صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از : آقای محمدصادق اسلامی

تاریخ سند: 26 اسفند 1343


بازجوئی از : آقای محمدصادق اسلامی


متن سند:

س ـ با احراز هویت شما راجع به اساسنامه هیئت مؤتلفه اسلامی بفرمائید که در چه تاریخ و در کدام جلسه و با حضور چه کسانی قرائت گردیده تهیه کننده آن چه کسانی بودند.
چه اعتراضاتی نسبت به اساسنامه شد و چگونه به تصویب رسید؟ ج ـ اکثر و شاید کلیات اساسنامه توسط اینجانب تهیه شده ولی به نام مؤتلفه نبوده و هرگز نامی نداشته است تاریخ تشکیل آن هم تا آنجا که بخاطر دارم نزدیک به یک سال باید باشد ولی تاریخ دقیق آن را به خاطر ندارم.
حاضرین در جلسه خود اینجانب آقای سیداسداللّه لاجوردی ـ آقای صادق امانی ـ آقای حبیب اللّه عسگری ـ آقای مهدی عراقی ـ آقای شفیق ـ آقای توکلی ـ آقای میرفندرسکی1 ـ آقای خلیلی ـ البته آنچه به خاطر می آید این آقایان بوده اند و امکان اشتباه نیز هست که بعضی از این آقایان نبوده باشند و احتمالاً آقایان رحمانی ـ آقای بهادران2 ـ آقای حبیب اللهیان ممکن است شرکت داشته اند و شاید هم از جلسات بعد آنها شرکت کردند.
درباره اعتراضات بیشتر جنبه اصلاح جمله داشت در مورد ترتیب و مسئولیتها، ولی اصول و منظور یعنی چهار ماده اول که هدف اساسنامه بود در آنجا تنظیم گردید ولی چه شخصی چه جمله ای گفت به خاطر ندارم.
محمدصادق اسلامی س ـ شما کلیات اساسنامه را شخصا تهیه کردید یا اینکه با اشخاص دیگری در این مورد مشورت نمودید؟ ج ـ ابتدا قرار شد هر کس چیزی بنویسد و من هم آن را نوشتم و بعد آقایان در جلسه آن را قبول کردند و البته همان طور که قبلاً ذکر شد تغییرات عبارتی داده شد.
محمدصادق اسلامی س ـ آنچه را که درباره اساسنامه شما نوشتید مجددا بیان نمائید.
و اشخاص دیگری هم که در این مورد (اساسنامه) مطالبی نوشته و ارائه داده اند معرفی نمائید.
ج ـ پس از ذکر مقدمه ای که عین آن را محفوظ نیستم ولی مضمون آن این بود که چون بر هر فرد مسلمان واجب است در یاد گرفتن و آموختن به دیگران و همچنین کوشش برای ترویج دین و جلوگیری از مفاسد و منکرات بکوشد و در راه تبلیغ دین از صرف وقت و مال مضایقه نکند عده ای از مسلمین بر آن شدند که جمعیتی تشکیل دهند که به جای سینه زنی و کارهای دیگر به تحقیق و تبلیغ دین بیشتر همت گمارند به ترتیب زیر 1ـ از هر هیئت دو نفر برای تشکیل هیئت مرکزی 2ـ از هر هیئت یک نفر برای شرکت در هیئت مالی 3ـ از هر هیئت یک نفر برای تشکیل هیئت تبلیغات و ارتباط با مراجع وظایف هیئت تبلیغات : 1ـ تهیه برنامه های مفیدی که سطح اطلاعات افراد را در مسائل اصول دین اسلامی و احکام بالا برد 2ـ ارتباط با مراجع عام جهت تحقیق درباره مسائل و نظریات آقایان مراجع عظام وظائف هیئت مالی : 1ـ جمع آوری اعانات و ماهیانه افراد در یک صندوق 2ـ پرداخت وجوهاتی که به تصویب هیئت مرکزی رسیده باشد 3ـ نظارت در مخارج 4ـ کوشش برای بالا بردن درآمد و موجودی صندوق وظائف هیئت مرکزی عبارت است از : 1ـ بررسی پیشنهادات و تصویب یا رد آنها 2ـ نظارت بر دو سازمان مذکور (مالی و تبلیغات) اتخاذ تصمیم درباره کارهای جاری.
این بود حدود مطالبی که در اساسنامه ذکر کرده بودم.
محمدصادق اسلامی در مورد اشخاصی که درباره اساسنامه مطلبی گفته باشند چیز زیادی به خاطر ندارم احتمالاً آقای میرفندرسکی ممکن است پیشنهادات اصلاحی یا تکمیلی داده باشند البته درباره آن زیاد بحث شده و شاید اکثرا سخن گفته باشند و به همین علت شخص معینی به خاطرم نمی آید.
محمدصادق اسلامی س : چند جلسه درباره تهیه اساسنامه کمیته مرکزی تشکیل گردید.
و این جلسات در منازل چه اشخاصی بود.
اساسنامه چگونه به چاپ رسید.
و به دست چه شخصی انجام شد؟ ج ـ اساسنامه ای که اینجانب تهیه کردم (فکر می کنم) ابتدا به آقایان عسگری و عراقی دادیم که مطالعه کنند و بعد هم دیگران مطالعه کردند و احتمالاً در جلسه ای که منزل آقای لاجوردی تشکیل گردید تصویب شد.
اما اساسنامه احتیاج به چاپ نداشت فقط چند نسخه از آن ماشین شد که احتمالاً توسط آقای میرفندرسکی انجام شد.
محمد صادق اسلامی س ـ به طور دقیق بنویسید اساسنامه به دست چه شخصی ماشین و سپس به چه شخصی داده شد؟ ج ـ همچنان که قبلاً ذکر شد چون ایشان (یعنی آقای میرفندرسکی) در حجره ماشین داشته اند به احتمال قوی ایشان برای ماشین کردن بردند و توسط اینجانب (تا آنجا که به خاطر دارم) بین اعضا مؤسس تقسیم گردید.
محمدصادق اسلامی س ـ اعضاء مؤسس را نام ببرید؟ ج ـ اعضا مؤسس عبارت بودند از خود اینجانب ـ آقای لاجوردی ـ آقای امانی ـ آقای رحمانی3 ـ آقای عسگری ـ آقای عراقی ـ آقای توکلی ـ آقای شفیق ـ آقای میرفندرسکی ـ آقای بهادران ـ آقای خلیلی ـ آقای حبیب اللهیان که همانها بر طبق اساسنامه به سه هیئت تقسیم شد.
س ـ سه هیئت را معرفی نمائید و اعضای آن را نام ببرید.
و نام سه هیئت چه بوده است؟ ج ـ هیئت مرکزی ـ آقای عراقی ـ آقای توکلی ـ آقای لاجوردی ـ آقای شفیق ـ آقای میرفندرسکی ـ آقای حبیب اللهیان ـ (اسم آقای عسگری اشتباها نوشته شده بود که قلم گرفتم) هیئت ـ مالی ـ آقای رحمانی ـ آقای بهادرانی ـ آقای شفیق هیئت تبلیغات ـ آقای عسگری ـ اسلامی ـ خلیلی4 توضیح اینکه این ترتیب زیاد دوام نیافت و بعدا همگی در جلسه مرکزی شرکت می کردند محمدصادق اسلامی س ـ منظور از سؤال بالا این بود که نام سه هیئت مذهبی که با یکدیگر ائتلاف نمودید نام ببرید.
ج ـ سه هیئت مزبور نامی نداشته اند ما در بین خود به یک دسته آنها هیئت اصفهانیها می گفتیم که همان هیئتی است که آقای میرفندرسکی جزو آنهاست یکی هم بازار دروازه ایها می گفتیم که همان هیئتی است که آقای توکلی و شفیق جز آنها بودند ـ و یکی هم هیئت ما بود که باز نام معینی نداشت و هیچ به خاطر ندارم که نامی به ما اطلاق شده باشد.
محمدصادق اسلامی س ـ کمیته مرکزی به چه صورت تشکیل گردید؟ ج ـ ابتدا اعضاء مؤسس نام برده برای تشکیل سه هیئت مذکور تقسیم شدند و بعدا پس از چندی چون این تقسیم بندی زائد بنظر رسید هر دوازده نفر در هیئت مرکزی شرکت کردند محمدصادق اسلامی س ـ 12 نفر اعضای کمیته مرکزی چگونه یکدیگر را شناختند و به یکدیگر اعتماد نمودند.
آشنایی آنان به چه صورت انجام گرفت.
ج ـ آشنایی چهار نفر ما به این طریق است که آقای حسین رحمانی پسردائی مادر من است و من نوه عمه ایشان می باشم و از کودکی با هم دوست بوده ایم آقای امانی دائی منزل (عیال) من هستند و قرابت سببی داریم و همچنین آقایان لاجوردی برادر منزل (عیال) آقای امانی هستند و چند سال قبل هم مدتی با هم درس عربی می خواندیم ـ با آقای شفیق که معرف رفقای خود بودند علاوه بر هم شغلی که با آقای امانی و همچنین بنده داشتند در مسجد امین الدوله هم با ایشان مأنوس بوده ایم ـ با دسته اصفهانیها هم از طریق آقای میرفندرسکی که با آقای امانی زیاد معامله تجارتی داشته اند آشنا شدیم و همه این عده مردمانی پاکدامن و درستکار هستند که می شود به ایشان اقتدا کرد و نماز جماعت خواند و کار ما هم که از نماز جماعت مهمتر نبود.
محمدصادق اسلامی س ـ اعضای کمیته مرکزی جهت تشکیل اولین جلسه به چه صورت اطلاع پیدا نمودند و اولین جلسه در منزل چه شخصی و به پیشنهاد کی بود؟ ج ـ پیشنهاد تشکیل تا آنجا که بخاطرم هست از طرف من عنوان شده ولی در محل اولین جلسه چیز زیادی به خاطرم نیست احتمال می دهم که در مسجد امین الدوله بوده است و یا ممکن است در حجره آقای حاج سیدمحمود میرفندرسکی بوده محمدصادق اسلامی س ـ با توجه به سؤال بالا به طور دقیق بگوئید که 12 نفر اعضای کمیته مرکزی برای شرکت در اولین جلسه به چه صورت اطلاع یافتند؟ ج ـ ابتدا بنده با رفقای خودمان گفتگو کردیم و آنها موافقت نمودند (منظور از رفقای خودمان آقای لاجوردی ـ امانی ـ رحمانی ـ مدرسی ـ بنده) پس از آن به آقای عسگری یا شفیق پیشنهاد شد و همچنین توسط آقای میرفندرسکی به اصفهانیها و آنها هم بعدا موافقت فرد را اطلاع دادند و بعد به همان ترتیب گویا دعوت شد.
محمدصادق اسلامی س ـ پس از اینکه برای تشکیل اولین جلسه کمیته مرکزی با رفقای خود صحبت نمودید.
چه کسی به آقای عسگری و شفیق جهت شرکت در جلسه پیشنهاد نمود.
آقای میرفندرسکی از موضوع چگونه مطلع گردید.
و موافقت شرکت دسته خود را (اصفهانیها) به چه کسی اطلاع داد.
و جلسه در چه محلی تشکیل گردید؟ ج ـ به احتمال قوی من یا آقای امانی5 واسطه این کار بوده ایم چون ما دو نفر با آنها آشنا بودیم و مسلما جواب هم به ما از همان طریق داده شده است ولی در مورد محل مردد هستم که در مسجد امین الدوله بود یا حجره آقای میرفندرسکی.
محمدصادق اسلامی س ـ صحت گفتار خود را به چه نحو گواهی می نمائید ج ـ با امضا محمدصادق اسلامی

توضیحات سند:

1ـ سید محمود میرفندرسکی فرزند سید علی در سال 1300 ه ش در شهرستان اصفهان متولد گردید.
وی که بازرگان بود در راستای فعالیت های کاری، مسافرت هائی به کشورهای اروپائی داشته است.
ایشان در راستای فعالیتهای مذهبی در سال 1341 به ساواک احضار و مورد تذکر قرار گرفت و در تاریخ 12 /12 /43 به اتهام شرکت در قتل حسنعلی منصور دستگیر و به دو سال حبس محکوم شد.
مشارالیه در گزارش ساواک از اعضای مرکزی هیئت مؤتلفه معرفی گردیده است.
(اسناد ساواک) 2ـ مهدی بهادران باغبادرانی فرزند محمد تقی از اعضای هیئت های مؤتلفه اسلامی بود که پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور متواری گردید.
گزارش ساواک از وضعیت مشارالیه به این شرح است: به دنبال دستگیری 13 نفر از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی در مورخه 13 /12 /43 یکی از 12 نفر اعضای کمیته مرکزی بنام مهدی بهادران باغبادرانی متواری و از طریق غیرمجاز به عراق عزیمت و پس از مدتی اقامت در آن کشور با تهیه شناسنامه جعلی بنام حسن میرزائی ریزی به ایران عزیمت و در شهرستان شیراز اقامت نمود.
با مراقبت هائیکه به عمل آمد مشارالیه در مورخه 23 /10 /48 در تهران دستگیر و با صدور قرار قانونی بازپرس نظامی بازداشت گردید.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی را عهده دار بود.
حاج مهدی بهادرانی در خرداد ماه سال 1376 دارفانی را وداع گفت.
(اسناد ساواک) 3ـ حسین رحمانی فرزند جعفر در سال 1309 شمسی در تهران متولد شد.
در بیوگرافی تنظیم شده از سوی ساواک شغل وی فروشنده لوازم ساختمانی و لوله کشی در خیابان بوذر جمهری عنوان شده است.
در مورخه 30 /10 /43 توسط پلیس تهران دستگیر و مدت یک ماه بازداشت شد.
ساواک علت دستگیری را چنین توصیف می کند : «مشارالیه در مسجد جامع هنگامی که طاهری واعظ توسط مامورین از منبر به پائین احضار می شد مردم را دعوت به تظاهرات علیه مامورین انتظامی می کند.
» وی که از اعضای اصلی و مرکزی هیئت های موتلفه اسلامی بود؛ پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور مورد سوءظن ساواک قرار گرفته و منزلش مورد بازرسی قرار گرفت.
برهمین اساس در مورخه 13 /12 /43 دستگیر و روانه زندان شد و براساس حکم دادگاه تجدیدنظر به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به یک سال حبس محکوم گردید.
پس از طی دوران محکومیت در زندانهای مختلف در مورخه 13 /12 /44 آزاد شد.
به دنبال کشف سازمان مجاهدین خلق (منافقین) وی مجددا مورد سوءظن قرار گرفته و منزلش در مورخه 5 /2 /52 مورد بازرسی قرار گرفته، دستگیر و مدت 25 روز در بازداشت به سر برد.
حسین رحمانی که پدر شهید نیز می باشد هم اکنون به شغل اشتغال داشته و عضو ستاد نماز جمعه تهران است.
(اسناد ساواک) 4ـ عزت اله خلیلی فرزند حیدر در سال 1311 ه ش در اراک متولد شد.
نامبرده از طریق مهدی بهادران به هیأت های مؤتلفه رفت و در شورای مرکزی آن، جایگزین بهادران شد و در تاریخ 12 /12 /43 به اتهام اقدام بر علیه امنیت داخلی دستگیر و به 18 ماه حبس تأدیبی محکوم شد.
خلیلی که در پل سیمان شهرری دارای مغازه اطوشوئی بود در ارتباط با حجه الاسلام سید علی غیوری جلسات و فعالیتهایی داشت که از دید ساواک پنهان نماند.
وی در زمانی که مدیر عامل شرکت کفش پلاستیک کامل بود در تاریخ 23 /5 /1351، به اتهام پخش اعلامیه مجاهدین خلق و ارتباط با محمد مفیدی دستگیر و به سه سال حبس تأدیبی محکوم گردید ولی بیشتر از سه سال در زندان بود و در نهایت در تاریخ 11 /2 /55 از زندان آزاد گردید.
خلیلی که در مبارزات و فعالیت ها شرکت داشت در تاریخ 27 /8 /57 جهت دیدار امام به پاریس رفت.
عزت الله خلیلی پس از انقلاب اسلامی دارفانی را وداع گفت.
5ـ محمد صادق امانی همدانی فرزند احمد در سال 1309 در تهران متولد شد.
وی که دارای مدرک تحصیلی ششم ابتدائی و از کسبه بازار تهران بود بنا بر نقل حاج مهدی عراقی: «خودش یک مجتهد بود [و] قریب 6 هزار حدیث از حفظ بود و خودش مربی اخلاق بود، درس اخلاق داشت، بچه های زیادی از شاگردانش بودند که روزهای جمعه بخصوص به آنها درس اخلاق می داد» شهید صادق امانی را باید از مؤسسین هیئت های مؤتلفه اسلامی و طرّاح عملیات اعدام انقلابی منصور معرفی کرد، مشارالیه پس از واقعه کشته شدن منصور، تحت تعقیب قرار گرفت و پس از ده روز یعنی روز یازدهم بهمن ماه 1343 در منزل ابوالقاسم رضوی فرد دستگیر و به دنبال حکم بیدادگاه نظامی شاه به همراه همسنگران خود بخارائی، نیک نژاد، صفار هرندی در 26 /3 /1344 به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
ر.ک ناگفته ها (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی) و پرونده ساواک

منبع:

کتاب شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 37



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.