تاریخ سند: 2 بهمن 1350
موضوع: تجمع در منزل دکتر على امینى نخستوزیر اسبق ایران
متن سند:
گزارش خبر
به: 20ﻫ 21 شماره گزارش: 2077 /20ج
از: 20ج تاریخ گزارش: 2 /11 /50
موضوع: تجمع در منزل دکتر على امینى نخستوزیر اسبق ایران
ساعت 0100 مورخه 30 /10 /51 جلسهاى در منزل دکتر على امینى با حضور شریفالعلماء خراسانى. کروریان. دکتر محمد مصدقیان دندانپزشک. منتظرى و کوتوال تشکیل گردید. در بدو امر دکتر محمد مصدقیان به دکتر امینى گفت شنیدهام که شما نماز مىخوانید و خیلى خوشحال شدم زیرا افرادى که نماز مىخوانند خدا با آنها همراه است. دکتر جواب داد تعجب ندارد نماز ستون دین است بنده مسجد نماز نمىخوانم که خودنمائى کنم ولى در منزل خودم نماز مىخوانم. منتظرى گفت چند روز قبل آقاى فلسفى در قم به منبر رفته بود و درباره بعثىها صحبت میکرد در ضمن سخنرانى مأمورین انتظامى به مسجد وارد میشوند عده زیادى از طلاب را مىزنند منتظرى بعداً افزود دولت بعثى عراق به آیتاله خمینى اخطارکرده که از خاک عراق خارج شود1 لیکن خمینى تلگرافى به حسن البکر2 مخابره کرده و گفته که از دست او به تمام دنیا شکایت مىکند و خواهد گفت که حسن البکر مردى فاسد و ملعون مىباشد. متن تلگراف به دیوار مسجدهاى قم چسبانیده شده است. آنگاه دکتر امینى از منتظرى پرسید مگر فلسفى در گفتارش لغزش داشته ـ منتظرى در لفافه جواب داده از ـ خمینى طرفدارى کرده است. دکتر کروریان گفت قرار بود فلسفى منبر نرود چطور شد که مجدداً به منبر رفت.
منتظرى جواب داده آقاى خزعلى3 و چند نفر طلاب از او خواهش کرده بودند که به قم مشرف شود موقعی که منتظرى از کتک خوردن طلاب حرف زد کوتوال گفت مگر شرطههاى بعثى به قم آمدهاند. دکتر امینى گفت فلسفى هر وقت به منبر مىرود شلوغ میکند و رشته سخن از دستش خارج میشود در نتیجه عدهاى بىگناه تحت تأثیر حرفهاى فلسفى قرار گرفته پلیس هم عکسالعمل نشان مىدهد. منتظرى گفت روحانیون قم از آقاى دکتر امینى تعریف مىکردند براى سلامتى وجود او دعا مىنمودند. کروریان اظهار داشت روحانیون به دکتر امینى علاقه دارند و در موقع زمامدارى از محل اوقاف به آنها کمک مالى مىکردند حالا هم به بعضى از روحانیون کمک مالى مىکنند.4
توضیح شنبه ـ دکتر امینى چند جلسه است در لفافه به دولت حمله نمیکند.
نظریه شنبه: شنبه نظریه ندارد.
نظریه یکشنبه:
1 ـ مفاد گزارش خبر از طریق نامبردگان عنوان شده است.
2 ـ مراجعه به گزارش عملیاتى خبر.
نظریه 20 ج ـ نظریه یکشنبه تأیید میگردد.
توضیحات سند:
1ـ درباره این واقعه در جلد دوم کتاب نهضت امام خمینى آمده است:
در اردیبهشت ماه 1348 رؤساى شهربانى، سازمان امنیت و حزب بعث نجف، براى اولین بار پس از کودتاى سیاه بعثىها در عراق به ملاقات امام رفتند و از ایشان خواستند تا طى بیانیهاى اعمال خلاف قانون دولت ایران را در رابطه با مسائل مرزى محکوم کند. امام در پاسخ اظهار داشتند: « اولاً اختلاف ما با دولت ایران یک اختلاف اساسى و عقیدتى است و برطرف شدنى نیست. اما اختلافى که اکنون بین دولتهاى عراق و ایران بروز کرده موسمى و زودگذر است. شما و دولت ایران امروز به هم بد مىگویید و یکدیگر را طعن و لعن مىکنید و فردا در کنار هم قرارمىگیرید اما ما نمىتوانیم هیچ وقت با آنها کنار بیاییم و با ظلم تفاهم کنیم و ثانیاً شما چه نکردید که ایران کرده است دولت ایران مردم را به شدیدترین نحوى سرکوب میکند شما نیز همین رفتار جائرانه را در این چند روز با ایرانیها کردید و با روش وحشیانهاى آنان را از عراق بیرون ریختید، حتى به علما توهین کردید به بزرگان جسارت کردید...» مقامات عراقى که سخت خشمگین شده بودند، از جا برخاستند و در حالى که مرتب مىگفتند لازم نیست امام بیانیهاى در پشتیبانى از عراق صادر کند از منزل بیرون رفتند. رژیم عراق که از برخورد قاطع و قهرآمیز امام سخت سرخورده و خشمگین بود در صدد تهدید و ارعاب برآمد، از این رو، درتاریخ 11 /2 /48 رئیس شهربانى نجف براى امام پیغام داد که باید دو روزه عراق را ترک کنید. امام با کمال خونسردى گذرنامه خود را پیش پیام آور افکند و چنین گفت: »خروجى بزنید تا در اولین فرصت عراق را ترک کنم».
همچنین در جلد سوم همین کتاب در خصوص تلگراف امام خمینى به حسنالبکر آمده است:
در تاریخ 29 آذر ماه سال 1350 که رژیم عراق براى چندمین بار به اخراج ایرانیان از عراق دست زد امام با فرستادن تلگرامى به رئیس جمهور آن روز عراق، احمد حسن البکر، کوشید که او را از کژ راهه باز دارد و از تباهى و روسیاهى همیشگى برهاند.
2- احمد حسن البکر در سال1914در تکریت تولد یافت. درسال 1923 از دانشسراى عالی فارغالتحصیل گردید و تا سال 1938 به شغل معلمى پرداخت. سپس به دانشکده افسرى در بغداد ملحق شد. پس از کودتاى 14 ژوئیه 1958 به عضویت شوراى دادگاه نظامى در آمد. در قیام 8 مارس 1958 متهم به شرکت در این قیام گردید و به این علت با درجه سرهنگ دومى بازنشسته شد. بعد از کودتاى 8 فوریه 1963 به دریافت درجه سرلشکرى نایل آمد و به نخستوزیرى برگزیده شد. بعد از یازدهم نوامبر 1963 اختلاف و درگیرى در کادر حزب بعث عراق شعلهور گردید. در این زمان البکر ریاست جناح مخالف على صالح السعدى دبیرکل وقت حزب را که در برابر میشل افلق مؤسس حزب بعث ایستادگى مىکرد عهدهدار بود. حسن البکر بعد از کودتاى عبدالسلام عارف در 18 نوامبر 1963 علیه شرکاى بعثى خود از سمت نخستوزیرى برکنار و به عنوان جانشین رئیس جمهور که یک سمت تشریفاتى بود برگزیده شد، ولى قبول نکرد. وى مدتى در دوران حکومت عبدالسلام عارف به همراه تعداد کثیرى از بعثىها به اتهام تلاش براى براندازى رژیم زندانى شد. در سال 1965 بعد از طرد على صالح السعدى دبیرکل حزب از این تشکیلات از سوى رهبر قومى به جاى وى منصوب گردید. البکر پس از کشته شدن عبدالسلام عارف در یک سانحه مشکوک هوایى وروى کار آمدن عبدالرحمن عارف ضعیفالنفس و بىکفایت در آوریل 1966 فعالیت سیاسى خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد. تا اینکه پس از پیروزى دومین کودتاى بعثى در 17 ژوئیه به ریاست جمهورى و ریاست شوراى رهبرى انقلاب برگزیده و به دریافت درجه فیلد مارشالى نائل گردید. صدام با برکنارى حسن البکر خود قدرت را به دست گرفت سرانجام احمد حسن البکر در سال 1983 در سن 68 سالگى به علت ابتلا به بیمارى سرطان در بیمارستان درگذشت.
رک: نگاهى به تاریخ سیاسى عراق، سرهنگ ع الجمیلى، ترجمه محمد حسین زوارکعبه ص ـ113ـ112
3ـ آیتالله حاج شیخ ابوالقاسم خزعلى خراسانى، در سال 1304 در بروجرد متولد شد. تا ده سالگى به فراگیرى دروس ابتدائى پرداخت. سپس راهى مشهد مقدس گردید و پس از طى دوره متوسطه در سال 1321، در مدرسه نواب و مدرسه حاج حسن ادبیات عرب و فقه را آموخت. سپس به قم مهاجرت کرد و مدت دوازده سال محضر حضرت آیتالله بروجردى و دو سال محضر حضرت امام (ره) را درک کرد. آیتالله خزعلى در درس آیتالله محقق داماد تلمذ و از محضر مرحوم آیتالله علامه طباطبائى درک فیض کرد. ایشان در کنار تحصیل به تدریس و تبلیغ مشغول گردید.
بخصوص در خطابه و منبر شهرت ویژهاى داشت و چون حافظ قرآن کریم و نهج البلاغه امیرالمؤمنین بودند. بر محتواى و غناى منبرشان افزوده مىشد. حضور در صحنه سیاسى، مبارزه با رژیم ستم شاهى، تحمل زندان و رنج و تبعید این روحانى زاهد را بیش از پیش مشهور کرد. در دوران انقلاب اسلامى بالاخص در شوراى نگهبان، ایشان را به عنوان یکىاز فقهاى والا مقام معرفى و متمایز کرده است.
از آثار ایشان: تفسیر سوره فاتحهالکتاب مىباشد. اخیراً مشغول تدوین و تألیف یک دوره کامل تفسیر قرآن به زبان عربى هستند.
رک: یاران امام به روایت اسناد ساواک/ حجهالاسلام فلسفى / بررسى اسناد تاریخى ص 431
4ـ طبق بررسیهاى انجام شده، مدارس علمیهاى مورد پشتیبانى و کمک اوقاف قرار مىگرفته است که از حیطه اداره مراجع معظم تقلید خارج بوده است و مدارسى که از حوزه سرپرستى مرجعیت شیعه خارج بوده است نه در میان روحانیت و نه در بین مردم هیچ جایگاهى نداشته و بعضا در مقام تحقیر و طعن و شماتت یک فرد، او را به عنوان «اوقافى» نام مىبردند. چون اوقاف در اختیار دولت وقت بود و طلاب و حوزههاى معتبر از حقوق اوقاف استفاده نمىکردند. بلکه از شهریه مراجع و تبلیغ امرار معاش مىنمودند.
منبع:
کتاب
علی امینی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 124