صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ادامه تظاهرات مردمى ـ که روز و شب نمى‌شناخت ـ شاه و سردمداران رژیم او را به جنون کشاند.

ادامه تظاهرات مردمى ـ که روز و شب نمى‌شناخت ـ شاه و سردمداران رژیم او را به جنون کشاند.


متن سند:

ادامه تظاهرات مردمى ـ که روز و شب نمى‌شناخت ـ شاه و سردمداران رژیم او را به جنون کشاند. در شانزدهم شهریور ماه 1357 در بسیارى از شهرهاى ایران از جمله، تهران حکومت نظامى اعلام شد و شهر تهران به صورت یک قطعه نظامى در آمد.
در تظاهرات روز قبل، یکى از شعارهاى مردم، خبر تظاهرات فردا در میدان ژاله بود:

«فردا صبح، 8 صبح، میدان ژاله»
از اولین ساعات بامداد با وجود انتشار اعلامیه‌هاى حکومت نظامى، مردم به خیابان‌ها ریختند و به سمت میدان ژاله به حرکت در آمدند. شعارها رسا بود و در وجود هیچ‌کس، ترسى وجود نداشت.
فرمان حمله صادر شد و میدان ژاله و خیابان‌هاى اطراف آن، تبدیل به میدان جنگ شد. جنگى که در یک طرف آن زنان و کودکان و نوجوانان و مردان بدون سلاح بودند و در طرف دیگر آن، مردانى مجهز به انواع سلاح‌ها.
جریان خون، سنگفرش خیابان‌ها و میدان ژاله را رنگین کرد و:
«ژاله خون شد، خون چه شد، خون چه شد، خون جنون شد؟ کاخ ظلم و ستم واژگون شد»
این شعر در این موقعیت زمانى سروده شده است. امضاى آن «حُر» مى‌باشد و در ذیل آن نوشته شده:
لطفا پس از مطالعه به دیگران بدهید.

روز و شب، خونریزى و کشتار باشد کار شاه
برخلاف دین حق باشد همه کردار شاه
پشته مى‌سازد ز کشتار جوانان این لعین
گوئیا پایان ندارد این همه کشتار شاه
نى فقط بر ملت ایران کند ظلم و ستم
بر مسلمانان عالم مى‌رسد آزار شاه
بهر ملت، مملکت گردیده مانند خزان
لیک گویى مُلک ایران گشته چون گلزار شاه
خاک میهن گشته از خون شهیدان لاله‌گون
سرنگون گردد الهى مسند و دربار شاه
غرقه در خون گشته اجساد جوانان وطن
رفته آمریکا سفر، فرزند بى‌مقدار شاه
در غم فرزند خون از دیده مى‌ریزد پدر
بدتر از ضحاک باشد جمله رفتار شاه
دیده بر در دوخته، همسر به راه شوهرش
مى‌کند شادى ولیکن همسر میخوار شاه
گر پدر خواهد یتیمى، مادرش گوید چنین
کشته شد بابت به دست لشگر خونخوار شاه
نوعروس از مرگ شوى خویش مى‌نالد همى
نیمه شب گوید، خدایا محو کن آثار شاه
مى‌زند آتش به قرآن خدا این بى‌شرف
ضد دین و ضد ملت باشد این پیکار شاه
دم ز دیندارى زند، اما همه دانند، که
خودفروشى مى‌کند آن خواهر بدکار شاه
نوکر بیگانگان، مخصوصا آمریکاست او
هست از ملت جدا، هر کس که باشد یار شاه
از براى نفت، آمریکا و روس و انگلیس
دشمنان خلق ایرانند و هم همکار شاه
او ز پول نفت ثروتمند و ثروتمند شد
از شعار و حد فزون شد ثروت بسیار شاه
داده بر باد فنا سرمایه ایران زمین
زین سبب ملت بخندیدند بر گفتار شاه
در جهان افکنده گردیده طنین این شعار
مرگ بر این شاه و بر یاران بدکردار شاه
موهبت را پس گرفتیم از تو اى پست کثیف
بعد ازین هرگز نمى‌گردیم استثمار شاه
ما نمى‌خواهیم دیگر چون تو بد پندار را
زین سپس رونق ندارد نزد ما بازار شاه
جاودان نبود کسى اندر جهان و عاقبت
مى‌رسد روزى که انجامد به پایان کار شاه
در خیابان‌ها بگردانیم او را روز و شب
با تمسخر دست یکدیگر دهیم افسار شاه
تابع شیطان و شیطانى بود اعمال او
نبود از افکار شیطان خوبتر افکار شاه
چون خمینى رهبر آزاده ملت بود
سرنگون مى‌گردد آخر کاخ استعمار شاه


منبع:

کتاب فریاد هنر صفحه 207

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.