تاریخ سند: 8 تیر 1343
سازمان اطلاعات و امنیت کشور
متن سند:
شماره : 7510 /
موضوع : آقای دکتر مظفر بقائی
اطلاعات رسیده حاکی بود که دکتر مظفر
بقائی تصمیم دارد در پوشش حزب
زحمتکشان یک حزب مخفی تشکیل دهد و
برای تهیه طرح حزب مزبور با یکی از مأمورین
این ساواک تماس می گیرد.
ضمن تماس، که
بین مأمور [و] دکتر نامبرده به عمل می آید
دکتر بقائی چنین اظهار می دارد.
در شرایط
فعلی تظاهرات غلط و بی نتیجه است زیرا
مراجع بین المللی از وضع ما مطلع می باشند و
می دانند که مردم و دولت در چه اختلاف
بزرگی هستند دولت و شاه هم می دانند که با
مردم چه می کنند پس تظاهرات برای کیست.
تظاهرات موجب از بین رفتن رفقای حزبی
می شود و فعالیت را متوقف می سازد پس باید عاقلانه کار کرد باید انضباط حزبی داشت.
دکتر
بقائی اضافه می کند مصمم هستم با حفظ همین حزبی که به ظاهر به درد دولت می خورد، یک
حزب پنهانی و مخفی با حوزه های مرتب و با انضباط بوجود آوریم و آن را توسعه دهیم و صندوق
تعاون حزب را غنی کنیم.
تنها راه فعلی، تبلیغ شفاهی به مردم و توسعه حزب از راهی که گفتم
می باشد.
تا اگر روزی دست به عملی که لازم باشد بزنیم باید اطمینان داشت که موفق هستیم
آن روز اگر صدها هم کشته بدهیم مهم نیست من خودم این دستور را اگر اطمینان به پیروزی
باشد خواهم داد بعد دکتر نامبرده می گوید.
تظاهرات روز عاشورا جز این که منجر به دستگیری
عده ای گردید و وضع مالی افراد را خراب کرد و اعتماد را سلب نمود نتیجه دیگری نداشت.
در
این موقع بحث درباره روحانیون می گردد دکتر می گوید ما از آنها و از پشتیبانی آنها باید استفاده
کنیم سپس دکتر بقائی اظهار می کند من در این موقع از شما کمک می خواهم، شما طرحی به
منظور سازمان دادن وضع جدید حزب که بر مبنای آن طرح سازمان متشکل و با انضباط و
ضمنا محدودی داشته باشیم تهیه نمائید.
(محدود از نظر تعداد افراد حوزه که در صورت
دستگیری یک نفر، همه افراد لو نروند.
چون
حوزه های فعلی با تعداد زیادی کار می کنند و
این خود خطر بزرگی برای شناسائی افراد
است)، در خاتمه مذاکرات، مأمور مزبور،
مسوول تهیه طرح حزب می گردد.
ضمنا به
مأمور، آموزش لازم جهت تهیه طرح داده
شده و نیز طرحی تهیه گردیده و بوسیله رابط
برای دکتر بقائی ارسال گردیده است.
در تاریخ
9 /4 /43 مأمور مورد نظر با دکتر بقائی ارتباط
خواهد گرفت و درباره طرح مزبور مشورت
خواهند نمود.
رئیس ساواک تهران ـ مولوی
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 184