صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سه ماه زندانی آقای شیخ محمد یزدی (خیرخواه یزدی)

تاریخ سند: 18 مهر 1352


موضوع: سه ماه زندانی آقای شیخ محمد یزدی (خیرخواه یزدی)


متن سند:

شماره: 29-04-501-266 تاریخ:18 /7 /1352
از: منطقه ژاندارمری بوشهر ر ـ 2
به: ریاست شهربانی فرمانداری کل بوشهر
موضوع: سه ماه زندانی آقای شیخ محمد یزدی (خیرخواه یزدی)
گزارش با تلگراف شماره 226 فرمانداری قم بدین وسیله شخص یاد شده فوق که به علت ترک محل اقامت اجباری خود 3 ماه از اقامت اجباری وی به بازداشت تبدیل شده از تاریخ 13 /7 /1352 تا تاریخ 18 /7 /1352 در بازداشتگاه این منطقه بازداشت و برابر نظر کمیسیون جهت گذراندن بقیه مدت بازداشتی اعزام و معرفی گردد. خواهشمند است دستور فرمائید نامبرده را از تاریخ 13 /7 /1352 به مدت 3 ماه بازداشت و پس از پایان مقرره جهت اجرای بقیه اقامت اجباری به این منطقه معرفی نمایند.1 مرزبان و فرمانده منطقه ژاندارمری بوشهر ـ سرهنگ مینوئی
گیرندگان:
1- افسر نگهبان منطقه پیرو 1-04-501 ـ 13 /7 /1352 دستور دهید شخص فوق را با مأمور مراقبت به شهربانی بوشهر معرفی و بهره را اعلام دارید.
2- ف ـ گر ـ ژ ـ کنگان پیرو شماره ‌1- 04- 501 - 13 /7 /1352جهت آگاهی
454 /2 ـ 19 /7 /1352 به وقعه 15 ص 12 24 /9 /1352 دفتر نگهبانی

توضیحات سند:

1. آیت‌الله یزدی درباره زندان بوشهر چنین می‌گویند: در بدو ورود من به آنجا، مرا مورد سوال و جواب قرار دادند و آنگاه لباس‌های مخصوص زندان را در اختیارم گذاشتند. من ابراز کردم که تمایلی به پوشیدن لباس زندان ندارم. آنها هم پذیرفتند و به من اجازه دادند تا بدون لباس زندان به سر برم. البته عبا و قبا و ساعت و دیگر لوازم مرا تحویل گرفتند و صورت مجلس کردند و امضاء گرفتند و سپس رئیس زندان از من خواست تا قبل از استقرار در جایی که برایم در نظرگرفته بودند، به نزد او بروم و گفت که با من حرف‌هایی دارد. من هم پس از تشریفات اداری به دفتر او رفتم. رئیس زندان سر صحبت را با من باز کرد و با قیافه خیرخواهانه‌ای گفت :«چی می‌خوانی و کجایی هستی؟» جوابش را دادم. قدری برایش در این خصوص توضیح دادم. وقتی با هم انس گرفتیم، گفت :«راستش را بخواهی من خود در اینجا تبعیدی هستم و گروه خونم به این کار نمی‌خورد. من مدت زیادی از محضر آقای مطهری استفاده می‌کردم. رژیم در واقع برای این‌که مرا در مضیقه بگذارد، این شغل را به من داده است. من مادرم را هم در این شهر نزد خودم آورده‌ام و زندگی مشکلی داریم. شاید حضور شما در اینجا قدری مرا از تنهایی درآورد. من هم سعی می‌کنم کاری نکنم که به شما سخت بگذرد.»
چند روز بعد از استقرار من در آنجا ماه رمضان حلول کرد و ایام، رنگ دیگری به خود گرفت. من در طول ماه مبارک، انس بیشتری با قرآن پیدا کردم و به ادامه تالیف فقه القرآن که استارت اولیه‌اش در کنگان زده شد، پرداختم. حاصل کار بعدها به زیور طبع آراسته شد. (خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، همان، صص 370 و 371)

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی صفحه 242

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.