صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 0700 پنج شنبه 27/7/57 تا ساعت 1200 شنبه 29/7/57

تاریخ سند: 27 مهر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 0700 پنج شنبه 27/7/57 تا ساعت 1200 شنبه 29/7/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 0700 پنج شنبه 27 /7 /57 تا ساعت 1200 شنبه 29 /7 /57
[سیدعلی]خامنه‌ای تماس گرفت و گفت: شخصی به نام غزالی1، که از دوستان خوب و هم‌فکر ماست و خلاصه خیلی برای جوان‌ها خوب است؛ ایشان را برای شما انتخاب کردیم و می‌فرستیم و تا روز یکشنبه خواهد رسید. از آقای راشد خبری ندارید؟ 27 /7 /57
صدوقی: نه، ولی با استانداری که صحبت شده، قرار است آزادی ایشان فراهم شود.
سپس خامنه‌ای راجع به کرمان پرسید.
صدوقی: من یک اعلامیه‌ای داده‌ام که شاید امروز نشر پیدا کند.
*****
مجلسی، مدیرکل آموزش و پرورش تماس گرفت و گفت: ما هر مشکلی داریم با شما تماس می‌گیریم؛ این آموزش و پرورش متعلق به جنابعالی است.
صدوقی: متعلق به همه است.
مجلسی: ما عده‌ای معلم زرتشتی داریم در کسنویه2، مردم آنجا طوماری جمع کرده‌اند که باید اینها از اینجا باید بروند و چون این معلم‌ها، محل زندگی آنها آنجاست و حتی با ملاّی آنجا هم تماس گرفتیم، گفته است که آقای صدوقی گفته است که اینها باید از اینجا بروند.
صدوقی: آخه جایی که جوانان مسلمان و دختران مسلمان هستن، معنی ندارد که زرتشتی معلم و مربی آنها باشد. برای آنها [معلم] مسلمان بگذارید.
مجلسی: آخه اینها قاطی هستن و اینها اصلاً در کارهای دینی دخالتی ندارند.
صدوقی: چرا، شنیده شد که حرفهای زشتی زده‌اند و معنی ندارد. زرتشتی باشد برای زرتشتی و مسلمان باشد برای مسلمان.
مجلسی: آخه ما مدرسه‌ای نداریم که اینها را بفرستیم آنجا.
صدوقی: شما محل را بگیرید، کرایه‌اش را من می‌دهم.
مجلسی: خیلی ممنون. سپس خداحافظی کرد.
*****
شخصی به نام متین تماس گرفت و گفت: ما برای فردا در میناب مجلسی داریم، اگر بشه شما یکی از آنجا برای مجلس فردا بفرستید.
صدوقی: والله مشکل است و ما هم کسی را نداریم؛ اگر شد و من باهاشان صحبت کردم، چشم، وگرنه قول نمی‌دهم.
*****
شخصی به نام آشیخ جواد تفتی از تفت تماس گرفت و گفت: این آقایانی که در تفت اعتصاب کرده‌اند، به من گفته‌اند که به شما بگویم که اگر می‌شود به بی‌بی‌سی هم اطلاع داده شود که انعکاس پیدا کند.
صدوقی: بسیار خوب، برای پشتیبانی آنها هم قرار است فردا در یزد یک تحصن وسیعی انجام بگیرد و مشهد را هم که تحصن کرده‌اند، خبر دارید که شش روز است که متحصن هستن و حتی 6 نفر از زندانیان سیاسی را هم آزاد کردند، ولی آنها تحصن را نشکسته‌اند. بنده هم یک تلگرافی نوشته‌ام و پشتیبانی خود را از تحصن مشهد اعلام کرده‌ایم و اگر تفت هم بشود، خوب است و حتی نوشته‌ام که در یزد هم از فردا تحصنی به پشتیبانی شما انجام خواهد شد. شهربانی خیلی فعالیت کرد که تحصن تفت را از بین ببرد، ولی نتوانسته است. برقرار باشد این تحصن، تا انشاءالله به نتیجه قطعی برسیم؛ به تفت هم بگویید که به تحصن خود ادامه بدهند و یزد هم از فردا آغاز می‌شود و انشاءالله بهترین نتیجه از این تحصن گرفته خواهد شد.
*****
شخصی به نام محبوبی از قم تماس گرفت و پرسید: آیا فردا مغازه‌ها باز هست؟
صدوقی: آنجا چطور؟
محبوبی: اینجا آقایان بازاری‌ها هم راضی نشده‌اند که باز کنند. در ضمن تلگرافی داشته‌ایم از شرکت نفت، که گفته‌اند ما به اعتصاب خود ادامه می‌دهیم؛ همچنین آقایان مطبوعاتی هم گفته‌اند با تمام فشاری که به ما می‌آید، به اعتصاب ادامه می‌دهیم.
صدوقی: بله، بهترین چیز این اعتصاب است.
محبوبی: دو سه روز است که در قم بی‌نهایت فشار آورده‌اند و حتی بیش از سه نفر را متفرق می‌کنند، حتی گاز اشک‌آور می‌اندازند.
صدوقی: ما هم سعی خواهیم کرد که این هفته به اعتصاب خود ادامه دهیم.
*****
زاهدی از اصفهان تماس گرفت. سوژه به زاهدی گفت: ما در اینجا هرچه گفتیم، آقایان حاضر نشده‌اند که مغازه‌ها را باز کنند و گویا تمامی این هفته اعتصاب است و قم هم اعتصاب ادامه دارد و قبول نکرده‌اند که مغازه‌ها را باز کنند؛ حالا شما هرچه صلاح می‌دانید.
زاهدی: مدارس چی؟
صدوقی: مدارس مربوط به خود فرهنگیان است و خودشان بهتر می‌دانند که چی کار کنند. سپس خداحافظی کردند.
*****
پرسیده شد: آیا برنامه الله‌ اکبر3 گفتن اینها، امشب هم هست؟
مخاطب: بله، گویا ادامه خواهد داشت؛ ولی البته خود این جوان‌ها این تصمیم را گرفته‌اند.
*****
از کاریر تلفن شد که شماره 5534 خود را آزاد کنند که از خارج از کشور با ایشان کار دارند.
*****
از قم شخصی به نام خزعلی تماس گرفت و از مناقب اوضاع یزد را پرسید.
مناقب: بحرانی است و مثل گرگ در کمین نشسته‌اند.
خزعلی، حاجی آقا را خواست.
مناقب: با آن تلفن دارند با خارج از کشور صحبت می‌کنند.
خزعلی: امروز در مشهد راه‌پیمایی کردند و عکس شاه را در خیابان‌ها که زده بودند، پایین آوردند و جنایات شاه را گفته‌اند و از این حرفها زده‌اند. آقای منصوری آنجا هستن؟
مناقب: بله، شبها منبر دارند.
خزعلی: سلام برسانید. سپس خداحافظی کردند.
گویا از خارج داشتند اعلامیه می‌خواندند، صدایش می‌آمد. اعلامیه 26 محرم خمینی خطاب به آیات مشهد.
*****
شخصی به نام جناب زاده از تهران تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، گوشی را داد به شخصی به نام جمالی محلاتی. ایشان بعد از احوالپرسی با سوژه، گفت: آقای جناب زاده که یزد آمده بودند، مطالبی را به عرض شما رساندند؛ الان یک موقعیتی است که باید اقدام شود و حق این هم هست که از طرف علماء هم ملاقاتی بشود، چه آقای پسندیده در قم و چه رفقایتان در تهران. استدعا دارند که حضرتعالی تشریف بیاورید تهران.
صدوقی: ببینم آقای لواسانی4 ملاقات شد یا نشد؟
جمالی: بله.
صدوقی: ایشان حاضرند؟
جمالی: خیال کنم که لازم نباشه؛ آقای بروجردی، آقای رضی شیرازی5 اینها هستن، ممکن است در خدمت شما باشند؛ یا هرکسی را که خودتان انتخاب می‌فرمایید، حالا چه روزی تشریف می‌آورید؟
صدوقی: یک کارهایی من دارم و یک کارهایی بنده زاده دارد، که انشاءالله شنبه یا یکشنبه عازم شویم.
جمالی: تشریف فرمائی تان را به آقای جناب زاده اطلاع دهید.
صدوقی: به خاطر ملاقات آقایان، در قم توقفی داریم، که از آنجا اطلاع داده خواهد شد.
جمالی: در قم فقط کسی که اطلاع دارد، آقای پسندیده است. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی که می‌گفت کارگر هستم، گفت: ما که دوشنبه تعطیل کرده بودیم، به ما گفته‌اند که جمعه بیایید کار کنید.
صدوقی: غلط کرده‌اند، نروید.
*****
شخصی از تهران تلفن زد و پرسید: حسن آقا[معزالدینی] نیستن؟(حسن نوۀ سوژه)
مخاطب: نه.
نانشاس: به ایشان بگویید که ما برای آوای اسلام6 1800 جلد کتاب فرستاده‌ایم و سی و چهار هزار تومان گرفته‌ایم، دو هزار تومان در محاسبه اشتباه شده است. به آوای اسلام بگویند که دو هزار تومان بقیه را بفرستند.
مخاطب: چشم، حسن آقا آمدند به ایشان می‌گوییم.
*****
دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: الان سروان دهنادی به من تلفن کرده که پسری را گرفته‌اند که داخل خورجین موتور سیکلت، اعلامیه داشته است و می‌گوید این اعلامیه‌ها را از منزل آقای صدوقی گرفته‌ام. درست می‌گوید یا نه؟
صدوقی: نمی‌دانم امروز کسی اعلامیه گرفته باشه یا نه؟ اگر از منزل ما گرفته باشه، که باید ولش کنند.
بعد سوژه از مستخدم خود پرسید؛ مستخدم سوژه گفت نه، کسی امروز اعلامیه‌ای نگرفته است و بعد به دکتر گفت: نه، کسی امروز اعلامیه نگرفته است؛ ولی به هر حال بگویید که آزادش کنند. محی الدینی امروز گفته که دکتر اسفندیاری7 عده‌ای را جمع کرده و گفته که من چند تا لر می‌آورم و این مسجد را که مرکز فساد و فتنه است، خرابش می‌کنم.
دکتر پاک نژاد: فکر نکنم که دکتر اسفندیاری چنین حرفی بزند.
صدوقی: محی الدینی قسم می‌خورد و می‌گوید ثابت می‌کنم. در هر صورت تحقیق شود ببینید که کدام یکی درست می‌گویند، اگر محی الدینی دروغ گفته است، باید تنبیه شود. سپس خداحافظی کردند.
*****
ستوان یکم دهنادی تماس گرفت و گفت: شخصی به نام جبار کریمی را مأمورین گرفته‌اند که اعلامیه‌های به امضاء حضرتعالی داشته است و گفته است که از منزل آقای صدوقی گرفته‌ام؛ حالا چی کار کنیم؟
صدوقی: اگر ممکنه ولش کنید.
دهنادی: چشم، هر موقع امر و فرمایشی دارید به خود من بگویید من انجام می‌دهم.
*****
محی الدینی ازمنزل سوژه با دکتر پاک نژاد تماس گرفت و گفت: من و آقای دکتر اسفندیاری خدمت حاجی آقا هستیم، شما هم تشریف بیاورید.

توضیحات سند:

1. حجت‌الاسلام حسین غزالی، از طلبه هائی بود که در دوران انقلاب اسلامی به فعالیت اشتغال داشت و پس از پیروزی انقلاب نیز در مسئولیت‌های مختلفی از جمله: سیاسی عقیدتی نیروهای نظامی و انتظامی، فرماندهی سپاه پاسداران انجام وظیفه نمود.
2. محله کسنویه یزد از قدیمی‌تر‌ین محله‌های تاریخی این شهر به شمار می‌رود. بسیاری از میراث شناسان ایرانی معتقدند که اولین بنای خشت‌ خام در این محله بنا گذاشته شده است؛ اما آنچه از ابنیه‌ و آثار تاریخی در این محله قدیمی ‌وجود دارد، آثاری از دوره صفویه است.
3. منظور سر دادن شعار الله اکبر در ساعاتی مشخص شده از روی بام‌ها بود که در سراسر ایران عملی گردید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در شب پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان شعار نمادین انقلاب بر روی بام‌ها تکرار شد.
4. آیت‌الله سید محمدصادق لواسانی، فرزند سید ابوالقاسم در سال 1285ﻫ ش در نجف به دنیا آمد. مقدمات علوم حوزوی را در همین شهر طی کرد و بعدها به ایران آمد و در اراک مستقر شد. ایشان با هجرت آیت‌الله العظمی حائری یزدی از اراک به قم‌، عازم این شهر شد. آیت‌الله لواسانی در مدرسه دارالشفاء قم با حضرت امام خمینی(ره‌) آشنا شد و این دوستی تا پایان عمر این بزرگوار ادامه داشت‌. آیت‌الله لواسانی در طول 25 سال تحصیل و تدریس‌، اداره مدارسی چون فیضیه و دارالشفاء را به عهده داشت‌. ایشان پس از عزیمت به تهران نماینده و وکیل تام الاختیار امام بودند. همکاری و پشتیبانی ایشان از حضرت امام(ره‌) باعث شد که در سال 1351 توسط رژیم شاه بازداشت و مدتی در زندان انفرادی به سر برند. بار دیگر در سال 1353 سه سال به هشتپر طالش تبعید شدند. آیت‌الله لواسانی از روحانیون مبارز و زاهد زمانه خود بودند. پس از انقلاب اسلامی نیز در خانه محقر خود زندگی کرد تا این که در سال 1369 به دیدار معبود شتافت و در حرم حضرت فاطمه معصومه(س) آرمید.
ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیت‌الله سید محمد صادق لواسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393
5. آیت‌الله سید رضی‌الدین شیرازی، فرزند سید محمد حسین از نوادگان میرزاى شیرازى، در سال 1305 ﻫ ش در نجف اشرف متولد شد. از دوران کودکى به آموختن علوم دینى پرداخت و از مبادى و مقدمات به سطوح عالى رسید تا اینکه در درس خارج فقه و اصول حاضر شد و به حلقه درس و بحث فقهاى معروف و بزرگ آن زمان مانند شیخ محمد کاظم شیرازى و شیخ حسین حلى و آیت‌اللّه‌ العظمى سید ابوالقاسم خویى پیوست و به درس و بحث ادامه داد تا به درجه اجتهاد رسید. در بیانیه‌اى که در تاریخ 17 شهریور 1332 به وسیله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء صادر شد، اجتهاد وى تائید شد. همچنین آیات عظام سید جمال‌الدین گلپایگانى و سید ابوالقاسم کاشانى آن را امضاء و تأیید کردند. همچنین مرجع دینى بزرگ سید عبدالهادى شیرازى با صدور بیانیه‌اى در تاریخ 28 مرداد 1339 اجتهاد وى را تائید کرد. سید رضى‌الدین 42 ساله بود که به تهران آمد و در تهران ساکن شد و به درس و بحث و اقامه جماعت پرداخت. از جمله آثار وى مى‌توان به دوره کامل در اصول عقاید(5 جلدى) ـ حواشى بر تمام ابواب مکاسب و رسائل ـ حواشى بر کفایه و حواشى بر اسفار ملا صدرا و... اشاره داشت. آیت‌اللّه‌ سید رضى الدین شیرازى، امام جماعت مسجد شفا واقع در منطقه یوسف آباد تهران است.
6. مغازه آوای اسلام، در خیابان قیام قم، مرکز توزیع کتاب و نوارهای انقلابی بود. صاحب این مغازه، حسین پورمقدس مشهور به حسین مقدم است.
7. دکتر سعید اسفندیاری از پزشکان بهداری یزد
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 70
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.