از سخنان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ان اخوف ما اخاف علیکم اتباع الهوی و طول الامل
متن سند:
ان هذه تذکرۀ فمن شاء اتخذ الی ربه سبیلاً (در
دل طلاب علوم دینیه قم با برادران دینی و
تجار متدین و سایر مسلمین)
غرض از تشکیل حوزه علمیه تربیت طلاب
علوم دینی و ترویج دین مقدس اسلام و
پیشرفت مبانی دینی و سوق دادن مردم به راه
راست می باشد.
لذا علماء و مجتهدین بزرگ
عالم تشیع در تمام ادوار هدفی جز این
نداشتند و به هر نحوه ای که امکان داشت در
تربیت طلاب می کوشیدند چنانکه دیده و
شنیده اید که روش مراجع بزرگ تقلید از زمان
سید مرتضی به ترتیب در نجف تا زمان مرحوم حائری در قم چگونه بوده است که در جمیع
مراحل به مصداق واقعی آیه شریفه (و یؤثرون1 علی انفسهم ولو کان بهم خصاصۀ) عمل
می نمودند و آنها را بر خود و فرزندانشان مقدم می داشتند.
اما هیهات و صد هزاران هیهات که
باید چراغ برداشت و آنان را جستجو کرد زیرا نه تنها نهالی را که با زحمات آن مردان خدا بارور
گردیده بود حفظ و حراست نکردند بلکه عالما عاملاً تیشه برداشته اند و از ریشه در حال قطع
کردن می باشند و ادعای جانشین امام زمان عجل اله تعالی فرجه و ارواحنا له الفداء را نیز دارند
آیا از خداوند و صاحب شریعت شرم ندارند.
آیا اعتقاد به روز معاد و حساب و کتاب ندارند که این
همه (قلب و دغل در کار داور می کنند) آیا اجرای احکام و پیروی از دستورات
سیدالمرسلین(ص) فقط برای دیگران می باشد (توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند).
فلان آیت اله یک میلیون تومان طبق سند رسمی به نام خود مستغلات2 می خورد و نام او را
دارالتبلیغ می گذارد که زبان مردم را ببندد آیا اگر آقا امشب مرد (اگر اعتقاد به مرگ داشته باشد)
ورثه ایشان حاضر است دارالتبلیغ را تحویل
اوقاف دهد و یا به عنوان موقوفه وقف کند (باز به
قول عربها رحم اله نباش الاول) اقلاً آقازاده آقا
در اطراف تهران برای شب زنده داری و عیاشی
با زنان هرجائی ویلا نخریده از متدینین سئوال
می کنیم منظور شما از دادن وجوهات چیست
آیا فقط از این نقطه نظر می دهید که برائت ذمه
حاصل کنید و طرف به هر نحوی که دلش
خواست مصرف کند ولو اینکه صرف عیاشی
آقازادگان باشد و با آن املاک و مستغلات
خریداری کند و تمام اقوام و خویشان و
چاپلوسان اطراف خود را بی نیاز گردانند و
رسیدگی به حال پریشان و وضع نابسامان طلبه
در قاموس آنها معنا و مفهوم نداشته باشد اگر
صرفا هدف شما این باشد (پس ضعف الطالب و
المطلوب) و اگر واقعا طالب مصرف واقعی هستید حتی المقدور چرا از نزدیک نمی آئید و در این
بیغوله ها که به نام حجره نامیده می شود نمی گردید.
زیلوی پاره زیر پای طلبه را بلند نمی کنید و
رطوبت اطاق را که نصف دیوار را فرا گرفته نمی بینید و سرزده داخل خانه آقازاده های گلپایگانی
و به اندرون خانه ها نمی روید و فرشهای کرمان و کاشان اینها را نمی بینید طلاهای گردن و دست
دختر و عروسها را وزن نمی کنید و به گورستان رفتن زن فلان شیخ یا سید بدبخت را از
بی داروئی مشاهده نمی نمائید.
رنگ زرد محصل علوم دینی از بی غذائی و فشار خونها در اثر
گوشت بره و مرغ پی در پی خوردن را ملاحظه نمی کنید آیا اینان زعیم شیعه و حامی دین خدا
هستند و ما طلاب به جرم تعظیم نکردن به آقازاده و حتی نوکرها کافر می باشیم و اگر هم کافریم
باید عکس قضیه باشد (الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر) پس آقا کافر است نه ما آیا اگر پرده از
اعمال شخص آقا و پسر ایشان برداریم جرمی نکرده ایم زیرا رسوائی و اعمال بیشرمانه پدر و پسر
به حدی است که کوس رسوائی آن بر سر بازار زدند زیر بار اوامر شما و آقازاده نرفتن برای ما
ذنب لا یغفر است اما برخلاف دستور خدا و
پیغمبر و جمیع فقهاء شیعه و سنی فتوا دادن
به اینکه اسکناس چون کاغذ است ربا ندارد و
علنا حرام خدا را برای خرسند گردانیدن عده
معدودی رباخوار به صورت شرع جلوه دادن
حرام نیست آقا اگر اسکناس کاغذ است و بی
ارج چطور شما با این کاغذ به وسیله پسرتان در
تهران و قم چندین میلیون مستغلات3 تهیه
می نمائید این مرتبه فضل و دانش حضرت
آیت اله که از موضوعات پیش پا افتاده هم
اطلاعی ندارند که خلاف ما انزل اللّه فتوا ندهند
حضرت آقا مانند تمساح در ریختن اشک ید
طولائی دارند از طرفی به وسائل گوناگون دولت
را وادار می سازد تا طلاب را از مدرسه فیضیه به
عنوان تعمیر چند روزی خارج کند و بعدا
نماینده دولت را می خواهد و سرشک از دیده فرو می ریزد که اگر مدرسه را ندهید دین خدا از
بین می رود و پس از تحویل گرفتن برای این که نفوذ خود را صد چندان کند طلابی را که مروج و
طرفدار او هستند در مدرسه جای می دهد و عده دیگر را به بهانه های گوناگون مانع از ورودشان
می گردد و به اصطلاح در هر لحظه خود را به رنگی درمی آورد.
شهریه ناچیزی را که به طلاب در
ماه می دهد قطع می کند.
شما را به خدا از روی انصاف قضاوت کنید در صورت ظاهر به جهت
عوام فریبی خود را از مخالفین دولت معرفی کردن و در باطن مرتب با نمایندگان دولت در تماس
بودن و اظهار اخلاص و ارادت به دولت نمودن و از دولت استدعا کردن که به خواسته های او جامه
عمل بپوشاند تا وانمود کند که دولت از او گوش شنوا دارد از طرفی عده ای را وادار می نماید تا به
نام آیت اله خمینی اعلامیه هائی صادر کنند تا آب گل آلود شود و ماهی تازه ای گرفته شود عده ای
از طلاب از روی فقر و استیصال به حضور آقا شرفیاب شدند و جویای علت قطع شهریه4 خود
گردیدند گفتند این آیت اله به جواب واهی آنها را سرگردان نگاه می دارد آقا سئوال می کنیم اگر
تماس با کارمندان دولت حرام است پس چرا شما مرتب با خود دولت در تماس هستید و از
طرفی یکی از ممتحنین پسرش می باشد از آقا می پرسیم آقا (ذات نایافته از هستی بخش کی
تواند که شود هستی بخش) پسر شما کجا و نزد چه کسی درس خوانده تا قابلیت علمی را داشته
باشد در معلومات خود شما محل حرف است چه رسد به پسر شما آیا ریش بلند و عمامه کبیر
آقازاده دلیل بر دانش داشتن او است آقا شما که در کوچه یزدیهای دو تا خانه داشتید چه چیز
باعث شد بعد از فوت مرحوم آیت اله بروجردی فورا به این خانه نقل و انتقال کردید و در هفته
قبل حاضر شدید 135 هزار تومان خانه را بخرید و صاحب خانه گفت از 150 هزار تومان کمتر
نمی دهم آیا شما جانشین همان امام علی علیه السلام هستید که برای یک درهم دست برادرش
عقیل را سوزانید و یا شریح قاضی کوفه را برای خرید یک خانه خشت و گلی که معلوم نبود آیا
خانه است یا آغل گوسفند آن همه مورد تهمت و سرزنش قرار داد آیا این همان سهم مبارک امام
است که بعضی از فقها فتوا به دفن آن می دادند تا ظهور امام عجل اله تعالی فرجه شما
می پندارید مردم از اعمال شما اطلاعی ندارند و از افعال بی شرمانه پسر فاسدالاخلاق شما
بی خبر می باشند اشتباه می کنید به صاحب شریعت قسم روزی افعال شما پای بند خودتان
خواهد شد و اگر قائل به تجسم اعمال باشید (انما نملی لهم لیزدادوا اثما) از خداوند می خواهیم
شر امثال شما را از سر یک مشت طلبه و اهل علم کم کند و ریشه شما را برانداز (آمین)
1ـ آقا برای اعمال نفوذ کامل خود در بین ما طلاب علوم دینی اختیار مالی و عملی را به آقازاده
تفویض کرده است.
شماره 1 طلاب حوزه علمیه قم
به پرونده 9292 ضمیمه و ارائه شود 3 /10 /46
توضیحات سند:
1ـ اصل : و یعسرون.
2ـ اصل: مستقل.
3ـ منظور قطع شهریه طلابی که با دوایر دولتی و اوقات همکاری داشته اند می باشد.
4ـ اصل: مستغل.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 459


