تاریخ سند: 14 دی 1345
موضوع : شیخ غلامحسین جعفری
متن سند:
به : 316 شماره: 25061 /20 ه3
از: 20 ه3
در ساعت 1310روز 12 /10 /45شیخ غلامحسین جعفری پس از خواندن نماز ظهر روی پله اول منبر نشست و گفت:
تلفنی به من اطلاع دادند که آقای نورانی تب کرده و کسالت دارد و من هم کمرم درد میکند و به خاطر شما آمدم بعد اظهار داشت شیعه سه قسم هستند یک عده برای دنیا.
یک عده از ترس و یک عده واقعاً شیعه هستند که از حریم مقدس دین و قرآن دفاع میکنند و در راه دین و قرآن شهید میشوند بعضی از رفقا به من میگویند صحبت نکنم آخر چرا مگر من چه میگویم و در ثانی من مسلمان هستم وظیفه دارم که از دینم دفاع کنم تا آنجا که قدرت دارم آخر خودشان میگویند آزادی ما هم از این آزادی، باید بهرهبرداری کنیم.
سازمان زنان درست میکنند و تساوی برقرار میکنند غلط کردی تساوی زن و مرد درست میکنی میخواهی در مقابل دین ما دین دیگری درست کنید بعد اسم خمینی را ذکر کرد و مردم صلوات فرستادند و گفت ای علی فرزندت برای دین پیغمبر قیام کرد و حالا در نزد تو است تو او را سلامت و موفق بدار در این موقع مردم آمین گفتند.
ناطق یک جلد کتاب در دست داشت و از روی آن میخواند و گفت دارم حدیث میخوانم خلاصه مطالب کتاب این بود اگر در زمان شما دین در خطر افتاد و شما برای حفظ دین دفاع نکردید خداوند شما را به بلا مبتلا و یا کسی را بر سر شما میگمارد که دین ندارد و یا متظاهر است و ظالم مثل حالا.
بعد نامبرده درباره حضرت علی صحبت کرد و گفت اگر امشب شما بیایید من هم میآیم و احیاء میگیریم چون شب نوزدهم آمدم دیدم کسی نیست مگر این آقایان مأمورین (رو کرد به پاسبانها) من با این رفیق هستم و میخواستم با اینها دعا کنم شاید مستجاب شود (مردم خندیدند) بعد درباره چهار نفر که در نجف هستند صحبت کرد به محض آوردن اسم خمینی مردم صلوات فرستادند.
بعد اضافه نمود من میخواهم دعا کنم که در آن جا سلامت باشند تا شیعیان در رفاه و آسایش به سر برند چون این چهار نفر بزرگوار سادات هستند و نواب اربع لقب دارند در خاتمه گفت خدایا به حق خمسه طیبه آیتاله خمینی و سایرین را حفظ کن.
کوهک 14 /10
توضیحات سند:
* به: 316 ـ از: 20 ﻫ 3 ـ شماره: 25067 /20 ﻫ 3 ـ تاریخ : 14 /10 /45 ـ موضوع: سخنرانی شیخ غلامحسین جعفری در مسجد جامع در ساعت 1300 روز 12 /10 /45 بعد از اتمام نماز ظهر و عصر شیخ غلامحسین جعفری در حضور عدهای در حدود 300 نفر روی اولین پله منبر نشسته و گفت چون امروز آقای نورانی کسالت داشتهاند به من تلفن زدند که به مسجد نخواهند آمد اکنون که ایشان نیامده خود من قدری مزاحم میشوم.
وضع ما شیعهها طوری شده که فقط نامی از مسلمانی و شیعه بر خود گذاشتهایم بعضیها کلمه شیعه را دکان خود کرده و برای درآمد خود میگویند ما شیعه هستیم ما نباید این طور باشیم مسلمانی از خود گذشتگی و فداکاری میخواهد فقط نام خالی به درد نمیخورد مسلمانان فقط بلدند مقلد و پیرو خارجیها باشند خیال نکنید که از آیتاله خمینی (صلوات جمعیت) و آیتاله حکیم و خوئی و شیرازی تقلید مینمایند بلکه اگر دیدند یک مؤمن گول خورده به دیدن فیلمخانه خدا رفته است آنها هم میروند و تقلید چی خوبی میباشند.
نام این چهار بزرگوار برده شد نمیدانم چرا من به این چهار سید بزرگوار این همه ارادت پیدا کردهام واقعاً که این چهار نفر نواب امام زمان میباشند و باید از آنها تقلید نمود خداوند سایه بلندپایهشان را بر سر ما مستدام بدارد.
آخر چرا وضع را اینطور کردهاند و نمیگذارند کسی حرف بزند مرتباً میگویند آزادی، درست است آزادی هست ولی برای سازمان زنان نه برای ما آخر چرا قانون قرآن را عوض میکنند؟ قرآن گفته است مرد دو برابر زن ارث میبرد آنها که قرآن را عوض کردهاند غلط کردهاند که چنین کاری نمودهاند مگر قرآن هم شوخی است که قانون آن را عوض کنند به خدا تمام بدبختی ما از این زنان است آن وقت دم از مساوات میزنند و میگویند آزادی زن این وضع زنان را هر کسی در خیابانها ببیند اگر پیرمرد 70 ساله هم باشد تحریک میشود باور کنید اگر من کارهای شوم میدیدید که با این وضع زنان چکار میکردم سپس گفت میخواهم قدری روضه بخوانم.
ای حضرت علی ای شاه مردان که شهید شدی با رفتن تو آزادی از دست رفت با رفتن تو عدالت نابود شد و اکنون هم که فرزند رشیدت پرچم اسلام را به دست گرفته و در مقابل ظلم ایستادگی میکند چه گرفتاری برای او و ما درست کردهاند هر چند که من دلم نمیخواهد به ایران برگردد و همان جا در جوار مبارکت باشد بهتر است.
هنگام دعا اظهار داشت پروردگارا این چهار نواب امام زمان آقایان خمینی ـ حکیم ـ خوئی و شاهرودی را که در نجف هستند یاری کن.
دشمنان اسلام را اگر قابل هدایت نیستند نابود کن و از مردم خواست که در اینگونه موارد شعار ندهند و صلوات نفرستند.
جعفری ضمن صحبتهای خود گفت شب نوزدهم که بیش از چند نفر به مسجد نیامده بودند چند پاسبان فرستاده بودند که ببینند چه خبر است و چون کسی نبود ما هم با پاسبانها احیاء گرفتیم و گفتیم شاید دعای این پاسبانها تأثیر کند در این موقع مردم خندیدند.
پاستور 14 /10
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 289