تاریخ سند: 21 آذر 1350
موضوع: اظهارات محمدمهدی مهاجری فرزند غلامرضا سرپرست اداره آبادانی و مسکن رامیان
متن سند:
از: 2/ ﻫ تاریخ:21 /9 /1350
به: 312 شماره: 6423/ ﻫ
موضوع: اظهارات محمدمهدی مهاجری فرزند غلامرضا سرپرست اداره آبادانی و مسکن رامیان
محمدمهدی مهاجری اهل شاهرود و در علیآبادکتول روبهروی باغ جنگلبانی سکونت دارد نامبرده مدت 10 سال دهیار بوده و مدت یکسال است که سرپرستی آبادانی و مسکن رامیان و شاهپسند را عهدهدار میباشد درصحبتی خصوصی که بین نامبرده با جلال عطائی آموزگار هنرستان حرفهای علیآباد و عبدالنبی احمدی ساکن علیآباد راجع به صدور گذرنامه حجاج و وضع مملکت پیش آمد مهاجری میگفت که ندادن گذرنامه حج هم خود یک مسخرهبازی است که توسط زمامداران نالایق این مملکت برای مردم بیچاره درست شده چون مثلا آقای ایکس با دولت سعودی مخالفت دارد لذا دستور میدهد که دستگاهها بیش از مقدار معینی گذرنامه ندهد تازه آن مقدار هم برای ترس از جسارت مردم مذهبی برایآن که نمیتوان جلوی انقلاب ملی مردم را گرفت وگرنه اصولا نمیگذاشتند حتی یک نفر هم برود شنیدهام در شاهرود مردم به منزل حاجی آقا بزرگ اشرفی رفته و از وی خواستهاند که با مخابره تلگرافی به دربار واسطه شود که گذرنامه بیشتری به مردم دادهشود وگرنه گرفتاری تولید خواهند نمود به هرحال بعدا دستور دادهمیشود که به تمام [متقاضیان] گذرنامه حج بدهند منتهی مبلغی هم گرفته شود. نامبرده در دنباله صحبت خود میگفت حتی یکنفر از ملت راضی نیست مردم از روی ترس اظهار خوشوقتی میکنند قلبهای آنان جریحهدار است ازجمله خود من که رئیس یک قسمت هستم مجبور به تظاهر هستم و تمام این بدبختیها مربوط به وجود شاه است. رهبر مردم بایستی مانند عبدالناصر1 باشد.
نظریه شنبه. نامبرده باطناً مخالف است ولی از نظر شغلی مجبور به تظاهر است و کاملا محافظهکارانه صحبت میکند. تعصب مذهبی هم دارد ولی سابقه نداشته که تاکنون چنین صحبتهائی نمودهباشد با جلال عطائی که مطالعاتی دارد دوستی و معاشرت دارد.
نظریه یکشنبه. طرح مفاد خبر نزد منبع صحیح است نامبرده فاقد سابقه مضره در این ساواک بوده و محل کار وی حوزه ساواک گنبد است بایستی مراقبت گردد لذا درصورت انعکاس مفاد خبر به ساواک گنبد هرگونه استناد و تحقیق مستقیم موجب شناسائی منبع خواهدشد.2
نظریه گ10. نظریه یکشنبه تائید میگردد. قابوس
فیش به نام محمدمهدی مهاجری بررسی و ارائه شود.
در ساعت 10 روز 27 /9 /50 به بخش 312 واصل گردیـد.
توضیحات سند:
1. جمال عبدالناصر، رهبر پیشین مصر در 15 ژانویه 1918م/ 25 دی 1296 ﻫ ش در اسکندریه مصر به دنیا آمد. او در قاهره از آکادمی علوم نظامی فارغ التحصیل شد و از 1942 که افسر ارتش مصر بود، با همکاری افسران همدورهای خود قصد سرنگونی حکومت ملک فاروق را داشت. وی معتقد بود که این اصلاحات در زمان حیات این رژیم قابل انجام نیست. او در جنگ 1948 اعراب علیه اسرائیل شرکت داشت و پس از شکست اعراب در جنگ، جنبش افسران آزاد را پیریزی کرد و ژنرال محمد نجیب به عنوان رهبر این جنبش برگزیده شد. جنگ 1948 اعراب و اسرائیل سبب بدبین شدن مردم نسبت به لیاقت ملک فاروق شد و این امر پایههای حکومت فاروق در مصر را به شدت متزلزل ساخت. در ژوئیه 1952 جنبش افسران آزاد در یک کودتا به حکومت فاروق خاتمه داد. رهبری این کودتا به عهدهی ژنرال محمد نجیب و دستیار وی جمال عبدالناصر بود. فاروق به ناچار در 26 ژوئیه 1952 از مقام خود استعفا کرد و رهبران کودتا احمد فؤاد ـ پسر خردسال فاروق ـ را به عنوان فاروق دوم به سلطنت رساندند، اما در 18 ژوئن 1953 در مصر اعلام جمهوری شد و فاروق و خانوادهاش تبعید شدند. اولین رئیس جمهور مصر ژنرال محمد نجیب بود که در سال 1954 توسط سرهنگ جمال عبدالناصر برکنار شد. ناصر که معتقد به انترناسیونالیسم عربی و اتحاد میان آن کشورها بود، تا زمان مرگش یعنی تقریباً 16 سال رئیس جمهور مصر باقی ماند. وی سیاست جدایی از کشورهای غربی و نزدیکی به بلوک شرق خصوصاً شوروی سابق را در پیش گرفت و اقدام به خرید اسلحه از این کشور کرد. شوروی سابق نیز وی را در تأمین اسلحه و سایر نیازها و همچنین ساختن سد عظیم آسوان بر رود نیل که غربیها از احداث آن خودداری کرده بودند کمک نمود و این همکاری تا زمان به قدرت رسیدن سادات ادامه داشت. ناصر در ژوئیه 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد و یک سازمان مصری را برای ادارهی آن تأسیس کرد. به دنبال این عمل، دولت اسرائیل همراه با قوای انگلیس و فرانسه در اکتبر 1956 به خاک مصر در شبه جزیرهی سینا حمله بردند تا خلیج عقبه را روی کشتیهای اسرائیلی باز کنند. این جنگ سرانجام با تهدید شوروی سابق به دخالت نظامی در مارس 1957 پایان پذیرفت، اما در این سال جمال عبدالناصر تمام داراییهای دولتهای غربی در مصر را ملی اعلام کرد و کانال سوئز نیز در آوریل همان سال بازگشایی شد. در 1958 سه کشور مصر، سوریه و یمن تحت عنوان جمهوری متحدهی عرب با یکدیگر متحد شدند و در یک همهپرسی جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری آن برگزیده شد. این اتحاد دیری نپایید و بر اثر بروز اختلافاتی در 1961 از هم گسیخت و سه کشور از یکدیگر جدا شدند. جمال عبدالناصر در 1967 ـ 1962 دهها هزار تن از نیروهایش را برای کمک به جمهوریخواهان یمن به آن سرزمین اعزام داشت و این امر باعث بروز اختلافاتی با عربستان سعودی شد. ناصر در سومین جنگ اعراب و اسرائیل یعنی نبرد ژوئن 1967 که با حملهی غافلگیرانه هواپیماهای اسرائیلی به فرودگاههای قاهره و دمشق آغاز شد، صحرای سینا، تمام طول شرقی کانال سوئز و تعداد زیادی از هواپیماهای خود را از دست داد. جمال عبدالناصر سرانجام در 28 سپتامبر 1970م/ 6 مهر ماه 1349 در سن 52 سالگی بر اثر سکتهی قلبی درگذشت. بعضی از مفسران سیاسی مرگ ناصر را ناشی از یک توطئه میدانند؛ توطئهای که قصد داشت سادات معاون ناصر را که به لزوم دوستی با غرب و صهیونیستها معتقد بود، به قدرت برساند. از خطاهای ناصر، تکیه بر پانعربیسم (که خود یک انحراف بود) و دیگری دستگیری و اعدام بسیاری از رهبران اخوانالمسلمین بود که باعث تضعیف اسلام در مصر شد.
2. بازگشت به این گزارش آمده است:
از: اداره کل سوم 312 به: ریاست ساواک استان مازندران 2 ﻫ
درباره: محمدمهدی مهاجری فرزند غلامرضا
بازگشت به شماره 6423/ ﻫ ـ 21 /9 /50
باتوجه به اینکه نامبرده بالا فاقد سابقه در این اداره میباشد خواهشمند است دستور فرمائید ضمن تحقیق پیرامون تمایلات و انگیزه سیاسی مشارالیه مشخصات کامل به انضمام یک قطعه عکس وی را نیز تهیه و به این اداره کل ارسال دارند.
از طرف مدیرکل اداره سوم. مقدم 4 /10 /50 8220 /312 ـ 5 /10 /50
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 308