اشعار ذیل را یکی از افراد مسلمان که از قانون جدید دولت آقای علم سخت آتش به قلبش افتاده و با سوزوگدازی سروده
متن سند:
اشعار ذیل را یکی از افراد مسلمان که از قانون جدید دولت آقای علم سخت آتش به قلبش افتاده و با سوزوگدازی سروده، شما هم ای برادران مسلمان با نکندن این ورقه آرامشی بر قلب سوخته او بدهید. والسلام علی من اتّبع الهدی.
باز آشوبی به پا شد بینظیر
زانکه آقای علم گشته وزیر
همت عالی ایشان جلوه کرد
شد خلاف گفته حی قدیر
اولین رأی جناب1 حضرتش
جمله مردم[را] نمود ازخود خدیر
من بگویم رأیشان بشنو تو هم
بر دل و بر گوش خود پندی پذیر
خواست بگشاید ز مجلس درب را
بهر هر بیدین و هتاک و شریر
حلف هر انجیل و تورات و زبور شد بهجای حلف قرآن منیر
شرط اسلام وکیل و منتخب حذف در تصویب شورای اخیر
هم مساوی گشت زن با مرد لیک کی مساوی شد زن و مرد دلیر
مردها را گو چه کردند بهر ما با همه فکر و کمال بینظیر
چون شود گر نوبت زنها شود خاک عالم بر سر برنا و پیر
قانونی را که مقنن زن بود زیر پا افکن تو ای مرد دلیر
هیچ شکوه نیست از شخص علَم چونکه باشد مردک پست فقیر
لیک شکوه از شه ایران بود بهر چه کرده چنین شخصی وزیر
نام او شیر خدا2 باشد ولی غیرت و حمیتش کمتر ز شیر
شیر با آنکه ز وحشیها بود در صفات و ذات بهتر زین امیر
اهل علم و اهل تقوا جملگی در شگفتاند از چنین امر خطیر
مرد پست رذل بیدین را بگو تو به چه قانون شدی بر ما دبیر
ما نباشیم بیسر و بیسرپرست حکم قرآن جملهی ما را نصیر
ما نخواهیم تاختوتاز بیحدی تو همان زین را برو محکم بگیر
گر کنی لغو این اساس تازه را مطمئن گردند ز تو خرد و کبیر
ورنه جمله رو به یزدان میبریم ریشهات را برکند حی قدیر
رونوشت برابر اصل است
توضیحات سند:
1. در اصل: جنب
2. اشاره به «اسدالله» که نام علم بود.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 01 صفحه 203