نظری به گزارش فیروز فولادی نوشته مهندس پرویز نیکخواه
متن سند:
اینک در اروپا نیز، از میان فعالین قدیمی جنبش دانشجویی در خارج از
کشور و همچنین از فعالین گروههای سیاسی در خارج از کشور ندای
هوشیاردهنده ای به گوش می رسد که بارزترین وجوه آن عبارتند از نخست
اعلام ورشکستگی نظری و عملی گروههای سیاسی در خارج از کشور به دو
علتِ گسستگی از جامعه
ایران و تحولات درون آن و
همچنین اتخاذ شیوه مذهبی
در برخورد به جامعه شناسی
ایران و افتادن در دام
راه حلهای قالبی و فرمولهای
جادویی.
در این گزارش که به نوبه
خود از آیه خوانی بی بهره
نیست و کوشش شده است تا
آیه ها به کمک آیه هایی دیگر
رد شوند و نه نفس آیه
خوانی در برخورد به مسایل
سیاسی و اقتصادی یک
جامعه، باز به روشنفکران
ایران هشدار داده می شود که
زمانه دیگرگون شده است و در جوامع صنعتی امروز قشربندیهای جدیدی شکل
می پذیرد.
جوامع غرب و به همراه آن جوامع شرق در برزخ تغییرات کیفی نو قرار
دارند و اساسا مبانی ارزشی در برخورد به مسایل یک جامعه لازمست از حالات
قراردادی، حزبی، شبه ایدئولوژیک و شبه جادوگری خارج شود و بر زمینه های
عینی و شناخت درستی از درجه تکامل یک جامعه و روابط تولیدی درون آن به
عمل آید.
راه درست اینست که هر مرحله تاریخی را در یک جامعه به عنوان چیزی پویا،
تغییرپذیر و جزیی از روند تکامل آن جامعه انگاشت و قبل از هر چیز جهت آن را
در نظر گرفت.
گروههای سیاسی در خارج از کشور که اساسا فاقد ماهیت طبقاتی هستند و در
متن زندگی یک ملت حایز هیچ اثر مثبتی نمی توانند باشند، به ویژه هنگامی که در
ورطه بی خبری از تحولات اخیر جامعه ایران می افتند و آیه های قدیمی خود را
به رغم هر حادثه و رخدادی چو اوراد خوانان تکرار می کنند ناگزیر در منجلاب
سکتاریسم و اقسام و انواع هرزگی های سیاسی می افتند.
از هر حادثه یی هر
اندازه هم که رنگ سیاسی
ارتجاعی داشته باشد،
همانند یک غریق
دستاویزی برای خود
می سازند و هر سرابی را
می پندارند آیتی است از
شاهد معهود!
فیروز فولادی با برشمردن
اشتباهات سیاسی این
گروههای «خارج از کشور»
که می باید خارج از متن
زندگی سیاسی جامعه ی
ایران نیز آنها را دانست،
چون همنوا شدن با تیمور
بختیار به هنگامی که
کارگزاران قدرتهای خارجی
وی را برای به آشوب کشاندن جامعه ایران علم کرده بودند، به هنگام حوادث
ارتجاعی قبیله ای و عشیره ای در مناطق جنوب ایران که ناگزیر و به درستی در
هم کوبیده شدند.
به هنگام گونه دیگر از تجلی قوم گرایی شبه انقلابی در مرزهای
شمال ایران، در درجه اول به کمک خود آنهاست که می شتابد.
چرا که هراندازه
استمرار آنها در اشتباهات سیاسی شان بیشتر باشد ضربه یی که بر آنها فرود
خواهد آمد مهلک تر و کوبنده تر خواهد بود.
گروههای سیاسی از پای افتاده در خارج از کشور که هنوز زبانشان می گردد و
بعضی از آنان به قول فیروز فولادی می خواهند با تلاوت آیه های «سرخ»
راههای تازه ای بگشایند جز به هرز کشانیدن و هدر دادن نیروهای خلاق جوانان
ایرانی چه وظیفه را انجام می دهند.
مگر نه این است که در تحلیل نمایی به سود
کشورهای خارجی به تضعیف همبستگی ملی و روحیه ی وطن خواهی و ایجاد
سدی از بیگانگی عاطفی در میان دانشجویان کمک می کنند؟ مگر نه این است که
بسیاری از گردانندگان این گروهها از جمله واخوردگانی هستند که نه جرأت
آمدن به ایران و شناختن جامعه ایران را برأی العین دارند و نه شهامت این که هاله
شخصیت کاذبی را که بر گرد
سرهای نامقدس خود
آفریده اند از میان بردارند.
فیروز فولادی این نکته را به
درستی بیان می کند که این
کانونهای سیاسی نه نتیجه
اجتناب ناپذیر تحولات
اخیر ایران و جامعه سیاسی
آن بل که میراثی از حرکتهای
سیاسی دوران های گذشته
است و مجهز به تمام خصال
و اصول ایدئولوژیک و
رنگهای فرصت طلبانه خرده
بورژواها که در تحلیل نمایی
منافع قشرهای زحمتکش
جامعه ایران را به سود
جهان بینی تخیلی خود و آرمانخواهی دروغین خود زیر پا می گذارند.
اصلاحات
ارضی در ایران و پیدایی نهادهای جدید اقتصادی و اجتماعی چون شرکتهای
سهامی زراعی و خانه های انصاف و شرکتهای تعاونی را چگونه می توان نادیده
گرفت و با انگ «دسیسه های امپریالیستی» تخطئه کرد و در عین حال از منافع
زحمتکشان ایران دم زد و در کنام «امپریالیست ها» بوق و کرنای «ضد
امپریالیستی» سرداد.
چرا به رشد، استحکام و گسترش این نهادهای مترقی در
برابر همه موانعی که میراث دوران فئودالیسم در ایران است کمک نکرد
و جامعه ای همبسته تر پدید نیاورد؟ این «هیستری ضد شاه» که به قول فیروز
فولادی جایگزین مخالفت با رویه ی استبدادی شده است در خدمت منافع چه
قدرتهایی است.
مگر گروههای سیاسی خارج از کشور از تاریخ جنبش های
سیاسی در ایران، از رهبریهای انحرافی، از سرنخ جنباندن ها، از عقیم گذاردن
نیروهای سترگ در جامعه ی ایران ناآگاهند که این چنین داد از استقرار
دمکراسی به شیوه های غربی می زنند؟ مگر فراموش کرده اند که دهقانان بی سواد
را آسان می توان فریفت.
مگر جنگ بین قبایل را همیشه وسیله ای برای اخذ
امتیازات بیشتر سیاسی به
زیان ملت ایران نکرده اند؟
پس چگونه است که هنوز در
قالب همان نحوه های تفکر
که آن چنان صدمات مرگبار
برای جامعه ایران به همراه
داشت باز هیاهو می کنند.
چگونه است که نقش خلاق
سپاهیان دانش و بهداشت و
صنعت و ترویج و آبادانی را
نادیده می گیرند؟
آیا شعار از هر تضاد و
اختلاف می باید بهره جست
و آتشی افروخت با در نظر
گرفتن روابط کنونی
بین المللی و نفوذ قدرتهای
بزرگ، به ویژه در منطقه خاورمیانه، به سود چه کسی است و به زبان چه کس؟ و
ما از کدامین دیدگاه به مسایل سیاسی نظر می اندازیم؟ آیا رسالت دفاع از
مشی ها، سیاست ها و نظرات ایدئولوژیک کشورها و ملیتهای دیگر را به عهده
گرفته ایم یا رسالت شناخت جامعه خود و خدمت به ملت خود را؟
فیروز فولادی با دست گذاشتن به روی ضعف های اساسی نحوه ی تفکر این
گروههای سیاسی خارج از متن جامعه ی سیاسی ایران گسستگی عاطفی آنها را
با قشرهای زحمتکش جامعه ایران به خوبی نشان می دهد.
آری، اینان در اشتیاق
«رجل» شدن می سوزند.
به هنگامی که فرصت یافتند جز خزعبلات چیزی به خورد
مردم ندادند و هنگامی که بزرگترین حادثه ی تاریخی در ایران چون انقلاب ارضی
پدید آمد مزورانه از تأیید آن شانه خالی کردند و احمقانه پنداشتند که با برآشفتن
تخیلی دهقانان و سر دادن ندایی که هرگز حتی به شهرهای ایران نیز نرسید چه رسد
به روستاها خواهند توانست از پیشرفت انقلاب سپید در جامعه ی ایران جلوگیرند و
دقیقا حملات خود را زیر لوای دمکراسی طلبی متوجه کسی کردند که بار سنگین این
مسئولیت را به دوش می کشید.
«هیستری ضد شاه» در واقع هیستری ضد اصلاحات
و باز در واقع ناله ی فغان بار
آدم هایی است که از متن
حوادث به گونه یی گریزناپذیر
بیرون رانده می شوند،
سرنوشت آن «رجال» سیاسی
است که منافع واقعی
زحمتکشان ایران را به
فراموشی سپرده اند ـ منتهی
این «رجال» هنوز «رجل»
نشده می باید صحنه را ترک
گویند.
هیچ اندیشمندی در ایران و
مقدم بر همه ی ایشان رهبر
مملکت، در مقابل پیدایی
شیوه های دمکراتیک زندگی
اجتماعی در ایران بی اعتنا
نیست.
همه ی سعی و کوشش در سپردن کار مردم به مردم، در ارتقاء فرهنگ
روستایی، در پیدایی نهادهای جدید توده یی، چون شوراهای ده و شهر و ایالت، در
آموزش سیاسی دهقانان برای این است که توده مردم ایران بتوانند از دمکراسی
شناخت درستی به دست آورند.
بتوانند بی آن که همبستگی ملی و وحدت خود را با
میدان دادن به جاه طلبان و عوام فریبان سیاسی، از دست بدهند یا دست کم تضعیف
کنند هر چه بیشتر در سرنوشت خود فعالانه شرکت جویند و با پیشبرد روحیه تعاون
باز هم بر همبستگی ملی خود بیافزایند.
در شرایط کنونی اصلی ترین و تعیین کننده ترین محک قضاوت برای سنجش صداقت
گروههای سیاسی این است: آیا در جهت همبستگی ملی بر اساس منافع مادی توده ی
مردم و پرهیز از درگیریهای سیاسی در حیطه ی جهانی و ارتقاء سیاست مستقل ملی
در حرکتند یا بر آنند که در جامعه ی ایران نفاق بیفکنند و عداوت را جانشین
همکاری و تعاون کنند و سرانجام در عرصه ی سیاستهای جهانی در خدمت منافع
خاصی درآیند.
آری، محتوای اصلی مبارزات اجتماعی در دوران کنونی جامعه ی ایران همین است و
فقط با روحیه وطن خواهی و
سازندگی است که می توان از
درون جنگل مسایل سیاسی
ره گشود و در دام
کشاکش های جهانی گرفتار
نیامد.
اهمیت و درجه ی
روشن بینی نظرات شاهنشاه
ایران نیز به همین واسطه است
که دقیقا و به نحوی همه جانبه
بر همبستگی ملی و وحدت
ملی، قدرت ملی و روحیه
تعاون خواهی و همکاری
صلح آمیز با همه ملل جهان
برای آفرینش یک زندگی
بهتر1 تأکید می کنند.
و این
نکات را هر چه بیشتر و هر
چه زودتر دانشجویان ایرانی در خارج از کشور درک کنند آسان تر و بهتر خواهند
توانست به جامعه و ملت خود خدمت کنند.
شناخت واقعیات جامعه ی ایران روند
مترقی انقلاب سپید به اعضای با حسن نیت گروه های سیاسی به بیراه افتاده در خارج
از کشور نیز کمک خواهد کرد که از میان خاکستر گذشته خود، اخگرهای زنده اش را
بردارند و با بازآفرینی خود و تولدی تازه در خدمت انقلاب ایران درآیند، پیش از آن
که با تعهد و عمل بیشتر در جهتی نادرست موانعی جدی بر سر راه آنها پدید آید.
توضیحات سند:
1ـ به دلیل عدم وجود بقیه سند،
از مجله خواندنیها شماره 27،
سال 31، ص 48 انتخاب شد.
منبع:
کتاب
پرویز نیکخواه به روایت اسناد ساواک صفحه 393