تاریخ سند: 29 آذر 1346
موضوع: اظهارات عبدالرضا حجازی در مسجد ارک
متن سند:
به: 316 شماره: 28365 /20 ه 3
از: 20 ه 3
نامبرده بالا در تاریخ 23 /9 /46 پس از نماز جماعت در مسجد ارک به منبر رفته و پس از صحبت درباره انسان و حیوان اظهار داشت در مملکت مصر 12 نفر از جوانان را که متهم به قتل چند ارمنی بودند محاکمه میکردند وقتی رأی دادگاه صادر شد نفر اول که متهم به قتل بود به اعدام محکوم شد و شروع به لرزیدن کرد و متهم دوم که این وضع را دید پرسید؟ چرا به این وضع درآمدی؟ در جواب گفت من نمیترسم بلکه ترس من از این است که چهار خواهر بالغ و رسیده دارم که فکر میکنم کسی نیست از آنها مواظبت نماید.
جوان دوم به محض شنیدن این مطلب قبول نمود که به جای متهم اعدام شود و متهم به جای وی به زندان برود آقایان اینطور باید از ناموس و حیثیت خود و دیگران مواظبت نمایید.
بنده را به زندان قزل قلعه1 برده بودند خیلی جای خوب و عالی بود و ما هم مشغول استراحت شدیم اتفاقاً نزدیک اطاق من یک زندانی بود که همیشه داد و فریاد میکرد و میگفت ای مردم من تقصیر ندارم و بیگناهم مرا چرا اینجا آوردهاند روزی پیش او رفتم و گفتم من و شما و یک نفر دیگر از این دنیا راحت میشویم برای اینکه ما را اعدام خواهند کرد.
تا این مطلب را شنید لرزید و غش کرد من خیلی ترسیدم که بابا چرا این کار را کردم پس از مدتی که به هوش آمد گفتم نترس الان ابلاغ کردند که یک سال زندانی هستید.
گفت خدا را شکر اینطور آدمها زیاد هستند که چیزی از دستشان برنمیآید بعد روضه خواند.
اظهارات نامبرده در ساعت 1425 پایان یافت.
دائره عملیات:
نتیجه اقدامات معموله ساواک تهران در مورد دادن تذکر به این شخص خواسته شود.
3 /10
توضیحات سند:
1ـ زندان قزل قلعه تهران در محله امیرآباد (کارگر شمالی فعلی) تهران واقع بود.
این محله توسط مرحوم میرزا تقیخان امیرکبیر احیا شد.
امیرکبیر پس از آنکه بر مسند صدرات نشست، بنابر رسم رایج، عمارت، باغ و آبادی امیرآباد را احداث نمود و هر وقت که فراغتی مییافت، برای استراحت به آنجا میرفت.
سطح این منطقه را قلعهای استوار و کشتزار و درختان فراوان پوشانیده بود.
بعد از امیرکبیر، ناصرالدین شاه برای تفریح به این منطقه میآمد و در یکی از سفرها دستور احداث قورخانه را داد.
قورخانهای که گویا در آن وسایل لشکری نگهداری میشد.
بعدها این قورخانه به زندان قزلقلعه تبدیل شد و در اختیار ساواک قرار گرفت.
زندان قزلقلعه مربع شکل بود که در دو ضلع آن سلولهای انفرادی و در میان آن حیاط و چند اتاق که اصطلاحاً عمومی گفته میشد قرار داشت.
زندان بسیار قدیمی و کوچک بود که معمولاً برای دوران موقت بازجویی مورد استفاده قرار میگرفت.
البته پس از افتتاح زندان اوین در سال 1349 معمولاً زندانیانی را که اهمیت بیشتری برای ساواک داشتند به آنجا میبردند و پس از اتمام بازجویی تا فاصله بازپرسی و دادگاه به زندان قزلقلعه منتقل میکردند.
بعضی مواقع که زندان اوین ظرفیت نداشت، زندانی بازداشتی را به سلول قزلقلعه انتقال میدادند.
گاهی سلول انفرادی برای افراد جنبه تنبیهی و یا انتقامی و یا جلوگیری از تماس با دیگران داشت.
رئیس زندان قزلقلعه استوار با سابقه ارتش به نام « ساقی» بود.
او به لهجه غلیظ ترکی صحبت میکرد و شهرتی بین کلیه زندانیان و به خصوص زندانیان سیاسی داشت.
ساقی ظاهراً آدم ملایم و بیطرفی نسبت به زندانیان بود.
معمولاً امکانات مناسبی با توجه به شرایط فراهم میکرد و مخالف سختگریهای شدید و شدت عمل نسبت به زندانیان بود.
به طوری که گاهی به طنز، زندان قزلقلعه را « هتل ساقی» در قیاس با جهنم اوین به ریاست « استوار حسینی» میگفتند.
زیرا «حسینی» به واقع یک گرگ و به تعبیر برخی گوریل وکفتار بود.
او شخصاً زندانیان را وحشیانه شکنجه میکرد و برخوردهایی بسیار تند، تحقیرآمیز و بعضاً وحشیانه داشت.
حسینی یک استوار ارتش بود که به علت هیکل و قیافه بسیار بزرگ و بدقوارهاش موجب ترس عدهای میشد.
« ساقی» در سال 1353 بازنشسته شد و از کار دولتی کناره گرفت ولی «حسینی» علیرغم سن زیاد و سابقه خدمت طولانی تا آخرین روزهای رژیم شاه مشغول کار بود.
پس از پیروزی انقلاب تلاش زیادی برای دستگیری وی شد و بالاخره او زمانی که با پاسداران مواجه شد با سلاح کمری خود، خودکشی کرد و پس از چند روز در بیمارستان به هلاکت رسید.
زندان قزلقلعه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تخریب و در قسمتی از فضای آن میدان میوه و ترهبار دایر شد.
(رک: تهران 100 ویژهنامه صد سالگی شهرداری تهران نوشته سید محمد هادی طباطبایی، جعفر میکائیلی و سید پژمان میرجمهری، صفحه 26، مرکز آموزش سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، چاپ اول، سال 1387 و خاطرات جواد منصوری، صفحه 119 و 121 دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول سال 1376)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 196