمایند.
ولی ایشان زیربار نرفت
و در نتیجه سید حسن امامی به
ریاست مجلس شورای ملی
انتخاب گردید.
وی در واقعه 30 تیر 1301
ریاست مجلس را به عهده داشت
و پس از بالا گرفتن آن بلوا در
حالی که به اتفاق مهندس رضوی
نائب رئیس مجلس روانه کاخ
سعدآباد بود تا با محمدرضا شاه
ملاقات کند در دروازه شمیران
مورد حمله واقع و مردم شیشه
ماشین او را شکستند.
امام جمعه تهران ناچار به مجلس
برگشت و از آنجا تلفنی با شاه
تماس گرفت و از شاه خواست
تیراندازی به روی مردم بی دفاع
قطع گردد.
سه روز بعد قوام
مستعفی و مجددا دکتر مصدق به
نخست وزیری رسید.
دکتر امامی
که در این ماجرا نقش مؤثری
داشت، ناچار دو سه روز بعد از
زمامداری دکتر مصدق به عنوان
معالجه به سوئیس رفت و از
همان جا هم استعفای خود را
تقدیم داشت.
وی در اروپا ماند
تا این که به عتبات رفت و از
تهران دکتر غلامحسین مصدق
فرزند دکتر مصدق به او ملحق شد
و پسر عمه و پسر دایی با هم به
ایران برگشتند.
امامی بعد از
ورود به ایران همچنان به امور
مذهبی پرداخت تا این که در
دوره دوم مجلس سنا به
سناتوری انتخاب شد.
امام جمعه
تهران در کابینه رزم آرا در
مسجد شاه مورد حمله نبی اللّه
اکبری قرار گرفت و با چاقو
مضروب و با قطع شدن عصب،
یک دست او فلج گردید.
سید
حسن امامی از فراماسونرهای
سرشناس ایران بود.
«ارنست
وان هگ» استاد اعظم لژ بزرگ
ملی فرانسه که به منظور شرکت
در مراسم تأسیس و تشکیل لژ
بزرگ ایران در اسفند ماه سال
1347 به ایران آمده بود، پس از
مراجعت به کشور خویش، ضمن
تسلیم گزارشی به لژ بزرگ ایران
را اعلام و پس از آن برادران،
دکتر سعید مالک، محمد ساعد،
عباس هویدا و دکتر حسن امامی
به سمت بزرگ استادان پیشین لژ
بزرگ ایران انتخاب شدند.
»
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی، ج 1
7ـ عبداللّه هدایت فرزند
مخبرالدّوله در سال 1278 ه ش
متولد گردید.
پس از اتمام
تحصیلات ابتدایی در مدارس
علمیه و الیانس، در مدرسه
دارالفنون و مدرسه نظام
مشیرالدوله مشغول تحصیل شد.
سپس وارد ارتش گردید و پس از
اخذ درجه سرتیپی و سر لشگری
برای تکمیل تحصیلات توپخانه
به اروپا اعزام شد.
او اولین
افسری است که در ارتش ایران
به درجه ارتشبدی رسید.
ارتشبد هدایت صاحب هشت
شغل مهم اصلی بود که عبارتند
از: ریاست رکن 3 ستاد ارتش،
معاونت ستاد ارتش، فرماندهی
دانشکده افسری، ریاست اداره
توپخانه، معاونت اوّل وزارت
جنگ، بازرسی ناحیه 4 دفاع
ملّی، وزارت جنگ و فرماندهی
دانشکده جنگ.
او همچنین عضو
هیئت رئیسه نیروی هوایی،
رئیس هیئت مدیره باشگاه
افسران، رئیس هیئت نظامی
ایران در امریکا، عضو کمیسیون
تصفیه ارتش و رئیس انجمن
نشان دانش بود که مشاغل
علی البدل یا مأموریتی وی
می باشند.
هدایت از سوی
محمدرضا پهلوی به آجودانی
مخصوص او منصوب شد و 10
نشان لیاقت و چندین تقدیر نامه
دریافت کرد.
در کودتای 28
مرداد و در سه جنگ مهّم نهضت
جنگل و مبارزه با میرزا کوچک
خان، عملیات بجنورد (جنگ
لهاک خان) و مأموریت جنگی
اصفهان و زدوخورد با بختیاریها
شرکت داشت.
وی پس از
بازنشستگی، به جرم فساد و
ارتشاء در دادگاه نظامی محاکمه
و به زندان محکوم شد.
او
صاحب 9 جلد کتاب می باشد که
عمدتا در زمینه جنگ،
اسلحه شناسی و توپخانه نگاشته
شده است.
ارتشبد عبداللّه هدایت
در فروردین ماه سال 1347 به
علت بیماری قلبی درگذشت.
8ـ مهدیقلی علوی مقدم فرزند
سرتیپ علیقلی علوی مقدم، در
سال 1282 ه ش در تهران به دنیا
آمد او پس از پایان تحصیلات
در مدرسه علوم سیاسی تهران
در ژاندارمری استخدام شد و
چندی بعد به فرانسه رفت، وی
در فرانسه دوره های سواره نظام
و ایلخی را به پایان برد و در عین
حال در رشته دامپزشکی تا اخذ
درجه دکترا به تحصیل پرداخت.
او در سال 1308 به ایران
بازگشت و در مشاغل مختلف
نظامی به کار پرداخت،
مشاغل عمده علوی مقدم تا سال
1331 به شرح زیر است:
آجودانی دبیرستان نظام، ریاست
سررشته داری ارتش، ریاست
امور دواب و ایلخی، فرمانده
گارد مرزی و گمرک، نماینده
فوق العاده دولت در جنوب و
فرمانده ژاندارمری.
مهدیقلی علوی مقدم در 30 تیر
1331 فرماندار نظامی تهران
بود و در کشتار مردم تظاهرکننده
نقش اصلی داشت.
پس از صعود
مجدد مصدق، او به اتفاق
سرلشگر گرزن، ریس ستاد
ارتش، به عنوان مسوولان درجه
اول حادثه در باشگاه افسران
بازداشت ولی پس از چند روز
آزاد شدند.
مصدق به جای علوی
مقدم سرتیپ افشارپور را که
خود از عوامل کشتار 30 تیر بود
به فرمانداری نظامی تهران
گمارد.
در شهریور 1331 مصدق، وی
را به همراه گروهی از امرای
ارتش به علت تحریک علیه
دولت بازنشسته کرد.
این عناصر
به رهبری فضل اللّه زاهدی
«کانون افسران بازنشسته» را به
مرکز توطئه های خود بدل کردند.
علوی مقدم از چهره های فعال در
کودتای 28 مرداد 1332 بود و به
پاس این خدمت توسط
محمدرضا پهلوی به ریاست
شهربانی کل کشور گمارده شد.
دوران ریاست علوی مقدم بر
شهربانی قریب به هشت سال
طول کشید و او در این سمت به
درجه سپهبدی رسید.
با آغاز
نخست وزیری دکتر منوچهر
اقبال، علوی مقدم رقابت شدیدی
را با او آغاز کرد و در عین حال
در ستیز جدی با تیمور بختیار،
رئیس ساواک قرار گرفت.
اسناد
موجود در ساواک روابط
نزدیک علوی مقدم را که یک
چهره «انگلوفیل» سرشناس
محسوب می شد، با اسداللّه علم
نشان می دهد و این تنها علوی
مقدم نبود که به دستور محمدرضا
پهلوی از طریق شبکه عوامل
خود در اطلاعات شهربانی
بختیار را کنترل می کرد، بلکه
بختیار نیز از طریق ساواک علوی
مقدم را زیر نظر داشت.
توسعه
نفوذ علوی مقدم ، که در دوران
طولانی ریاست او بر شهربانی به
دست آمده بود ، سبب شد که
محمدرضا پهلوی در شهریور
1339 او را محترمانه از پایگاه
قدرتش به دور کند و در دولت
شریف امامی در پست وزارت
کشور بگمارد.
این تحرک شاه
علیه توطئه هایی که نه تنها
شهربانی بلکه ساواک و اداره
دوم ارتش را نیز فرا گرفته بود،
چند ماه بعد به برکناری دو چهره
مقتدر و جاه طلب دیگر بختیار
(رئیس ساواک) و حاجی علی کیا
رئیس اداره دوم ارتش انجامید.
علوی مقدم در 1 /2 /1340 باز
نشسته شد و مدت کوتاهی بعد در
تاریخ 23 /2 /40 به علت اشتهار
به فساد مالی در اقدام نمایشی
دولت امینی بازداشت گردید و
مدت یازده ماه در زندان به سر
برد.
برکناری و بازداشت وی
سبب نارضایی او شد و وی طی
سالهای پس از آزادی با سایر
افسران تصفیه شده ارتباطات
گسترده ای داشت.
توسعه این
ارتباطات در سالهای بعد،
حساسیت محمدرضا پهلوی را
برانگیخت و به دستور او ساواک
حدود شش ماه به سانسور
مکاتبات، شنود تلفن و تعقیب و
مراقبت وی پرداخت.
این
عملیات در تاریخ 11 /2 /44
آغاز شد و در آذر ماه 1344 به
علت فقدان علایمی از فعالیت
مضره به پایان رسید.
او در
سالهای پس از بازنشستگی به
فعالیتهای مالی پرداخت و از
جمله در سال 45 به همراه اسداللّه
رشیدیان، قبادیان، و خواجه
نصیری، به تاسیس بانک
اعتبارات تعاونی دست زد.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت
پهلوی، ج 2، ص 269 ـ 276
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 8 صفحه 233