تاریخ سند: 10 فروردین 1342
موضوع : فعالیت روحانیون
متن سند:
شماره : 43 / بخش 312 تاریخ :10 /1 /42
موضوع : فعالیت روحانیون
قبل از ظهر امروز در منزل آیتاله بهبهانى1 با حضور سید جعفر و میر سید على بهبهانى و سید ابراهیم ابطحى و جمعى از روحانیون و بازاریها بطور محرمانه صحبت بود که قرار است تمام روحانیون مرجعیت آیتاله خمینى را قبول کرده و نامهایهم بایشان بنویسند و آیتاله بهبهانى هم سکوت کرده و خمینى فتواى جهاد بدهد. آیتاله نورى2 هم که از مشهد مراجعت کرده میگفت آیات اله کفائى3 و سبزوارى4 مورد نفرت مردم قرار گرفته و مردم مشهد مرتب بآنها بدگوئى میکنند5 و از طرفى وضع مشهد متشنج است. آیتاله نورى میگفت سید جلال تهرانى6 هم با اجاره 99 ساله موقوفات برعایا مخالف است و مراتب را بشرفعرض ملوکانه نیز رسانیده و گویا مورد قبول شاهنشاه واقع شده و فعلاً منصرف شدهاند.
آیتاله نورى گفته از طرف افسران ارتش در مشهد نیز اعلامیههائى علیه دولت و اوضاع کنونى چاپ و منتشر شده و بین مردم مشهد چنین شایع شده که ارتشىها هم مخالف اوضاع میباشند. توضیح آنکه موضوع اعلام جهاد از طرف آیتاله خمینى امروز بین کسبه و اصناف بازار و خیابانها شایع شده بود.
در پرونده کل روحانیون بایگانى شود. 11 /2 /42
در اخبار روز 11 /1 /1342 درج گردید.
توضیحات سند:
1ـ سید جعفر بهبهانى فرزند آقاى حاج سید محمد مجتهد در سال 1336 قمرى در تهران متولد شد. مقدمات و مبانى ادبیات عربى و فقه و اصول و منطق را آموخته و سپس در دانشکده حقوق مشغول بتحصیل گشته و در حقوق لیسانس گرفت. به زبان فرانسه آشنایى کامل داشت. و از وکلاى تهران در دوره هجدهم و بیستم مجلس شوراى ملى بود.
2ـ آیتاللّه حاج میرزا احمد کفائى در ربیع الاول سال 1300 هجرى قمرى در نجف اشرف به دنیا آمد. او سومین فرزند آیتاللّه العظمى مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانى بود. وى تحصیلات عالیه علوم دینى را نزد پدرش فرا گرفت و قبل از 28 سالگى بدرجه اجتهاد رسید. بعد از جنگ جهانى اول در جنگهاى استقلال عراق شرکت کرد و یکى از عاملین مهم استقلال آن مملکت بود و سرانجام پس از مبارزات زیاد بر اثر فشار قواى انگلیسى مجبور به مهاجرت به حجاز شد و پس از بازگشت به عراق مبارزات خود را ادامه داد، ولى در سال 1302 هجرى شمسى به همراه سایر علما به ایران تبعید شد و در خراسان اقامت گزید.
پسر بزرگ وى ـ جعفر کفائى ـ مدتى سفیر رژیم پهلوى بود و فرزند دیگرشان ـ دکتر حمید کفائى ـ نماینده مجلس شوراى ملى بود. سرانجام وى در ساعت 35 /6 صبح روز 6 دى 1350 در مشهد دارفانى را وداع گفت. وى از جمله کسانى است که در سفر 12 فروردین 1342 محمدرضا پهلوى به مشهد در رواق مطهر به دیدار شاه رفت.
3ـ آیتاللّه حاج میرزا حسین سبزوارى فرزند حجتالاسلام آقا میرزا موسى در سال 1309 ه.ق در سامرا متولد شد و در جوانى بعد از طى مقدمات عازم مشهد گردید. در مشهد از شاگردان ادیب نیشابورى و سید محمد باقر مدرس بود. و حاج میرزا حسین در سال 1337 ق بعد از فوت پدر رهسپار نجف اشرف گردید و سالها از محضر آقا شریعت اصفهانى، سید محمد فیروز آبادى، آیتاللّه نائینى، آقاى آقا ضیاء و آیتاللّه اصفهانى استفاده نمود. بعد از تحصیلات عالیه به شهر مشهد مراجعت نمود. وى چند سال در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت مىنمود و سرانجام در اواخر شوال (1386 ق) ـ (1346 ش) در مشهد وفات یافت وى از جمله کسانى است که در سفر 12 فروردین 1342 محمدرضا پهلوى به مشهد، در رواق مطهر به دیدار شاه رفت.
4ـ نامبردگان دو تن از روحانیون غیر مبارز و سازشکارى بودند که على رغم موقعیت علمى و حوزوى که داشتند به خاطر همسو نشدن با جریان فراگیرى نهضت اسلامى، مورد نفرت مردم قرار گرفتند.
5ـ سید جلال تهرانى فرزند حاج میرزا سید على شیخ الاسلام بود وى در صحنه سیاسى ایران پس از سالهاى جنگ جهانى دوم نقشهایى ایفا کرد. او در سنین جوانى به تحصیل علوم دینى پرداخت ولى از کسوت روحانى به در آمد و به بلژیک و فرانسه رفت و در نجوم فارغ التحصیل شد و به تدریس در کالج نجوم بروکسل مشغول شد. وى هم عضو مؤسس و دایمى آکادمى بین المللى تاریخ علوم بود و هم عضو دائمى جامعه منجمان فرانسه. در تهران در دومین کابینه قوام السلطنه پس از شهریور 1320، وزیر مشاور شد. در سالهاى بعد، وزیر پست و تلگراف بود و سپس به مجلس سنا رفت تا آنکه از سوى دکتر مصدق به استاندارى خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوى رسید و از آنجا به سفارت ایران در بلژیک منصوب شد. پس از کودتاى 28 مرداد 1332، دو سه سالى به تحقیق مشغول بود تا آنکه بار دیگر به عنوان سناتور انتصابى آذربایجان شرقى برگزیده شد. وى در آخرین روزهاى رژیم پهلوى به عنوان رئیس شوراى سلطنت، شرایط را براى خروج شاه از ایران فراهم آورد و پس از چندى براى دیدار با حضرت امام به پاریس رفت. در آنجا پس از استعفاء از ریاست شوراى سلطنت و غیر قانونى خواندن آن شورا، موفق به دیدار رهبر انقلاب در نوفل لوشاتو شد و از آن پس در خانه خود در ورساى مسکن گرفت و تا لحظه مرگ به ایران برنگشت.
سید جلال وصیت کرد که پس از پایان زندگى جنازه او را به ایران آورده و در قبرى که هنگام تولیت آستان قدس در کنار مقبره مادرش خریدارى کرده بود دفن کنند.
منبع:
کتاب
قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 2 صفحه 70