صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه سخنرانی مسجد ارک

تاریخ سند: 27 آبان 1349


موضوع: جلسه سخنرانی مسجد ارک


متن سند:

به: 316 شماره: 64968 /20 ه‍ 3 از: 20 ه‍ 3 ساعت 1330 روز 19 /8 /49 جلسه سخنرانی مسجد ارک واقع در میدان ارک تشکیل گردید.
در این جلسه ابتدا سید عبدالرضا حجازی پیرامون آزادی زنان اظهار داشت زن‌های ما بیچاره‌ها چادری بودند مینی‌ژوپ از غرب به ایران راه یافته یک نفر مسلمان می‌گوید به خاطر آزادی مبارزه و فداکاری می‌کنم تا پای جان مانند جوانان فلسطینی به این مبارزه ادامه می‌دهم یک فرد کمونیست می‌گوید به خاطر پیروزی مبارزه می‌کنم.
اگر مسلمان‌ها در 3 سال پیش شکست خوردند بر اثر نفوذ استعمار بود و علت شکست هم عمل نکردن به دستورات قرآن بود.
در کتابی می‌خواندم که در یک دادگاه صحرایی که برای رسیدگی به جرم 15 جوان فلسطینی در نزدیکی اورشلیم تشکیل شده بود در میان محکومین یک نفر به اعدام و یک نفر تبرئه شده بود کسی که به اعدام محکوم شده بود در دادگاه گریه می‌کرد و آن‌که تبرئه شده بود می‌گفت چرا گریه می‌کنی مگر نمی‌دانی که دادستان و رئیس دادگاه یهود و مسیحی هستند که اعدامی در پاسخ گفت به خاطر اعدام گریه نمی‌کنم بلکه به خاطر خانواده‌ام گریه می‌کنم که بی‌سرپرست می‌شوند آنگاه شخصی که تبرئه شده بود حکم تبرئه را دست او داد و حکم اعدام را گرفت بعد هم همه محکومین آزاد شدند.
سپس ناطق اضافه کرد در یک برنامه تلویزیونی خواستند یک نفر آدم حقه‌باز و شیاد را معرفی کنند عبا وعمامه تن این شخص کردند و یک تسبیح هم دست او دادند این صحنه‌ها ضربه‌های بر پیکر روحانیت است که جوانان را بدین وسیله به روحانیت بدبین می‌کنند.
1 این جلسه در ساعت 1430 پایان یافت در این مجلس بیشتر از دو هزار نفر شرکت داشتند.
نظریه شنبه: شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه: یکشنبه نظری ندارد.
آرمان نظریه چهارشنبه: نظری ندارد.
نگهبان بخش 3 پهلوان ـ 26 /8 /49 اداره کل سوم 26 /8 /49

توضیحات سند:

1ـ مبارزه با روحانیت: ما برای تحلیل کوتاه ولی جامع هجوم بی‌سابقه به دین و روحانیت در تاریخ معاصر، و خصوصاً در دوران حکومت پهلوی گفتاری را به شیوایی و جامعیت و عمق تحلیل امام خمینی (ره) که از اوان جوانی با تیزبینی و مطالعه عمیق و حضور در صحنه‌های مختلف، ارائه فرموده‌اند نیافتیم.
لذا عین گفتار ایشان را که به خاطر خصوصیات ذکر شده ارزش سندی دارد در زیر می‌آوریم: « اروپاییان از سالهای بسی طولانی این نکته را دریافتند که با نفوذ روحانیت و قوت و علاقه دین‌داران به دین، ممکن نیست به آسانی بتوانند استعمار ممالک اسلامی کنند و منابع ثروت آنها را از دست آنها بی‌چون و چرا بربایند و مقاصد استعماری یا استثماری خود را عملی کنند و چنین تشخیص دادند که ریشۀ علاقه‌مندی توده به دین تبلیغات روحانیون اسلام است و با علاقه‌مندی توده به روحانیت ممکن نیست علاقه به دین‌داری را از آنها گرفت آنها دیدند برای یک پیمان دخانیات ‍‍]امتیاز تنباکو] با آن محذورات بزرگ زمان ریاست مرحوم میرزای شیرازی مواجه شدند و عاقبت نتوانستند مقصد خود را عملی کنند.
از آن روز یا روزهای پیشتر درس خود را برای همیشه خواندند و فهمیدند با نفوذ اینان نمی‌شود معادن ثروت این ممالک را برد و امر یک کشور مستقل را با وزارت استعمار قرار داد.
ناچار با تمام قوا و تدبیرات عملی که مخصوص به خود آنهاست با دست خود ایرانیان مشغول به انجام این وظیفه حتمیه شدند که هر چه ممکن است زودتر قوۀ روحانیت را از بین ببرند یا دست کم از نفوذ آنان هر چه ممکن است بکاهند و با کاسته شدن این قوه که راهنمای مصالح کشور اسلامی بود و در عین حال قوۀ جلوگیری از نفوذ اجانب هم بود، مردم را از دین‌داری سست کنند، قبل از بیست سال دیکتاتوری [زمان رضاخان] نقشه‌های خود را نسبتاً با نزاکت و آرامش می‌خواستند عملی کنند، با روزنامه‌ها و تبلیغات که از قفقاز و کلکته و مصر و دیگر بلاد [مثل افغانستان و ترکیه] شروع شد و به ایران نیز نفوذ پیدا کرد به این کار مشغول شدند و در این بیست سال که پیش‌بینی جنگ جهانی را می‌کردند و خود را نیازمند به این کشورها و منابع ثروت آن دیدند و از طرفی می‌دیدند با آرامش اگر بخواهند نقشه را عملی کنند وقت تنگ است و فرصت از دست می‌رود و با دست احمد شاه نمی‌توانستند کاری از پیش ببرند، نقشه‌های خود را با بعضی دیگر در میان گذاشتند و آن کسی که با تمام مقاصد آنها همراه شد، دیکتاتوری بی‌هوش رضاخان بود و پیش از او نیز آن مرد ابله آتاترک بود که نقشه‌های آنها را به طور اجبار و سرنیزه عملی کردند و مردم را از طرفی با تبلیغات و کاریکاتورهای روزنامه‌ها و از طرفی با فشارهای سخت به روحانیون و خفه کردن آنها در تمام کشور و از طرفی شایع کردن اسباب عشرت و ساز و نوا و سرگرم کردن مردم به کشف حجاب و کلاه لگنی و مجالس سینما و تآتر و آن چیزها که می‌دانید و گول زدن آنها را به ا ین‌که این‌گونه بازیها تمدن و تعالی کشور است و دین‌داران مانع از آن هستند، پس آنها مانع از ترقیات کشور و اساس زندگی هستند.
با این حیله‌ها و صدها مانند آن توده را از روحانی دل‌سرد بلکه به آنها بدبین کردند و علاقه به دین، دنبال آن از دست رفت.
کارمندان دولت هم که عضو مؤثر کشورند، یک دستۀ کمی از آنها که تا اندازه‌ای ملتفت قضایا بودند به واسطۀ گرفتن پستهای حساس، دست پیمان به اجانب داده، علیه مصالح کشور قیام و اقدام کردند و یک دستۀ زیاد آنها گول آنها را خورده و با ساده‌لوحی ترقیات کشور را با این بازیچه‌ها پنداشتند و هر چه اسم تجدد روی آن آمده بود بدون سنجش پذیرفتند و از کلمۀ ارتجاع به طوری آنها را ترسانیدند که هر قدر مفاسد یک موضوعی را دیدند برای آن‌که به آنها نگویند کهنه‌پرست یا فناتیک چشم از مصالح کشور پوشیدند و ننگ خیالی این کلمه موهوم را به خود نخریدند و یک دستۀ بسیار کمی هم که ملتفت بودند و هم خیانتکار نبودند یا از کار کناره گرفتند یا آنها را کنار زدند و یا به واسطۀ ضعف نفس و اقلیت نمی‌توانستند سخن بگویند.
همه دیدند که تبلیغات بر ضد دین به طوری شایع بود که بیشتر روزنامه‌های کشور غالب وقت خود و خوانندگان آن را صرف آن می‌کردند و به هر طوری ممکن بوده به توده تزریق ضد آیین می‌کردند.
شما دیدید در آن کارناوالها چه افتضاحی برپا کردند و چه بی‌آبرویی‌ها کردند و عملاً چه تبلیغات برخلاف دین نمودند.
لکن تبلیغات روحانی در آن بیست سال که ممکن نبود انجام بگیرد و مجالس تبلیغ آنها حکم تریاک قاچاق یا بدتر از آن پیدا کرده بود.
مدارس علمی را که سرچشمۀ این منظور بود در تمام کشور از آنها گرفته یا بستند و یا مرکز فحشاء مشتی جوان تازه‌رس قرار دارند.
مدرسه مروی را در تهران که از آن هزاران عالم روحانی بیرون آمده بود، جایگاه ارامنه کردند ...
در این میان چند تن آخوند قاچاق که از علم و تقوی یا دست‌کم تقوی عاری بودند، به نام روحانیت ترویج کردند و با نام اصلاحات، برخلاف دین آنها را به نوشتن و گفتن وادار کردند و کتابهای آنها را با اجازه اداره مطبوعات با خرج خود یا کسانی که گول خورده بودند به طبع می‌رساندند و اگر کتابی بر ضد آن نوشته می‌شد، طبع آن را اجازه نمی‌دادند ...
.
.
دین‌داران نیز در این کوران بی‌دینی خود را باختند و از روحانیین کناره گرفتند و یا دست‌کم با مقاصد آنها همراهی نکردند و امروز هم ندارند از این جهت کتابهای برخلاف آیین بزودی به طبع می‌رسد، لکن کتابهای دینی بسیار در زمین مانده و کسی اقدام به طبع آنها نمی‌کند ...
.
در این بیست سال که به درست دورۀ اختناق ایران و دین به شمار می‌رفت،‌ همه دیدید و دیدیم که بالاتر هدف رضاخان علما بودند و آن‌قدر که او با آنها بد بود با دیگران نبود چون می‌دانست اگر گلوی اینها را با سختی فشار ندهد و زبان آنها را در هر گوشه با زور سرنیزه نبندد، تنها کسی که با مقاصد مسموم او طرفیت کند و با رویه‌هایی که می‌خواست برخلاف نفع مملکت و صلاح دین اتخاذ کند مخالفت نماید آنها هستند و زمام‌داران آن روز یا نوکرهای خاص او بودند و با مقاصد او همراه بودند و یا ضعیف‌النفس و ترسو بودند و با یک «هو» از میدان در می‌رفتند او با مرحوم مدرس روزگاری گذراند و تماس خصوصی داشت و فهمید که با هیچ چیز نمی‌توان او را قانع کرد نه با تطمیع نه با تهدید و نه با قوۀ منطق.
از او حال علمای دیگر را سنجید و تکلیف خود را برای اجرا کردن نقشه‌های اربابهای خود فهمید با همه فشارها و شکنجه‌ها و اهانتها که به خصوص به ملاها در آن روزهای اختناق ایران توجه پیدا کرد، به نوبه خود چند مرتبه برای دفع فسادهایی که آنها خصوصی از منابع صحیح اطلاع داشتند قیام و نهضت کردند.
از اصفهان و تبریز و مشهد، ولی سستی مردم که قوۀ اجرای مقاصد مدبرانه علما هستند اقدامات آنها را عقیم کرد.
ملاها از همان روزهای اول تصدی رضاخان را برخلاف مصالح کشور تشخیص دادند و تا توانستند عمومی، و وقتی نشد مخفیانه و خصوصی فسادهای خانمان‌سوز او را به مردم گوشزد کردند.
» (تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، صفحه 66 تا 68 مقدمه، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول سال 1378 به نقل از کشف‌الاسرار امام خمینی)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 367

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.