تاریخ سند: 15 مهر 1357
مکالمه1 شیخ محمد جواد حجتی با نویسنده مقاله در صفحه 28 روزنامه کیهان مورخه %%15/7/1357%% به نام غلامرضا حجتی
متن سند:
مکالمه1 شیخ محمد جواد حجتی با نویسنده مقاله در صفحه 28 روزنامه کیهان مورخه 15 /7 /1357 به نام غلامرضا حجتی2
حجتی: روزنامه نوشته بود ادارۀ اقتصاد اعتصاب دارند.
مخاطب: این اعتصابهای وزارتخانهها دولتی است (حجتی میگوید کلک است) سیاست به قول معروف انگلیسی است چون خود شریف امامی از لژنشینیان فراماسون انگلیسی است این سیاست انگلیسی است میخواهند بگویند ضمن اینکه دمکراسی را در ایران داریم به حرف اینها توجه میکنیم و خواستههای آن را جامه عمل میپوشیم.
حجتی: همینطور است میخواهد دنیا او را بشناسد.
مخاطب: فردا از جمعه مؤسسه، اعتصاب دارد مؤسسه استاندارد. بچههای اداره میروند ولی کار نمیکنند کما اینکه امروز وزارت دارایی و خدمات تأسیسی رفتند و کار نکردند رادیو BBC را گوش کردید [؟]
حجتی: خیر نرسیدم ولی رفقا زنگ زدند گفتند بابل و آمل را گفت.
مخاطب: اعلامیه جدید آقا دست شما رسید[؟]
حجتی: خیر.
مخاطب: در مورد جهاد چیزی گفته[؟]
حجتی: نه خیر اطلاع ندارم پیش شما آمد [؟]
مخاطب: نه ما ندیدیم افواهی چیزهایی شنیدهایم.
حجتی: من دو تا گذاشته بودم منزل.
مخاطب: به آنها رسیده بود جواب یاسر عرفات3 را هم پخش کرده بودند و در کیهان امشب قسمتی از آن اعلامیه را نوشتم.
حجتی: کیهان شهامت به خرج داده [است].
مخاطب: کیهان دیشب را دیدید مقالهی بنده را خواندید صفحه 28 درباره لایحه مطبوعات بنده یک مطلبی گذاشته بودم تحت عنوان (جرائم مطبوعاتی باید در دادگاههای جنحه رسیدگی شود).
حجتی: مطبوعات مگر جنایات دارند یا همه جنایات زیر سر اینهاست.
مخاطب: محمد درخشش را هم گرفتهاند آخر اینها یک نشریه انتشار دادند به نام (جامعه فرهنگیان) که زیراکس شده بود در آن از جمله مطالبی که نوشته شده بود این بود که همیشه از جسم فرهنگیان و معلمین برای رژه استفاده شده از این جهت ما تمام حکومتها را که به این شکل از معلمین بهرهبرداری کردند محکوم میکنیم و به همین دلیل امتیاز ایشان را گرفتهاند.
حجتی: به به اینکه چیزی نگفته است راست میگفته.
مخاطب: راست [است] که اینها نمیخواهند.
حجتی: پس خودشان این همه حرفها را زدند چه بود[؟]
مخاطب: البته این را توجه داشته باشید که محمد درخشش از یاران نزدیک دکتر امینی است و در زمان صدرات دکتر امینی و قبل از آن برنامه فرهنگیان که منجر به کشته شدن دکتر خانعلی شده بود به دست همین محمد درخشش پیش آمد. محمد درخشش بین معلمین محبوب است. اخیراً امینی مصاحبهای با مطبوعات کرده و دو مطلب تازه بیان نموده که من میروم با روحانیون صحبت میکنم که تندروی نکنید اگر میخواهید زنده بمانید که امروز روزنامه آیندگان به آن اشاره کرده بود مطلب دیگر اینکه شاه خوبست ولی اطرافیانش بد هستند.4
حجتی: اینها فقط مهرهی اصلی را میخواهند خوب جلوه بدهند.
مخاطب: بعد همان در حالی که هدف و طرف آقایان یکی است (هر دو با هم)
حجتی: بله بله امروز تهران آرام بوده.
مخاطب: خبر امروز جلوی دانشگاه یک تعدادی زد و خورد بوده پائین شهر هم در نقاطی و دانشجویان فعلاً کلاسها نمیروند و درب دانشگاهها فعلا بسته است.
حجتی: بابل و آمل که خیلی وضع شلوغ است.
مخاطب: دخترهای مدارس هم از مدارس بیرون ریختهاند.
حجتی: ساری هم همینطور دیروز راه افتادهاند.
مخاطب: بهشهر هم شلوغ است.
حجتی: بهشهر هم نیمه شلوغ است.
مخاطب: در این صفوف شما عوامل دولتی میآیند و بانکها را میشکنند[؟]
حجتی: بله بوده ولی اخیراً بچهها خودشان بودهاند و وجهه داشته و ما میگوئیم بالأخره خشم است و دیروز که حالت جنون داشتند و حتی امروز نزدیک اذان هم میخواستند کارهائی بکنند که پیغام دادیم بس است دیگر چون دستور تیراندازی بوده یک نفر کشته داشتیم و 12 و 13 نفر زخمیآمدند در بیمارستان داریم امروز هم یکی تیر خورده به چک و چانهاش.
مخاطب: اینها میترسند شهرستانهای کوچک را حکومت نظامی اعلام کنند.
حجتی: آخر حکومت نظامیطبق اساسنامه 11 شهر بیشتر نمیتوانند اعلام کنند.
مخاطب: خیر مسئلهای نیست میتوانند هر جائی که دولت مقتضی بداند طبق ماده یک میتوانند هر شهر را که بخواهند حکومت نظامی5 اعلام کنند و قانون حکومت نظامی به هیچ وجه یک قانون علیحدّهای که از تصمیمات مجلس گذشته ولی اینها به این دلیل این نقاط را حکومت نظامینمیکنند زیرا ناچارند که تمام نیروهای مسلّح خود را بیرون بکشند وانگهی در شهرستانها احتمال هست که اسلحه ربوده شود در حالی که در جاهای دیگر مثل قزوین و تهران که خودش دارای تیپ و لشگر هستند آنجا کنترل میشود ولی فیالمثل در بابل که دارای تیپ است غیر قابل کنترل است ولی مثلاً در گرگان قابل کنترل است یا ساری ولی در بهشهر قابل کنترل نیست بچهها میگویند رئیس کلانتری 1 تهران را کشتهاند ولی این شایعه قوت ندارد.
توضیحات سند:
1. گزارش این مکالمه طی نامه شماره: 5133 /2 ﻫ ب - 20 /7 /1357 به ساواک مازندران ارسال شد که در آن، درباره شیخ محمد جواد حجتی نوشته شد: «شیخ محمدجواد حجتی از روحانیون افراطی بابل میباشد و او نیز یکی از سردمداران وقایع و مخالفین است. مشارالیه قبلاً در زمینه استخلاص روحانی راد کله بستی نهایت تلاش را داشته و شخصاً در تظاهرات یک بار دستگیر شده و در تظاهرات اخیر عکس وی در تصاویر مشاهده میشود و خود نیز معترف است. یاد شده تلاش و فعالیت خود را اخیراً مصروف استخلاص محسنی افشار نموده و از امضاءکنندگان ذیل تقاضای جامعه روحانیت میباشد.در مجموع این سازمان یادشده را روحانی محرّک و مخالفی میشناسد که کنترل فعالیت یاد شده کماکان ادامه دارد.”
2. غلامرضا حجتی اشرفی فرزند حجتالله، در سال 1315 ش در بهشهر به دنیا آمد. بنا به اظهارخود وی در سال 1329 و 1330 در حزب پان ایرانیست بهشهر و در سال 45 و 46 در حزب مردم این شهر فعالیت داشت. در سال 43 و 44 عضو کمیسیون تبلیغات جمعیت شیر و خورشید و در سال 44 و 45 عضو انجمن حمایت از زندانیان بهشهر بود. ساواک در سال 47 صدور کارت خبرنگاری روزنامه آیندگان در بهشهر را برای نامبرده از نظر سیاسی بلامانع اعلام نمود. وی دفتریار دفتر اسناد رسمی333 تهران بود و در حال حاضر کارمند بازنشسته مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران میباشد. اسناد ساواک و اسناد بعد از انقلاب، پروندههای انفرادی
3. یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1939م /1318 ﻫ ش متولد شد. به دنبال جنگ 1967 و شکستی که دامنگیر اعراب شد، «سازمان آزادیبخش فلسطین» بیش از هر نهادی در جهان عرب ضرورت ادامۀ مبارزه علیه اسرائیل و تجدیدنظر در ساختار خود را احساس کرد. پس از یک باز سازی اساسی، «احمد شقیری» از رهبری آن کنار رفت و «یاسر عرفات» جانشین او شد. طی مدتی که عرفات رهبری این سازمان را بر عهده داشت، سازمان مزبور از یک گروه غیرفعّال به صورت نیروی رزمندهای در آمد که در سطح بینالمللی مطرح شد. به دنبال توطئه وسیع اسرائیل و فالانژهای لبنانی که منجر به قتل عام اردوگاههای «تل زعتر» و «صبرا» و «شتیلا» شد، امنیت فلسطینیان در داخل لبنان به مخاطره افتاد و در تابستان 1983 به علّت دو دستگی شدیدی که میان سازمانهای فلسطینی پدید آمده بود، یاسر عرفات در طرابلس ـ لبنان به محاصره افتاد ولی موفق به نجات خود و برجستگان سازمان آزادی بخش فلسطین شد و از آن تاریخ ستاد خویش را به تونس منتقل ساخت. بدین ترتیب ضربۀ شدیدی بر وحدت و یکپارچگی سازمان فلسطین و هدفهای مبارزه جویانه آن وارد آمد. گروهی از فلسطینیان به رهبری «ابوموسی» که مورد حمایت سوریه بودند، علناً رهبری «عرفات» و صلاحیت او را مورد چون و چرا قرار دادند، ولی در انتخابات بعدی «شورای فلسطین» در 1984 بار دیگر «عرفات» نفوذ خویش را نشان داد. با وجود این با کمال تأسف باید گفت که یکپارچگی «سازمان آزادیبخش فلسطین» دستخوش تفرقه و تشتت شد و عوارض و عواقب بد فرجام این واقعه در برداشتهای کشورهای مختلف از سازمانهای مزبور و آرمان فلسطین از هم اکنون آشکار است.
عدم صلاحیت و ناکارآئی یاسر عرفات که با حمایت آمریکا، دولت خودگردان را تشکیل داده است، در حرکت عظیم و مردمی انتفاضه، به جهانیان به اثبات رسیده است. عرفات در 11 نوامبر 2004 (1382) به طرز مشکوکی در پاریس درگذشت. در نوامبر 2012 (آبان1391) به درخواست سهی عرفات همسر وی، تیمی از بازرسان بینالمللی برای بررسی دقیق علت مرگ وی جسدش را نبش قبر کردند که مشخص شد وی به قتل رسیده است.
4. ویژگی شخصیتی محمدرضا پهلوی یکی از موانع اصلی سیاست باز بود. او همواره خود را بر حق میدانست و هیچگاه حاضر به پذیرش انتقاد نبود. از دید وی اصلاحات فقط باید شامل زیردستان میشد، این در حالی بود که مردم خود او را مسبّب همه مشکلات میدانستند. مسلماً اگر شاه واقعاً به اصلاحات علاقهمند بود باید خود کنار میکشید و زمام امور را به مردم میسپرد. انقلاب اسلامیایران، جمعی از نویسندگان، ویراست چهارم، (قم، نشر معارف، چاپ 16، 1388،) ص 104.
5. حکومت نظامی در 12 شهر ایران نتوانست عامل بازدارندهای برای اعتصاب، تظاهرات و راهپیماییهای دانشآموزان و دانشجویان باشد. موج این اعتصابها، به استانهای مرزی به ویژه کردستان هم رسید. تظاهرات روز هفدهم مهر در سنندج بسیار گسترده بود. تیراندازی مأموران به سوی جوانان، عده زیادی مجروح به جا گذاشت که ظاهراً برخی از آنان به شهادت رسیدند. رویداد مشابهی هم در شهرهای آمل و بابل رخ داد که با به جا ماندن تعدادی شهید، تنور مخالفتها را گرمتر کرد. با کشیده شدن پای فرهنگیان به اعتصابات، بزرگترین نهاد آموزشی کشور رو در روی حکومت شاه قرار گرفت. همپای این اعتراضات، دست از کار کشیدن کارگران و کارمندان همچنان گریبان ادارات، سازمانها و کارخانهها را گرفته بود. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روز شمار استان مازندران (ساری)، جلد دوم، (تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ سوم، 1391)، ص 5.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار استان مازندران (بابل)، جلد 2 صفحه 93