صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: مراکز کنونی در مشهد

تاریخ سند: 24 شهریور 1342


موضوع: مراکز کنونی در مشهد


متن سند:

تاریخ:24 /6 /1342
موضوع: مراکز کنونی در مشهد

مدتی است که فعالیت‌هایی برعلیه دولت در مشهد به چشم می‌خورد و همان‌طوری که مستحضرند اکثر این فعالیت[ها] پس از واقعه 15 خرداد بروز نموده است و شدت پیدا می‌کند. همان‌طوری که قبلاً اطلاع داده شده، رهبری رسمی این گروه‌ها [نه] با افراد جبهه‌ای است و نه با سایر اشخاص وابسته به دسته‌های سیاسی و فعال این شهر، بلکه تأثیر افکار دینی علما و مبارزه مستقیم آن‌ها با دستگاه است که با عوامل دیگری ازجمله بدی وضع اقتصادی، دست‌به‌دست هم داده و امروز به صورت گروه‌های مستقل فعال و بدون ارتباط با یکدیگر در نقاط مختلف شهر شروع شده است که درعین‌حال از رهبری افراد جبهه و مخصوصاً اعضای نهضت آزادی و طرفداران کانون بی‌نصیب نمی‌باشند. هسته اصلی و مدار اولیه این مبارزات را آقای میلانی تشکیل می‌دهند و الهام‌دهنده همه افراد این گروه‌ها در حال حاضر ایشان‌اند و ارتباط آن‌ها با ایشان می‌باشد و درواقع سرآغاز این فعالیت‌ها را می‌توان از پخش ‌نامه‌هایی که به‌عنوان پشتیبانی از میلانی، خمینی، شریعتمداری و قمی بوده، دانست.1
به دنبال جمع‌آوری این نامه‌ها افرادی که امضاء کرده بودند، تحت تأثیر تبلیغ ایشان حاضر شدند که به نام انزجار از انتخابات نیز اعلامیه‌هایی بدهند و خود این عمل که قبلاً گزارش درباره آن تقدیم شده، عامل و باعث نزدیک‌تر شدن افراد به یکدیگر شد و امروز هیجان انتخابات این نزدیکی را ساعت به ساعت بیشتر می‌کند. در حال حاضر کانون نشر حقایق اسلامی همه هفته شب‌های شنبه جلسه‌ای خصوصی از افراد آن تشکیل می‌شود و در این جلسه اوضاع یک هفته شهر مشهد مورد بررسی قرار می‌گیرد. تماس‌ها، اخبار، اعلامیه‌ها مورد تجزیه و تحلیل دقیق آقای شریعتی واقع می‌شود و برای بیان و پخش بین مردم به صورت مردم‌پسند تقریباً آماده می‌شود. به‌علاوه در هر ماه یک‌بار نیز یک جلسه که اغلب به‌عنوان روضه و تفسیر قرآن است، در منازل افراد کانون تشکیل می‌شود و در آن تفسیرهای نهضت آزادی مورد بحث و تحلیل قرار می‌گیرد و برای بازگوی سایر افراد به ‌اصطلاح حلاجی می‌شود.
در این جلسات از دبیران مشهور مشهد، بازرگانی و منعمی از دانشجویان، علی‌اکبر سرجمعی، عبادزاده و خلیل رضایی، دو برادر منصور و ناصر بازرگان و از کسبه، برادران طوسی مدیر فروشگاه نهضت، کاظمینی و چند نفر دیگر شرکت دارند، من‌جمله حاجی امیرپور و احمدزاده؛ البته هر یکی از این آقایان باز به طور شفاهی هر مقدار از مطالب مورد بحث را که صلاح بدانند به افراد دیگر و یا در حدود محل کسب خود، به رفقایشان بازگو می‌کنند.
دومین محل فعالیت در حال حاضر منزل مهندس سجادی و جلسات ایشان که به نام بهائیت تشکیل می‌شود، می‌باشد زیرا اولاً ایشان بیشتر به نهضت بستگی دارند تا جبهه، ثانیاً چون طرفداران شریعتی را بیشتر می‌بینند و نفوذ کلام او را در دانش‌آموزان و دانشجویان زیادتر می‌دانند، به‌علاوه خود آقای شریعتی و حاجی امیرپور هم از مدتی قبل مبارزاتی برعلیه بهائیت داشته‌اند، لذا خود را بیشتر به این آقایان نزدیک می‌کنند، ثالثاً چون ایشان مرتب با تهران در تماس است زودتر از سایرین اخبار و مطالب دسته اول را به دست می‌آورد. روی این اصل ایشان هم با زرنگی و فعالیت خاصی که دارند مراحل اولیه تشکیلات را برای افرادی که حاضرند در جلساتشان شرکت کنند مهیا می‌سازند و وقایع و اخبار را با افرادی که به ایشان نزدیک‌ترند در میان می‌گذارند. ایشان در حال حاضر یک جلسه ضد بهائیت برای کسبه و دیگری برای دانش‌آموزان و یکی هم مخلوطی از دانشجویان و آموزگاران دارند و تاکنون 370 نفر توانسته‌اند از موقعی‌که ایشان فعالیت خود را شروع کرده دوره جلسات ایشان را به اتمام برسانند. سومین حوزه فعالیت در حال حاضر کسبه بالاخیابان می‌باشند که در آنجا چند نفر از اعضای برجسته کانون فعالیت می‌کنند و مستقیماً کسبه این حدود را با کانون و آقای میلانی ارتباط می‌دهند و درواقع همین افراد هستند که پایه جلسات آقای مظلومی را هم در مشهد گذارده بودند.
چهارمین حوزه در پایین‌خیابان است که افراد هیئت عباس قصاب و عده‌ای از پوست‌فروش‌های مشهد هستند و همچنین چند نفر از کسبه حدود پایین‌خیابان که من هنوز2 با آن‌ها آشنایی قبلی ندارم و این افراد اکثراً اعلامیه‌های خود را از محمود اردکانیان3 و آقای حاج سید محمد حجازی و
چند نفر طلبه و روحانی دیگر دریافت می‌دارند.
تازگی به دنبال فعالیت این دو دسته در خیابان طبرسی هم فعالیت‌هایی به چشم می‌خورد و آقای علی زرسازان و محمد پورمحمدی شرشر4 که تاکنون سه بار بازداشت شده است و همچنین جعفر نقیبی و مهدی اسماعیل‌زاده و جواد نادری هاشم منتجی فعالیت‌هایی را که در آن ناحیه شروع کرده‌اند. البته من تاکنون تا اینجا توانسته‌ام جلو بروم که اعلامیه‌هایی را که به نام اصناف پایین‌خیابان و یا سایر محلات در مشهد منتشر شده است و یا می‌شود، اغلب توسط افراد وابسته به علما است و من توانسته‌ام با یکی از افراد تهیه‌کننده این اعلامیه‌ها آشنا شوم و آقای جواد اثناعشری است که پدرش بنگاه دارویی دارد و طبق اظهارات ایشان این اعلامیه‌ها را دو نفر هستند5 که اولی جواد اثناعشری را می‌شناسد و آن‌ها به‌وسیله شیشه‌هایی که دارند روی آن را مرکب می‌مالند، به این طریق اعلامیه‌ها را چاپ می‌کنند و بعد در محلات مختلف منتشر می‌شود. البته آقای اثناعشری کاملاً از محل تکثیر و افراد آن اطلاع دارد و در پایین‌خیابان و طبرسی هم همین شخص اعلامیه‌ها را توزیع می‌کند و6 تمام اعلامیه‌های پشتیبانی از علما را هم او جمع و حفظ می‌کند ولی چون با من خیلی دوست نشده است و به‌اصطلاح می‌ترسد، هنوز محل و افرادی که مشغول این کار هستند نگفته است و اگر ایشان تعقیب بشوند ممکن است مرکز اصلی به زودی پیدا شود، البته در حال حاضر غیر از فعالیت‌های7 فوق که گفته شد، در تمام محافل و مجالس نیز بحث‌هایی به عناوین مختلف از طرف طرفداران دسته‌های فوق، در بیان آورده می‌شود و به‌اصطلاح8 به این طریق آمادگی اولیه در افراد ایجاد می‌شود. من در روز پنج‌شنبه ساعت 4:30 بعدازظهر در چهارسوق نوغان که با آقای روحانی که نماینده آقای میلانی هستند، ملاقات کردم. ایشان گفتند وظیفه همه ماست که همه‌جا بگویم و مردم را به اوضاع وارد کنم.
در ضمن فعالیت اولیه برای جمع‌آوری مردم و بیان حقایق و روشن کردن اوضاع در تمام محلات، اکنون به عهده یک فرد یا شخص معین و مسئول نیست بلکه جبهه‌ای، عالم، واعظ و نهضتی و
بالاخره کاسب هم با هم کار می‌کنند و بدون اراده به هم نزدیک می‌شوند و اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، کسر تشکیلاتی را که یکی از علل اصلی شکست‌های جبهه تاکنون بوده است، خود به خود مرتفع خواهد شد.

جبهه ملی

توضیحات سند:

1. نامه‌های پشتیبانی از مراجع به ضمیمه نامه شماره 7204/ ﻫ شهربانی خراسان به تاریخ 3 /6 /42 در همین مجلد گذشت.
2. در اصل: هنو
3. محمود اردکانیان فرزند حسین، متولد 1314ش. در مشهد است. وی در سال 1368 در مصاحبه‌ای چنین گفته است: «دیپلم بازرگانی دارم و بازنشسته شرکت برق هستم. در سالهای ملی شدن صنعت نفت، عضویت در حزب پان‌ایرانیست را به دلیل ایستادگی در برابر حزب توده اعلام کردم ولی به زودی از آن‌ها جدا شدم. عضو حزب ملت ایران یا جبهه ملی نبودم ولی با آن‌ها سمپاتی داشتم». بر اساس گزارش‌های ساواک «وی از زمان مصدق عضو حزب پان‌ایرانیست و در سال 1340 نماینده این حزب در مشهد بوده و همچنین عضو فعال جبهه ملی نیز بوده است. در زمستان سال 1340 به اتهام اخلال در نظم عمومی و تحریک و تشجیع دانشجویان به ادامه اعتصاب، و در مرداد 43 به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور، توزیع کتاب‌های مضره و تبلیغ علیه دولت و اخلال در نظم و آرامش، بازداشت شده است. او در سالهای 50 و 51 نیز به ساواک احضار و در رابطه با فعالیتش در جبهه ملی بازخواست شده است.» وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدتی در شهرداری و استانداری خراسان فعالیت داشت.
4. محمد پورمحمدی فرزند سیدرضا، متولد 1323 در مشهد است. وی در سال 1342 چندین بار به اتهام توزیع و پخش اعلامیه‌ها و عکس‌های امام خمینی (ره) و آیت‌الله سید حسن قمی و اوراق مضره (به تعبیر ساواک) دستگیر شده است. او در این سالها طلبه و دانش‌آموز سال سوم دبیرستان شبانه بود.
5. در اصل: هساند
6. در اصل: و و
7. در اصل: فغالیت‌های
8. در اصل: ابصطلاح

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 03 صفحه 162




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.