تاریخ سند: 24 شهریور 1348
موضوع : جلسه هفتگی عده ای از روحانیون رونوشت گزارش به شماره 15524/20 ه 3 ـ 24/6/48
متن سند:
از ساعت 1300 الی 1600 روز سه شنبه 18 /6 /48 جلسه ای با شرکت شیخ
حسین لنکرانی ـ شیخ حسین کاشانی ـ مجیدی خراسانی ـ طباطبایی برادرزن
سعیدی در منزل محمدرضا سعیدی تشکیل گردید سعیدی طباطبایی را از
طرفداران خمینی معرفی کرد و گفت که وی قصد دارد به نجف بازگردد و گذرنامه
خود را برای انجام امور
اداری تسلیم نموده است که
پس از مسافرت کوتاهی به
اصفهان و شیراز و مشهد به
عراق خواهد رفت
طباطبایی درباره وضع
خمینی در عراق اظهار
داشت دانشجویان و
استادان دانشگاه بغداد به
وی علاقه دارند و هر سال
یازدهم محرم نمایندگانی
نزد ایشان می فرستند ولی
در سایر طبقات نفوذی
ندارد و پسرش مصطفی1
هم از وی تبعیت نمی کند
خمینی با دولت فعلی عراق
که متمایل به آمریکا است نظر خوبی ندارد و حتی چندی قبل که قرار بود او را به
هند تبعید نمایند خوشحال به نظر می رسید لنکرانی پرسید اگر دولت عراق
متمایل به آمریکا است باید با ایران خوب باشد، طباطبایی پاسخ داد این اختلاف
ظاهری است ولی لنکرانی گفت نه این موضوع صحیح نیست و ادامه داد من
خمینی را بالاتر از مرجع می دانم، او ولی امر است بعد راجع به مسجدالاقصی
صحبت شد لنکرانی اظهار داشت به نظر من در موقعیت فعلی نباید این مسجد
تعمیر شود این کار خیانت به خمینی است باید پس از پس گرفتن اورشلیم از یهود
با بهترین وضعی تعمیر شود ولی قسمتی از آن را به همین نحو باقی بگذارند
طباطبایی راجع به پول که برای خمینی ارسال می شود گفت از نحوه ارسال وی
اطلاعی ندارم ولی گفته می شود به صورت مخفی از ایران ـ کویت ـ قطر ـ و دوبی
ـ پول برای وی می فرستند که تمام آنها نزد نصراللّه خلخالی است که از این محل به
هر طلبه ماهی یک دینار می دهد در پایان جلسه قرار شد که کاشانی مقاله ای در
مورد اتحاد مسلمانان بنویسد و به روزنامه کیهان بدهد.
نظریه منبع : منبع نظری ندارد
نظریه رهبر عملیات : رهبر عملیات نظری ندارد
نظریه 20 ه 3: 20 ه 3 نظری ندارد.
رونوشت برابر اصل است ـ اصل در پرونده 62091 بایگانی است.
شیخ حسین لنکرانی 5 /7 /48
بایگانی شود.
توضیحات سند:
1ـ شهید آیت الله مصطفی
خمینی فرزند گرانقدر امام
خمینی (سلام اللّه علیه) در
آذرماه 1309 شمسی (12
رجب 1349 هجری قمری) در
شهر قم دیده به جهان گشود.
او
در محیطی آکنده از معنویت
رشد کرد و در سن 15 سالگی در
حوزه علمیه قم به تحصیل علوم
دینی پرداخت.
دوره سطح را از
محضر اساتیدی چون حائری،
صدوقی، سلطانی و محمدجواد
اصفهانی گذراند.
در سن 21
سالگی مشغول فراگیری دروس
خارج شد و از محضر حضرات
آیات بروجردی، امام خمینی و
محقق داماد استفاده های علمی
بسیاری نمود.
فلسفه و کلام را
نزد فیلسوفان نامداری چون
علامه طباطبایی و آیه اللّه سید
ابوالحسن قزوینی آموخت و در
علم رجال و تاریخ نیز اطلاعات
فراوانی کسب کرد.
وی در
حدود 27 سالگی به درجه
اجتهاد رسید.
از آغاز مبارزه
حضرت امام تا زمان تبعید
ایشان به ترکیه، پشت سر امام
گام بر می داشت.
همزمان با
دستگیری و تبعید امام خمینی به
ترکیه در 13 آبان 1343، منزل
حاج آقا مصطفی نیز مورد
تعرض مأموران رژیم قرار
گرفت و در اثر حمله مأموران
فرزند خردسالش به شهادت
رسید و خود توسط مأموران
شهربانی قم دستگیر و روانه
زندان قزل قلعه شد.
عوامل
رژیم قصد داشتند او را با
میل خود از ایران برانند تا یاد و
خاطره امام به دست فراموشی
سپرده شود.
بنابراین وی را پس
از 57 روز از زندان آزاد کردند
و موافقتش را جهت خروج از
ایران جلب نمودند.
اما او پس از
مشورت با استادان و فضلای
حوزه علمیه از مسافرت به ترکیه
منصرف شد.
به همین دلیل
سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک
قم مجددا او را دستگیر و به
تهران اعزام کرد و از آنجا به
ترکیه تبعید گردید.
در سال
1344 به همراه امام عازم نجف
اشرف شدند.
او مدت 13 سال
در حوزه علمیه نجف به تدریس
و تألیف و تربیت طلاب اشتغال
یافت و دست به تألیفات زیادی
از جمله القواعد الحکمۀ،
القواعد الاصولیۀ، اصول
مختصر و مفصل، شرح زندگانی
معصومین (علیهم السلام) و
تفسیر قرآن به سبک جدید زد که
برخی از آنها ناتمام مانده است.
وی دست راست امام محسوب
می شد و یک چهره انقلابی بود
که با روحانیون، روشنفکران و
دانشجویان مسلمان داخل و
خارج کشور ارتباط داشت.
از
این رو ساواک بر آن شد تا با به
شهادت رساندن او، یک مخالف
جدی را از سر راه رژیم بردارد
و بدین ترتیب در اول آبان
1356 به طرز مرموزی وی را
در نجف اشرف به شهادت
رساند.
پیکر پاک او را به کربلا
بردند و پس از غسل در آب
فرات و طواف در حرمهای
مطهر حضرت امام حسین و
حضرت ابوالفضل
(علیهماالسلام)، به نجف
بازگردانده و در ایوان طلای
حضرت امیر (علیه السلام) به
خاک سپردند.
پس از شهادت
ایشان، جمعی از طلاب با
چشمانی اشکبار جهت عرض
تسلیت خدمت حضرت امام
رسیدند و ایشان به رغم مصیبت
زدگی، در کمال صبر و آرامش
فرمودند : «امانتی بود که خدا به
ما داد و از ما گرفت، گریه
ندارد! ذلک فضل اللّه یؤتیه من
یشاء».
ر.ک : راز توفان، یادنامه
آیه اللّه سید مصطفی خمینی.
؛ علی دوانی، نهضت روحانیون
ایران، ج 6، صص 332ـ 336.
؛روزنامه جمهوری اسلامی،
شماره 691، 30 مهر 1360،
صص 2ـ 3.
؛ روزنامه خراسان، شماره
8631، ص 2.
؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج
1، صص 121 ـ 122.
منبع:
کتاب
شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 197