تاریخ سند: 1 تیر 1342
گزارش اطلاعات داخلی
متن سند:
شماره : 6789 / س ت
موضوع : حزب زحمتکشان
عده ای از افراد حزب زحمتکشان از دکتر
بقائی رهبر حزب خواسته بودند که در مورد
جریانات اخیر1 برای طرفداری از روحانیون
اعلامیه منتشر نماید دکتر بقائی در جواب
گفته که من این موضوع را قبلاً پیش بینی کرده
بودم و اعلامیه های زیادی هم دادم و هر جا
صدای گلوله بود سینه خود را سپر نمودم ولی
امروز نمی توانیم با یک اعلامیه افراد حزب را
به کشتن بدهم و نیز آقای بقائی متذکر شده
افرادی که در انقلاب اخیر شرکت کرده اند
رهبری نداشتند که برنامه ای داشته باشد، اگر
روزی پی ببرند که احتیاج به رهبری دارند خواه ناخواه به طرف یکی از دستجات سیاسی
خواهند آمد و اگر به طرف حزب زحمتکشان آمدند من آنها را رهبری خواهم کرد.
توضیحات سند:
1ـ جریانات اخیر: به دنبال ادامه مبارزه و ایراد سخنان کوبنده عصر عاشورا توسط حضرت امام خمینی، شب
دوازده محرم 1383 مطابق با پانزده خرداد 1342 حمله رژیم شاه به سنگر روحانیت آغاز شد.
بسیاری از روحانیون
دزدیده شدند و جمعی هم تحت تعقیب قرار گرفتند.
در ساعت 3 بعداز نیمه شب پانزده خرداد سربازان گارد به منزل
حضرت امام یورش بردند و پس از دستگیری ایشان به سوی تهران روانه شدند.
حاج آقا مصطفی، فرزند امام که شاهد
عینی این جریان بود، با تمام نیرو فریاد سر داد که «خمینی را بردند» و مردم قم سراسیمه از خانه ها بیرون ریختند و
اطراف خانه حضرت امام اجتماع نمودند.
همزمان با دستگیری امام، حضرت آیت الله قمی از مشهد و آیت الله محلاتی از
شیراز دستگیر و به تهران گسیل شدند.
روز پانزده خرداد فریاد «یا مرگ یا خمینی» مردم قم، شهر را به لرزه درآورد.
زنان که در صف مقدم تظاهرکنندگان حرکت می کردند، قبل از دیگران هدف گلوله واقع شدند.
مردم که طالب آزادی بی
قید و شرط رهبر خویش بودند، بی مهابا پیش می رفتند و با رگبار مسلسل رژیم، چون برگ درخت بر روی زمین
می ریختند.
اجساد و مجروحان را با کامیون به سوی مقصد نامعلومی حرکت دادند و خودروهای آتش نشانی سراسر
خیابانها و کوچه ها را شسته و از خون پاک کردند! خبر دستگیری امام به مقامات برجسته روحانی، ملی و سیاسی
پایتخت رسید و ساعتی بعد، این خبر در سراسر تهران مثل بمب صدا کرد.
بازاریها مغازه ها را تعطیل کردند و به
تظاهرات پرداختند.
مردم از خانه ها و دانشگاهها بیرون ریختند و فریاد اعتراض سردادند و همگی به سوی کاخ شاه به
راه افتادند.
تانکها و توپها از کشته ها پشته ساخت و خیابانهائی که به کاخ منتهی می شد، به صورت کشتارگاه مخوفی
درآمد.
فجیع ترین این کشتارها سرپل «باقرآباد» اتفاق افتاد که صدها دهقان کفن پوش ورامین با فریاد «یا مرگ یا
خمینی» به نظامیان یورش بردند.
اما رگبار مسلسل، آنان را قتل عام کرد و چرخ سنگین تانکها، گوشت و استخوانشان را
درهم کوبید به طوری که شناخت اجساد آنان حتی برای بستگان نزدیکشان دشوار بود.
برای سرکوبی جنبش و خاموش ساختن آتش انقلابی که می رفت تهران را شعله ور سازد.
از ساعت 8 بعدازظهر حکومت
نظامی اعلام شد و تهران در سکوتی وحشت زا فرو رفت.
در همان شب بسیاری از شخصیتهای ملی و سیاسی و افراد
سرشناس بازار و دانشجویان دستگیر شدند.
اما علی رغم این تدابیر امنیتی با طلوع صبح، هزاران تن از مردم مسلمان
و از جان گذشته به پشتیبانی از رهبر خویش به خیابانها آمده و با فریاد «یامرگ یا خمینی»، به طرف کاخ شاه به حرکت
درآمدند.
شاه فرمان «آتش به قصد کشت!» داد و در روز شانزده خرداد، تهران به کشتارگاه مخوف و حمام خون بدل
گشت.
همزمان با کشت و کشتار فجیع در تهران و قم، شهرهای بزرگ به ویژه شیراز و بسیاری از شهرستانها زیر آتش و
توپ و مسلسل قرار گرفت.
طبق آمار تخمینی، شمار شهیدان آن روز به پانزده هزار نفر می رسید.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 129