صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از علی اکبر حیدری

تاریخ سند: 29 آذر 1355


بازجوئی از علی اکبر حیدری


متن سند:

س ـ با استحضار از هویت سرکار بشرح منعکس در پرونده نحوه آشنائی خود را با شیخ عباس (مشهور به دکتر) مرقوم دارید.
ج ـ من 15 سال پیش مدّت دو سال در خیابان نایب السلطنه مسجد شیخ مهدی معزّالدوله پای منبر ایشان میرفتم و دکتر آنجا میآمد بعد از مدتی دکتر را دیگر ندیدم و در سه سال قبل یکروز آمد میدان گفتم کجا بودی در این 12 سال گفت در اصفهان بودم و دواهای ایرانی میفروختم و دکتر شده ام حالا هم آمدم اینجا مهمان شما هستم تا عصر آنروز میدان پیش من بود و من تعارف کردم شب را آمد منزل ما و فردا صبح از منزل خارج شد و رفت حیدری س ـ شخص مزبور تاکنون چند بار بمنزل شما مراجعه کرده و در این ملاقاتها چه بحثهائی با سرکار و در چه زمینه ای می نموده است.
ج ـ شخص دکتر از سه سال قبل تا سه ماه پیش هر یکماه یکمرتبه و گاهی دو ماه یکمرتبه و خیلی از مواقع سه ماه یکبار به منزل من آمده است و هر موقع شب آمده صبح رفته و بعد از مشرف شدن امسال از مکّه عازم تهران شدم بحثهائی که شروع کرد این بود بعد از دو ماه مگر یک فرد چند بار باید به مکّه برود و چه قدر باید پولها را باید داد به عربستان سعودی این جا مردم دارند از گشنگی میمیرند شما میروید مکه و چه قدر باید شماها تفریح بروید مارکسیستها دارند مسلمانان را می کشند دو سه بار که آمد پشت سر هم راجع به این بحثها صحبت میکرد و هر چه گفتم من مارکسیست نمی شناسم گفت مارکسیست یعنی ضد دین و مسلمان و مرا تحت تأثیر قرار داد گفت باید کمک کنی و دیگر هیچ وقت راجع به حکومت و رژیم با من صحبتی نکرده است حیدری س ـ چه مبلغ وجه تاکنون در اختیار وی گذارده اید.
ج ـ دو مرتبه در سال ...
هر بار پنجهزار تومان وجه دستی به ایشان دادم جمعا 10 هزار تومان میباشد حیدری س ـ وجه مزبور را تحت چه عناوینی از شما دریافت کرد؟ ج ـ وجه مزبور را برای قرض از من دریافت کرده که پس بدهد حیدری س ـ شیخ عباس در زمینه عضوگیری چه مأموریتهائی را بشما محول نموده بود و سرکار تاکنون چه کسانی را عضوگیری کرده و به شخص مزبور معرفی نمودید.
ج ـ شیخ صحبت از عضوگیری با من نکرده و آن شبی که من را تحت تأثیر مذهب قرار داد گفت از رفقای خود را هر کسی که هست باید به کمک من بفرستی تا در مقابل مارکس تنها نباشیم من هم حسین اخوان و علی قنادان را معرفی کردم و محسن رفیقدوست را خود دکتر میخواست به بیند چند بار مدام گفت میخواهم محسن رفیقدوست که همکار شما است به بینم خواهش میکنم تلفن بزنید بیاید من تلفن زدم محسن آمد آنجا و با هم در چه ضمینه [زمینه] صحبت کردندنمیدانم حیدری س ـ بطوریکه اطلاع دارید حسین اخوان و قنادان به گروههای خرابکار پیوسته و هم اکنون از عناصر متواری و مسلح سازمان باصطلاح مجاهدین خلق می باشند مقتضی است انگیزه خود را از اینکه نامبردگان را به شیخ عباس معرفی و موجبات انحراف آنان را فراهم نمودید مرقوم دارید.
ج ـ حسین اخوان را اطّلاعی نداشتم که جزو مجاهدین است و یکروز که دکتر سپرده بود رفقای خود را به من معرّفی کن حسین اخوان آمد میدان و بمن گفت دوست دارم که با یکی از رفقای شما آشنا شوم منهم دکتر را بعد از یکماه آمد دیدم و با حسین اخوان در میدانشاه با هم قرار ملاقات گذاشتند صحبت کردند و دیگر اطّلاعی از ایشان ندارم و یکروز هم علی قنادان را دیدم و در اوّل جاده مسگرآباد با هم ملاقات کردند و دیگر هیچ کدام را تا به امروز ندیدم و انگیزه من هم این بود که دکتر نامبرده خود را در سال ...
جزو ضد مارکسیست ضد دین معرّفی کرده بود و من را تحت تأثیر قرار داد و این دو نفر را معرّفی کردم حیدری س ـ با توجه باینکه سرکار دوستان زیادی داشتید به چه انگیزه ای این دو نفر را معرفی کردید و چرا از معرفی سایر دوستان خود خودداری نمودید.
ج ـ با توجّه باینکه دوستان زیادی داشتم هیچ کسی بمن مثل این دو نفر دوست نبود و این دو نفر خودشان هم پیشنهاد کرده بودند که مارکسیست دشمن دین و مسلمان است و منهم در اثر این تعصّب مذهبی که از این ها دیدم با گفته قبلی دکتر این دو نفر را به دکتر معرّفی کردم حیدری س ـ نحوه آشنائی و مشروح فعالیتهای مشترک خود را با محسن رفیق دوست مرقوم دارید.
ج ـ در اثر همکاری با محسن رفیقدوست که از میدان میوه اینها میوه میخریدم و در میدان خودمان به فروش میرساندم مدّتها سال آشنا شدم و بعد از چند رفت و آمد خانواده گی هم داشتیم و هیچگونه فعالیتی غیر از کاسبی میدان نداشتیم حیدری س ـ آخرین بار دکتر را کی و کجا ملاقات نمودید؟ ج ـ آخرین برخورد با دکتر تاریخ 22 یا 24 /4 /2535 بوده است شب در منزل خودم دکتر با نفری آمده بود که من آمدم دیدم خانم من دیده اینها آمدند من نیستم از خانه غَر [قهر] رفته است و منهم خیلی با اینها تُندی کردم صبح آنروز رفتند منزل محسن رفیقدوست برای سه بعدازظهر تلفن زدند منهم رفتم گفت برای این تلفن زدم که خداحافظی کنم که از ما نرنجی حیدری س ـ دکتر به چه منظوری نفری را بمنزل سرکار آورده بود و چگونه میخواستید وسایل اختفاء نفری را فراهم بنمائید و سرانجام نفر[نفری] در کجا مخفی شد.
ج ـ من نمیدانم دکتر چه قصدی از آوردن نفری در منزل من داشت و هیچ گونه نفری را نمی شناسم و هیچ صحبتی هم با نفری نکردم و هیچ گونه از وسایل اختفاء نفری خبری ندارم و جز به اخلاقی با دکتر آنشب و نفری هیچ صحبت نداشتم که بکنم حیدری س ـ آیا دکتر موصوف مسلح بود یا خیر؟ ج ـ بله حیدری س ـ به چه طریق اطلاع حاصل کردید که نامبرده مسلح به اسلحه کمری و قرص سیانور می باشد؟ ج ـ یکروز موقع رفتن از منزل من موقعیکه میخواست لباس به پوشد دیدم یک اسلحه از شلوارش افتاد و گفتم این چی شما داری گفت باید من در مقابل مارکسیستها مسلح باشم و یکروز منهم موقع رفتن دیدم یک قرص گذاشت در دهانش حیدری س ـ فعالیتهای خود را با دکتر موصوف از چه تاریخی شروع کردید.
ج ـ من هیچ گونه فعالیتی با دکتر نداشتم امسال در سال فقد [فقط] با گزارشهائی راجع به مارکسیستها که گزارش داده است چند نفر را معرّفی کردم حیدری س ـ عکس سید علی اندرزگو عضو متواری و مسلح سازمان باصطلاح مجاهدین بشما ارائه میشود بیان نمائید آیا دکتر و یا شیخ عباس همین مشخص است یا خیر؟ ج ـ بله همان شخص است حیدری س ـ علل انحراف خود را ذیلاً مرقوم دارید.
ج ـ فقد [فقط] گزارشهای [ئی] که تعصّب مذهبی داشت دکتر گزارش میداد مرا تحت تأثیر قرار داد حیدری س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی می نمائید.
ج ـ با امضاء گواهی میکنم حیدری

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید علی اندرزگو به روایت اسناد ساواک صفحه 315



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.