بروز خودمحوری و استبداد فکری
متن سند:
بروز خودمحوری و استبداد فکری
تجربیات زندگی سیاسی، مطالعات و مخفیکاریهای پلیسی، حیلهگریها و سایر خصلتهایی که پیشتر مهدی هاشمی از آن به عنوان صفات اخلاقی و ذاتی خود نام برد، او را به فردی پیچیده و ناشناخته مبدل ساخته بود که تاکنون که موجب شده است برداشتها و قضاوتهای مختلفی از سوی اشخاص و افراد گوناگون از شخصیت او ارائه شود. اما این پیچیدگی شخصیتی مهدی هاشمی و زیرکی و مخفیکاری او هرگز نتوانست خودمحوری و استبداد به رأی او را پنهان سازد. خصلتی که میتوان گفت و اولین صفت رذیلهای بود که درصحنههای گوناگون سیاسی، فرهنگی و اجتماعی خصوصاً در نزد دوستان و نزدیکان، بروز کرد.
احمد عربزاده مشهور به حسنی از نیروهای فعال این طیف در اعترافات خود به خودمحوری مهدی هاشمی در برخوردهای درونگروهی اشاره میکند و میگوید:
«.. اما همانطور که گفتم قبلاً احترامی برایش(مهدی هاشمی) قایل بودم خصوصاً با تعریفهایی که از آقا(آقای منتظری) از او به ما میرسید و بعد هم با حکمی که آقا(آقای منتظری) به او دادند. اینها را ناشی از صفات ضعیف و قوی هر انسانی میدانستم. پس از سپاه که او ظاهراً ضربهای خورده بود در نهضتهای جدید، رفت و آمد و کارمان بیشتر شد. در این دوران عدم صداقت را در چند مورد مشخص در او یافتم و اینکه برخوردهایش را پیش خودم برخورد سیاسی تصور میکردم احساس میکردم علاقه دارد در اکثر مسایل خودش محور باشد.»1
اصغر صالحی یکی دیگر از مرتبطین مهدی هاشمی در بخشی از اعترافات خود به تصمیمگیریهای خودمحورانه او اشاره میکند و مینویسد:
«... در برخوردهایش گرم برخورد میکرد و اصلاً عصبانی نمیشد ولی در تصمیمگیریها خودش تنها تصمیم میگرفت و به نظر دیگران گاهی زیاد اهمیت نمیداد.»2
مسعود عربزاده از دیگر مرتبطین مهدی هاشمی نیز در بیان ویژگیهای فردی مهدی هاشمی و بروز خصلتهای درونی او در واحد نهضتها ضمن اذعان به آرامش ظاهری او در اعترافاتش به خودمحوری، قدرتطلبی و دستیابی به اهداف از سوی مهدی هاشمی به بهای برداشتن هر مانع از سر راه خود اشاره میکند و میگوید:
«... در صحبتهایش از شعارهای تند و به اصطلاح مترقیانه زیاد استفاده میکرد و سعی میکرد از مسایلی صحبت کند که مورد توجه مخاطبانش میباشد و این از زیرکی اوست. در اعتقاد به عقایدش پایبندی در افراط داشته است به طوریکه حاضر بود هر مانعی را از سر راهش بردارد.»3
با نگاهی کوتاه و گذرا به دیدگاهها و برداشتهای مرتبطین و متهمین این طیف از شخصیت فردی مهدی هاشمی میتوان ویژگیهای خودمحوری او را از زاویههای گوناگون و متفاوت چون مخالفت با نظام، مسئولین، برنامههای دولت و در قالب مضامین و واژههای متفاوت دنبال کرد. محمد شوری4 در اعترافات خود درخصوص شخصیت او مینویسد:
«بنده ایشان را اینطور شناختم:
شخصیت مبارز قبل از انقلاب و همرزم شهید محمد منتظری.
۲- قرابت و نزدیکی با فقیه عالیقدر(آقای منتظری). ٣- دارا بودن تفکری مستقل و خوشفکر و با ذوق. ۴- نقطه منفی که از ایشان به نظر میآمد عدم مدیریت صحیح و احاطه داشتن بر روی کارها و عدم تسلط کافی بر کارهایی که در اختیار ایشان بود.»5
استقلال فکری که در بیان محمد شوری و در مضمونی تحت عنوان «دارا بودن تفکری مستقل» خود را مینمایاند سنگپایه مبانی فکری مهدی هاشمی است که در جلد نخست بدان اشاره شد؛ اما نکتهای که اشاره به آن در این فصل از نوشتار ضروری به نظر میرسد این است که بیشک این مقوله ریشه در خودمحوری او دارد.
میتوان گفت: مهدی هاشمی از معدود افرادی بود که با مهارت تمام به مقولههای سیاسی صبغه مذهبی میداد و حتی به مقولههای ضد اخلاقی رنگ مذهبی میبخشید و در این کار استادی بهتماممعنا به شمار میرفت، او از مذهب و دین به عنوان ابزاری نیرومند در راستای جذب و به دست گرفتن مهار تودههای عوام استفاده میکرد و از روحیههای خشنی که در ادامه تبلیغات او در قهدریجان رنگ دین و مذهب به خود گرفته بود در قتلها و کشمکشهای قبیلهای و خطی بهره میگرفت. بیان این نکته در اینجا ضروری است که این مقوله، بهخودیخود، زاویهای است که میتوان زندگی، آثار، سخنرانیهای او را مورد تحلیل و بررسی قرار داد. ازاینرو به جرأت میتوان گفت: مقوله استقلال فکری که مهدی هاشمی در سخنرانیها، کلاسها و مقالات از آن یاد میکند، در حقیقت روح خودمحوری است که درگذر زمان رنگ و لعاب فکری به خود گرفته است که بیشک، اشاره مهدی هاشمی در مقاله «بینشها و برخوردها» مؤید پیچیدگی این مقوله است. مقولهای که فرد درگذر زمان به جایگاهی نایل آید که مفاهیم غیراسلامی و غیراخلاقی را در زرورق نو و تازه ارائه دهد و یا مسایل نفسانی را صبغه فکری دهد:
«در مقام شناخت خودمحوری و عوارض آن نمیتوان بدون تیزبینی و تیزهوشی و ژرفنگری موفق شد. با سادهاندیشی و ظاهربینی امکان ندارد بتوان ابعاد این غریزه خطرناک را شناخت.»
ابعاد این خصیصه خطرناک برای انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی را از قلم مهدی هاشمی میخوانیم که روزی برای متهم ساختن مخالفین خود به خودمحوری و استبداد رأی در یکی از روزنامهها تحت عنوان «بینشها و برخوردها(۲۲)» به نگارش درآورده است:
«... روایت معروف «آخر ما یخرج من قلب المؤمن حب الجاه» نمودار روشنی است از ریشههای نیرومند قدرتطلبی که همان خودمحوری و حب ذات است. با این وصف نباید مطلق بین بود و تصور نمود خودمحوری که اساس بینش معادلاتی است، الزاماً با عدم تزکیه و تهذیب نفسانیات ملازم و همراه است؛ چه آنکه میتوان پذیرفت که انسانها در مبارزه با حب و بغضها و شهوترانیها و شکمپرستیها موفق شده باشند ولی در نقطه حب ذات شکستخورده باشند. بخصوص در مورد افراد انقلابی که چهبسا سالهای متمادی بار سنگین آوارگی و فلاکت و تنهایی و فقر و افلاس را بدوش کشیده و میتوان گفت اژدهای نفس خویش را در راه مبارزه با استکبار مهار ساختهاند؛ اما جریان مرموز خودمحوری که کمتر از دیگر غرایز ظهور و بروز دارد در ژرفای نفس آنان فعال باشد.
با اینحال، غریزه خودمحوری چنان تودرتو و پیچیده است که ظاهراً نمیتوان میان آن و جمعی حرکت کردن و متشکل بودن و سازمانیافتگی تباین قایل شد؛ ولی در حقیقت چنین نیست که افراد خودخواه بتوانند در یک جمع تشکیلاتی و حرکت دسته جمعی زندگی نمایند زیرا غریزه خودمحوری طبعاً به دنبال یافتن میدان تاخت و تاز و قلمرو عمل، تلاش میکند. تنها به یک شرط که بتواند جمع و جامعه و تشکیلات و حرکتهای جمعی را به عنوان یک اهرم در خدمت خویش در آورد و همه چیز را به محور خود جذب کند.
گرچه آفت خودمحوری و عوارض آن اختصاص به نیروهای انقلابی در جهان ندارد و کلیه اقشار و اصناف و تودههای انسانی در معرض چنین آفت خانمانسوزی قرار دارند و عملاً دیدهایم وجود همین غریزه حیوانی چه نیروهایی را از حریم مقدس مبارزه و انقلاب دور ساخته و هنوز هم کششهای منفی آن، عامل بازدارنده آن از شرکت در بازسازی کشور و سازماندهی جامعه میباشد ولی چنانچه در اثر ضعف و تهذیب و تزکیه در بین انقلابیون و مدعیان سیر و سلوک الی الله هنوز غریزه حب ذات و خودمحوری فعال باشد، عوارض و عواقبی وحشتناک نسبت به انقلاب اسلامی خواهد داشت. شاید علت اصلی تأکید بر نیروهای انقلاب همین نکته باشد وگرنه از نظر اخلاقی تفاوتی میان مبارزین و غیر مبارزین از این بابت وجود ندارد. در مقام شناخت خودمحوری و عوارض آن نمیتوان بدون تیزبینی و تیزهوشی و ژرفنگری موفق شد. با سادهاندیشی و ظاهربینی امکان ندارد بتوان ابعاد این غریزه خطرناک را بازشناخت چه آنکه یکی از ترفندهای زیرکانه بینش معادلاتی، نکوهش شدید بر ضد خودمحوری و خودخواهیهاست و چهبسا از بینش معادلاتی شدید انتقاد نمایند.»
توضیحات سند:
1. پرونده احمد عربزاده، ص ۲۳۵.
2. پرونده اصغر صالحی، ص ۲۳۲.
3. پرونده مسعود عربزاده، ص ۲۳۲.
4. محمد شوری با نام مستعار رضا سعیدی و نام جعلی حسین مرتضوی از اعضای واحد نهضتها بود و در تاریخ 2 /12 /66 به جرم همکاری و همفکری با باند مهدی هاشمی، انتقال اسناد و مهمات از داخل سپاه به مخفیگاههای این طیف و نشر اکاذیب و جعلیات علیه نظام و مسئولین به دادگاه معرفی گردیده است.
5. پرونده محمد شوری، ص ۲۲۸.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 81