تاریخ سند: 17 آبان 1357
موضوع: مجلس تدفین ابوالقاسم نصیرائی
متن سند:
از: 2 ﻫ ب و 2ﻫ 1 تاریخ: 17 /8 /1357
به: 2 ﻫ 1 و 312 شماره: 5538 /2 ﻫ ب
موضوع: مجلس تدفین ابوالقاسم نصیرائی
در ساعت 2 بعدازظهر 14 /8 /1357 در آرامگاه گلهمحله مراسم تدفین مرحوم ابوالقاسم نصیرائی برگزار و جمعیتی حدوداً 5000 نفر شرکت نمودند آنگاه آقای اکبری لیسانسیه علوم اجتماعی و دبیر دبیرستانهای بابل ضمن دعوت جمعیت به آرامش و سکوت پیرامون وضع فعلی مملکت سخنانی ایراد سپس یکی از دانشجویان سخنرانی کرد و شدیداً به دولت حمله نمود و گفت ما دیگه شیشه نمیشکنیم و از این به بعد حملات ما باید حساب شده باشد متعاقب آن آقای محامدی واعظ معروف بابل به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت بابل سخنرانی کرد وی ضمن قرائت متن اعلامیه و اعلام تعطیل عمومی به عنوان عزای عمومی از مردم خواست به طور انفرادی و منظم از آرامگاه خارج شوند و کسی شعار ندهد و حتی صلوات هم نفرستند که در همین حال صدای شلیک اولین نارنجک گاز اشکآور به گوش رسید و جمعیت سراسیمه متفرق شدند و به دنبال آن تیراندازی بدون هیچگونه توقفی شروع شده موضوع حمله به مأمورین شهربانی (علی علینژاد) دقیقاً بدین نحو بوده که مأمور اشاره شده در لباس شخصی مجهز به بی سیم و ضبط صوت و اسلحه بوده و از منزل برادرش که در آرامگاه سکونت دارد بیرون آمده قصد داشته اطلاعات مکتسبه را به اداره مطبوع مخابره کند که [به] وسیله مأمورین انتظامات گروههای مخالف شناخته شده و هنگامیکه در صدد دستگیری1 وی برآمدند اقدام به فرار نموده و در همین موقع یکی از مهاجمین با کارد به وی حمله کرد و با ضربه کارد او را از پای درآورده و کلت او را گرفت و در لا به لای جمعیت ناپدید شد در این بین شخصی بنام ابراهیم نیکروش با سوت زدن جمعیت را متوجه حمله پلیس نموده جمعیت کمکم متفرق میشوند و پلیس در لباس سربازی به آنها حمله که در نتیجه یک نفر کشته شد (صمد صالحی) شخص در حال موت قبل از آن که بمیرد از راست خود را به طرف ساختمان آرامگاه مقبره خانواده توفیقی کشانده و به درون مقبره خزید و با خون خود نوشت درود بر خمینی مرگ بر شاه و با پنج انگشت مهر زد و آنوقت توسط مردم از مقبره بیرون آورده شد و از طریق برج بن به بیمارستان برده شد و آنگاه پاسبان علی ذوالفقاری که خودش نامبرده را کشته در حالی که جنگ افزار 800 در دست داشت و هوایی شلیک میکرد و جلو جمعیت رودگر محله بالاتر از شهربانی که در انتظار جنازه بودند در حالی که بر روی کامیون نفربر زرهی بوده و سربازان او را محافظت میکردند و با صدای بلند به اجتماع کنندگان فحاشی میکرد و به خمینی فحش و ناسزا میگفت نفربر به بازار رفت و در جلوی بیمارستان تیراندازی میکرد که در نتیجه یک نفر زخمیشده و در بیمارستان بستری گردید که شایعات موجود در بین مردم نیز حکایت میکند که قاتل علی ذوالفقاری میباشد ضمناً پس از کشته شدن صمد صالحی مسئول گورستان غروب همان روز به دستور افسر همردیف شهربانی نادریان خون و نوشتهها را در آرامگاه خانوادگی توفیقی شسته و روز جمعه که آقای فرخ رئیس دادگاه بخش شهرستان بابل و جانشین بازپرس به اتفاق منشی و پدر مقتول به محل حادثه آمده بود مسئول گورستان به دروغ گفته که 4 نفر از مأمورین با لباس شخصی وارد و خونها را شستشو دادند ابتدا چگونگی این مسئله را چند تن از اهالی به چشم دیدند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد اعمال پاسبان علی ذوالفقاری به ناراحتیهای مردم دامن میزند.
نظریه یکشنبه: نظریه شنبه مورد تأئید است منظور اکبری، حسن اکبری مرزناکی دبیر میباشد ضمناً شنبه در مراسم تدفین ابوالقاسم نصیرائی شرکت داشت و مشاهدات خود را به شرح فوق عنوان نموده است. زیرک
نظریه دوشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است در زمینه موارد اشاره شده نظریه عالی را به تلفنگرام شماره 5501/ 2 ﻫ ب ـ 14 /8 /1357 معطوف میدارد. خسرو
نظریه دوشنبه: مفاد گزارش صحیح است پاسبان ذوالفقاری از این منطقه فعلاً منتقل گردیده است. در کلاسه 129322 موضوعی بایگانی شود قاسمپی 27 /8 /1357
توضیحات سند:
1. با روى کار آمدن دولت نظامى، اقدامات امنیتى براى دستگیرىها فزونى گرفت. از جمله این اقدامات حادثهاى بود که در برخى از روزنامهها و تلویزیون ملّى ایران رخ داد؛ «نظامیان همان شب نخست زمامدارى با یورش به روزنامههاى اطلاعات، کیهان و آیندگان، آنها را تعطیل کردند و به دنبال آن مطبوعات سراسر کشور در اعتصابى فرو رفتند که به زودى در بین گروههاى دیگر نیز تسرّى یافت. تنها در رادیو و تلویزیون نظامیان با روى کار آوردن تورج فرازمند مفسر و مترجم معروف به عنوان مدیر عامل و به جاى دکتر شاه حسینى که با تشکیل حکومت نظامى استعفا داده بود، کوشیدند با یک جمع 200 نفرى و با کمک متخصصان فنى ارتش به پخش برنامهها ادامه دهند. چند روز بعد کارکنان اعتصابى سازمان برق با اعلام خاموشى سه ساعته، همزمان با پخش اخبار شبکههاى اول و دوم تلویزیون، امکان استفاده از این رسانه را از حکومت گرفتند.» از سید ضیاء تا بختیار، مسعود بهنود، ص 824
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 09 صفحه 119