تشکیل جلسه فراماسونری1 لژ بزرگ ایران
متن سند:
شماره : 417056
احمد علی آبادی دبیر لژ مذکور از حدود 120 نفر ماسون از جمله نامبردگان
زیر دعوت نموده است تا در جلسه ای که روز 1 /7 /50 به منظور زیر
1ـ اعلام شناسایی لژ بزرگ اتریش، ایالت واشنگتن، لوئیزیانا، نبراسکا.
2ـ اعطای دیپلم های نمایندگی.
3ـ انجام دادن مراسم
تحلیف بزرگ افسران لژ
بزرگ برای سال 1350.
4ـ اعلام خرید اوراق
مدارس یادبود از طرف
برادران به نام انجمن
زکریای رازی و تعیین محل
ساختمان.
5ـ گزارش پرداخت یک
هزار مارک به لژ بزرگ
متحد آلمان به عنوان
مشارکت در ساختمان یک
مرکز تربیتی برای نوجوانان.
در خیابان سوم اسفند
تشکیل می گردد شرکت
نمایند.
1ـ امیرعباس هویدا نخست وزیر
2ـ اسداله علم2 وزیر دربار شاهنشاهی
3ـ مرتضی یزدان پناه3 ریاست بازرسی شاهنشاهی
4ـ تیمسار سپهبد جعفر صدری4 ریاست شهربانی کل کشور
5ـ حسن زاهدی وزیر کشور
6ـ منوچهر اقبال5 مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران
7ـ عبداللّه ریاضی6 رئیس مجلس شورای ملی
8ـ عباس مسعودی7 سناتور
9ـ منوچهر آزمون معاون وزیر کشور
10ـ آتابای معاون وزارت دربار شاهنشاهی8
ارزیابی خبر
خبر صحت دارد.
فراوریان 14 /6 /50
14 /6
توضیحات سند:
1ـ فراماسونری
Freemasoneryسازمانی
کاملاً مخفی و گاه نیمه مخفی که
با استفاده از روابط پیچیده و
پنهانی میان اعضای خود، از
نفوذ و قدرت فراوانی در امور
سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و
فرهنگی کشورهای مختلف
برخوردار است.
کلمه «فراماسون» کلمه ای است
با ریشه فرانسویFranc
maconکه در زبان انگلیسی
Free masonگفته می شود.
این عبارت معنای لفظی بنّای
آزاد دارد و در تشریح بیشتر آن
گفته اند «افزارمند یا بنّایی که
آزاد بوده و با ابزارهایی مانند
تبر، چکش، گرز و اسکنه روی
سنگهای تراش بردار کار
می کرده.
با توجه به این که چنین
سنگی در زبان انگلیسی
Freestoneفرستین نام دارد،
فریمیسین نامیده می شده است.
نیز احتمال داده اند که بدین گونه
به افزارمندان «آزاد» Free
می گفتند، زیرا که در روزگار
حاکمیت نظامهای فئودالی آنان
آزاد بودند که به هر نقطه ای از
کشور که خدماتشان مورد نیاز
بوده سفر کنند و به کار
پردازند.
»
از آنجا که این افزارمندان از
هنری پراهمیت و مورد نیاز
جامعه بهره مند بودند، اسرار
حرفه و هنر خود را در میان
خویش نگاه می داشتند و از
طریق نشانه ها و علامتهای
قراردادی میان خود ارتباط بر
قرار می کردند.
این شرایط خود
به خود موجب تشکیل انجمنهای
صنفی مخفی میان ایشان
می شد.
در تاریخ جهانی
فراماسونری از این گونه
انجمنها با لقب «فراماسونری
عملی» یاد می کنند.
این
گروههای صنفی از آنجا که
دارای تخصصهای ویژه بودند و
از این راه درآمدهای خوبی
می اندوختند، اندک اندک در
زمره اقشار مهم و با نفوذ اجتماع
درآمدند و هم اینان در
پایه گذاری تمدن بورژوازی
اروپا پس از رنسانس تأثیر
بسیار داشتند.
قدرت نفوذ
جایگاه بنّایان آزاد در جامعه
اروپا تا آنجا رسید که بسیاری
از ثروتمندان و قدرتمندان
اروپا با آن که بنّا و معمار نبودند
در انجمنهای این صنف عضو
می شدند و با ایشان ارتباط بر
قرار می کردند.
رفته رفته
انجمنهای مخفی بنّایی به
انجمنهایی بدل شد که بنّایان در
آن در اقلیت بودند و بیشتر
اعضای آن را ثروتمندان و
قدرتمندان تشکیل می دادند.
با گسترش روز افزون انجمنهای
فراماسونری (که در اصطلاح
«لژ»های فراماسونری خوانده
می شدند) ضرورت ایجاد یک
تشکیلات منظم و منسجم که
محصول اتحاد لژهای مختلف
باشد، احساس شد.
از این رو در
سال 1717 م (1096 ش) چهار
لژ مهم انگلستان طی یک
گردهمایی مهم که در لندن
برگزار شد با اتحاد خویش لژ
اعظم انگلستان را تشکیل دادند.
همچنین در این گردهمایی مواد
مهمی نیز به تصویب رسید.
از
جمله این که حقوق فراماسونری
از این تاریخ به بعد فقط به گروه
بنّایان عملی محدود نخواهد
بود، بلکه هر فردی که لیاقتش در
لژهای قانونی به اثبات برسد
می تواند به سلک ماسونی در
آمده و از حقوق آن استفاده کند.
و این اعلام رسمی آغاز
دوره ای جدید در تاریخ
فراماسونری بود که اصطلاحا
فراماسونری نظری یا نمادین
خوانده میشود.
بعدها لژهای اعظم دیگری در
کشورهای مختلف اروپا از جمله
فرانسه، اسکاتلند، آلمان و
اسپانیا تشکیل شد.
لژهای
فراماسونری که متأثر از افکار
دوره رنسانس اروپا و برابر با
نیازهای روزگار خود شعار
«آزادی، برابری و برادری» را
برگزیده بودند، در اروپا قدرت
فراوانی یافته و در صدر قوای
استعمارگر اروپایی به کشورهای
پیرامونی و مستعمره نیز راه
یافتند.
در کشورهای مستعمره
لژهای فراماسونری با جذب
اقشار مختلف مردم خصوصا
روشنفکران و نخبگان جامعه از
ایشان برای تثبیت نفوذ و قدرت
استعماری خود بهره می جستند.
در کشور ما نخستین لژ
فراماسونری در سال 1324 ق
مطابق با 1907 م تحت عنوان
«لژ بیداری ایران» در تهران
شکل گرفت.
پیش از این تاریخ
بسیاری از ایرانیان در خارج از
کشور به عضویت لژهای
فراماسونری در آمده بودند و
حتی برخی از ایشان چون میرزا
ملکم خان ناظم الدوله به
تلاشهایی نافرجام برای تشکیل
یک لژ فراماسونری در ایران
دست زده بودند.
اما لژ بیداری
ایران نخستین لژ وسیع و قانونی
فراماسونری بود که به شکل
مخفیانه در ایران آغاز به کار کرد.
این لژ ماهیتی فرانسوی داشت و
تحت نظر لژ شرق اعظم
(گرانداوریان) فرانسه فعالیت
می کرد.
بعدها در دوره حکومت پهلوی
پدیده فراماسونری در ایران
گسترش بسیاری پیدا کرد و
لژهای متعددی با هویتهای
فرانسوی، انگلیسی، اسکاتلندی،
آلمانی و احتمالاً آمریکایی در
شهرهای مختلف تأسیس و
فعالیت می کردند.
از آغاز
شکل گیری رسمی پدیده
فراماسونری در ایران تا پیروزی
انقلاب اسلامی، بیشتر دولتمردان
و سیاستمداران ایران وابسته به
لژهای فراماسونری بودند و به
عبارت دیگر بخش مهمی از
سیاست و دولت در ایران توسط
ماسونها اداره می شد.
فراماسونها معمولاً در ظاهر بر
موازین اخلاقی و انسانی بسیار
تأکید می کنند و لژهای خود را
انجمنهایی علمی ـ اخلاقی به
شمار می آورند.
لکن در عمل
برای دستیابی به اهداف خود که
از اهداف لژهای مادر ـ در
کشورهای استعمارگر ـ جدا
نیست، دست به هر عملی
می زنند.
تشکیلات سازمانی
فراماسونری در کشورهای
پیرامونی به گونه ای عمل
می کنند که اعضای آنها خواسته
یا ناخواسته به مهره هایی برای
پیشبرد اهداف بیگانگان در
کشور خود بدل می شوند.
پدیده فراماسونری با پدیده
صهیونیسم و تفکرات یهودی
رابطه ای تنگاتنگ دارد و تأثیر
این رابطه در قوانین و آداب و
سنن فراماسونری به وضوح
مشهود است.
ر.ک : کتاب شرح احوال رجال، ج
2، ص 554 تا 556.
2ـ امیر اسداللّه علم در سال
1298 در بیرجند متولد شد.
پدرش محمدابراهیم علی
معروف به شوکت الملوک بود.
امیراسداللّه علم و ملکتاج قوام در
سال 1318 با هم ازدواج کردند و
در کرج ساکن شدند تا علم
تحصیلات خود را در آن جا به
پایان برساند.
وی در سال 1321
از دانشکده کشاورزی کرج
فارغ التحصیل شد و چون وضع
تهران آشفته و تحت الشعاع
نیروهای بیگانه بود همراه
همسرش عازم بیرجند شد.
علم پس از مدتی (در مقام
فرمانداری سیستان و بلوچستان)
به همه فهماند که باید از او
فرمانبردار باشند.
او از فرصت و موقعیتی که در
مقام فرمانداری کل سیستان و
بلوچستان به دست آورده بود،
برای نزدیکی هر چه بیشتر به شاه
استفاده کرد و با این که منصوب
قوام السلطنه بود، در هر سفر به
تهران به طور خصوصی با شاه
ملاقات می کرد و گزارش کارهای
خود را مستقیما به او می داد.
علم
در زمان ولیعهدی شاه هم به او
نزدیک بود و گاهی با او به
سواری می رفت و تنیس بازی
می کرد، ولی در مناسبات جدید
خود با شاه، می خواست خود را
خدمتگزاری وفادار و سرسپرده
به او معرفی نماید و خیلی زود به
مقصود خود نائل آمد.
در سال
1328 شاه که بعد از جان بدر
بردن از توطئه سوءقصد 15 بهمن
1327 و تشکیل مجلس موسسان
دوم قدرت بیشتری یافته بود،
برای نخستین بار توانست چند
وزیر به نخست وزیر منتخب
مجلس تحمیل کند.
یکی از
وزیران تحمیلی، علم بود که
ساعد او را به سمت وزارت
کشور معرفی کرد.
ساعد در
ترمیم کابینه، علم را به وزارت
کشور تعیین کرد.
علم این سمت
را در کابینه علی منصور هم حفظ
نمود، ولی رزم آرا که وزیران
خود را بدون مشورت قبلی با
شاه تعیین کرده بود برای او پستی
در کابینه در نظر نگرفت.
شاه
مصرا از رزم آرا خواست که علم
را وارد کابینه خود نماید و
رزم آرا چند ماه بعد از معرفی
دولت خود، در آبان ماه 1329،
برای جلب رضایت شاه، علم را به
سمت وزیر کار وارد کابینه خود
نمود.
در اول تیرماه 1331 علم به
سرپرستی املاک و مستغلات
پهلوی گماشته شد.
این املاک
عبارت بودند از شماری هتل در
تهران و جاهای دیدنی ایران، به
ویژه در کنار دریای مازندران و
همچنین مستغلات و زمینهای
وسیع کشاورزی بخصوص در
گرگان و مازندران و کرمانشاهان
(کرمانشاه)، ولی نقش علم تنها
سرپرستی املاک پهلوی نبوده و
در فعالیتهای سیاسی و
ملاقاتهای پشت پرده مورد نظر
شاه نیز شرکت می کرد.
در بهار 1334 شاه پس از کسب
اطمینان از پشتیبانی آمریکائیها،
تصمیم به برکناری زاهدی گرفت
و علم را مأمور ابلاغ خواست
خود و قانع کردن زاهدی به
استعفا کرد.
دولت بعدی را حسین
علا تشکیل داد (19 فروردین
1334 برابر با 9 آوریل 1955) و
به دستور شاه، علم به وزارت
کشور منصوب شد.
روزی که شاه، علم را مأمور
تشکیل حزب مردم کرد اندیشه
نخست وزیری او را هم بر سر
داشت.
او سیستم دوحزبی آمریکا
و قرار دادن دو تن از افراد مورد
اعتماد و سرسپرده خود، در رأس
این دو حزب حکومت را هر چند
سال یک بار بین این دو حزب
عوض می کرد.
علم بازی را جدی
گرفت و یا به امید این که زودتر
به مسند صدارت دست یابد در
انتخابات تابستانی سال 1339 با
حزب دولتی ملیون که به رهبری
نخست وزیر دکتر اقبال تشکیل
شده بود دست به مبارزاتی جدی
زد.
در تیرماه 1341 شاه علم را
به نخست وزیر برگزید.
به دنبال
رویدادهای مهم دوران حکومت
علم از جمله قضیه انجمنهای
ایالتی و ولایتی، ارائه طرح شش
ماده ای شاه، معروف به «انقلاب
سفید» و قیام پانزده خرداد و
سرکوبی آن، سرانجام قرار شد
دولت علم روز شنبه 17 اسفند
1342 استعفا کند و همان روز
دولت تازه منصور تشکیل شود.
ده روز بعد از تغییر دولت، علم به
ریاست دانشگاه پهلوی شیراز
انتخاب شد.
ریاست دانشگاه
علاوه بر کارآیی و مدیریت،
مستلزم داشتن یک درجه علمی
یا سابقه کار دانشگاهی بود و علم
که فقط در دانشکده کشاورزی
کرج درس خوانده بود و مشهور
به بیسوادی بود، انتخاب مناسبی
برای ریاست یک دانشگاه به
شمار نمی آمد.
در آذرماه سال 1345 علم به
جای حسین قدوسی نخعی به
وزارت دربار منصوب شد و این
شغل را قریب به یازده سال، تا
چند ماه مانده به پایان عمر خود
حفظ کرد.
در 28 تیرماه 1356
علم برای آخرین بار به عنوان
وزیر دربار شرفیاب شد و سپس
برای ادامه درمان رهسپار
فرانسه شد.
دو هفته بعد شاه به علم تلفن و
توصیه کرد به علت کسالتش بهتر
است از کار کناره گیری کند و علم
هم بی درنگ استعفای خود را به
حضور شاه فرستاد.
امیراسداللّه علم روز 26
فروردین ماه 1357 در 59
سالگی درگذشت.
قضاوت
درباره وی چندان دشوار نیست.
او اگر دارای یک صفت خوب،
شجاعت و صراحت بود، معایب
بسیاری داشت که در رأس همه
آنها می توان به فساد مالی و
هرزگی او اشاره کرد.
در سالهای
آخر عمر حتی آن صفت خوب را
هم از دست داد.
در مقابل شاهی
که هر روز مغرورتر و
خودخواه تر می شد، تملق و
چاپلوسی پیشه کرد و سخنی
برخلاف میل او بر زبان نیاورد.
ر.ک : تحلیلی از شخصیت و
کارنامه امیراسداللّه علم «مردی
برای تمام فصول، مؤسسه
مطالعات و پژوهشهای سیاسی
ایران، تهران، 1379
3ـ مرتضی یزدان پناه، فرزند
علی اکبر، در سال 1273 در
تهران متولد شد.
پس از طی
تحصیلات مقدماتی و دبیرستان
وارد دانشکده افسری شد و
مدارج ترقی نظامی را به سرعت
گذراند و در سال 1321 به درجه
سپهبدی رسید.
نامبرده مشاغلی
منجمله: فرمانده تیپ گارد پیاده
لشکر مرکز، فرماندار نظامی
تهران، فرمانده دانشکده افسری،
رئیس ستاد ارتش، وزیر جنگ،
رئیس هیئت نظامی در امریکا
و...
را عهده دار بود.
مشارالیه از
افسران وفادار به رژیم پهلوی
بود.
وی ضمن اینکه با داشتن
سمت فرماندهی هنگ پیاده گارد
تیرانداز آتریاد تهران، در
کودتای 1299 شرکت مؤثر
داشته است در بیوگرافی که برای
اداره کل انتشارات و رادیو
نوشته، چنین آورده است: ...
خدمت اینجانب با شاهنشاه فقید،
هنگامی شروع شد که معظم له با
درجه سرلشگر (یاوری) فرماندهی
گروهان مسلسل «آتریاد» تهران
را عهده دار و اینجانب با داشتن
درجه ستوانی در همان گروهان
عهده دار فرماندهی دسته بودم و
این افتخار مدت بیست و هفت
سال متوالی (در درجات و
مشاغل مختلف) یعنی تا شهریور
1320 که کشور عزیز ما بوسیله
نیروهای بیگانه اشغال و حضرت
معظم له مجبور به ترک ایران
شدند شامل حال اینجانب بوده
است.
یزدان پناه به پاس خدماتی که در
فوق آمده به دریافت نشان های
ذوالفقار 4، نشان کودتا، نشان
همایون درجه 1، نشان تاج درجه
1 و...
مفتخر گردید!
ر.ک : شرح احوال رجال، ص
805، ج 2.
4ـ سپهبد جعفرقلی صدری،
فرزند فرج اللّه ، در سال 1290 در
اصفهان بدنیا آمد.
وی رئیس
شهربانی کل کشور بود.
نامبرده
دارای مدرک تحصیلی ششم
متوسطه و مدارج نظامی از
دانشکده افسری ـ دانشگاه جنگ
بود.
در مهرماه 1344 با درجه
سرلشگری به معاونت ژنرال
آجودانی شاه رسید.
نشانهای
لیاقت درجه 1 و 2 و 3، افتخار
درجه 1 و 2 و 3، رستاخیز 1،
آذرآبادگان، پاس 3 را دریافت
داشت.
وی در تاریخ 16 /8 /57
از طرف فرمانداری نظامی
دستگیر شد.
ـ اسناد ساواک، پرونده انفرادی.
5ـ دکتر منوچهر اقبال در سفر
سال 1331 به فرانسه به همراه
دکتر عبدالحسین راجی، به
عضویت فراماسونری درآمد.
در
سالهای بعد، اقبال به همراه دکتر
سعید مالک در رأس لژهای تابع
تشکیلات فراماسونری فرانسه
قرار داشت.
اسناد موجود، نام
اقبال را در زمره مؤسسین لژ
خورشید تابان (تابع گراند
ناسیونال دوفرانس) در خرداد
ماه 1343 و رئیس هیئت مدیره
این لژ نشان می دهد.
دیگر اعضاء بنیانگذار لژ فوق،
امیراصلان افشار، ذبیح اللّه
ملک پور (شوهر مادر غلامرضا
پهلوی)، مهندس محمدعلی
قطبی گیلانی (دایی فرح پهلوی)،
محمدعلی کرباس فروشان، دکتر
احمد امامی، هوشنگ کیوان،
نصراللّه هنجنی، وحید و ادیب و
فرید و جمیل هویدا می باشند.
این لژ دارای یک باشگاه به نام
خورشید تابان بود.
اسناد دیگر
شرکت اقبال را در جلسات
«انجمن رازی» (1346) و لژ
«آریا» (1348) نشان می دهد.
انتشار کتاب رائین سبب ناراحتی
شدید اقبال شد و وی به دکتر
صدر نماینده مجلس و عضو
حزب «پان ایرانیست» چنین
گفت: ...
با اینکه رائین در کتاب
خود نامی از من (دکتر اقبال)
نبرده ولی من صریحا می گویم
17 سال است فراماسونرم و در
زمان نخست وزیر هم فراماسون
بودم و هیچ ابایی ندارم از اینکه
صریحا این مطلب را بیان دارم...
نه تنها من، بلکه شریف امامی
رئیس مجلس سنا، عبداللّه
ریاضی رئیس مجلس شورای
ملی و بسیاری دیگر از مقامات
مملکتی عضو سازمان
فراماسونری می باشند و عضویت
ما در این تشکیلات با اجازه
شاهنشاه آریامهر صورت
می گیرد...
(ساواک
14 /2 /1348).
با تأسیس «لژ بزرگ ایران» در
اسفند 1347 دکتر احمد
علی آبادی از شاخه فراماسونری
تابع «گراند لژ ملی فرانسه» دبیر
این لژ شد و در مراسم تقدیس لژ
فوق، امیرعباس هویدا (به همراه
دکتر سعید مالکی و محمد ساعد)
به عنوان بزرگ استادان پیشین
انتخاب شدند و این لطمه ای
شدید به حیثیت اقبال بود.
اقبال در جلسه وسیع «لژ بزرگ
ایران» (اول مهر ماه 1350) که با
شرکت 120 نفر از بلندپایگان
رژیم پهلوی از جمله هویدا، علم،
سپهبد مرتضی یزدان پناه، سپهبد
جعفر صدری رئیس شهربانی و
حسن زاهدی وزیر کشور برگزار
شده شرکت داشت.
درگذشت اقبال را «لژ شیراز» به
عنوان «تأثر بسیار بزرگی برای
همه مردم کشور مخصوصا
«برادران ماسونی» اعلام کرد و
«لژ پاسارگاد» چنین از او تجلیل
کرد:
«روز 22 /9 /2536 جلسه لژ
پاسارگاد در محل خانه بّنایان
آزاد با شرکت امین فرزین استاد
لژ یحیی بهبهانی سرپرست
ارجمند اول، حسین حمیدی
سرپرست ارجمند دوم، محمدقلی
قوامی دبیر، موسی کهینم، واعظ
زاده نگهبان داخلی،
شیرازی زاده، مهربان نگهبان
خارجی، مظفر استاد قبلی، دکتر
یزدان پناهی، اردشیر ایدون،
مسعود زالپور، جلال ظهر امامی،
دکتر زرنگار تشکیل گردید.
در
این جلسه استاد لژ اظهار داشت:
«به واسطه درگذشت منوچهر
دکتر اقبال که سالها خدمات
باارزشی به طریقت ماسونی
نموده اند تقاضای یک دقیقه
سکوت می نمایم...
» در خاتمه
صرف شام کلیه حاضرین جام
خود را به سلامتی کلیه پادشاهان
و رؤسای جمهوری ها که از
طریقت ماسونی حمایت
می نمایند نوشیدند و جلسه
خاتمه یافت.
ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت.
پهلوی، مؤسسه مطالعات و
پژوهشهای سیاسی، ص 337.
(سند ساواک ـ 26 /9 /1356) .
دکتر منوچهر اقبال به روایت
اسناد ساواک، تهران، مرکز
بررسیهای اسناد تاریخی،
1380.
6ـ عبداللّه ریاضی در سال
1295 هجری شمسی متولد شد.
پس از پایان تحصیلات ابتدایی و
متوسطه جزو نخستین گروه
محصلین اعزامی به اروپا بود.
او
از سال 1307 در فرانسه مشغول
تحصیل گردید در رشته
هیدرولیک و الکتریسته از
دانشگاه پاریس دانشنامه گرفت.
پس از بازگشت به ایران از سال
1315 در دانشکده فنی به مدت
27 سال به تدریس پرداخت و
رئیس دانشکده فنی دانشگاه
تهران شد.
در سال 1342 کنگره آزاد زنان و
آزادمردان او را کاندیدای
نمایندگی از تهران کرد و بدین
طریق ریاضی به مجلس راه یافت
و به عنوان رئیس مجلس شورای
ملی انتخاب شد.
او در دوره های 21 و 22 و 23 و
24 نیز نماینده بود و مدت پانزده
سال ریاست مجلس را به عهده
داشت.
او در تحکیم دیکتاتوری
محمدرضا شاه و تصویب
لوایحی چون کاپیتولاسیون
(مصونیت مستشاران و نظامیان
آمریکایی) جدایی بحرین از
ایران و صدها قانون دیگر
تأئیدکننده فساد و سوءاستفاده
رژیم شاه، نقش به سزایی داشت.
ریاضی فقط اوامر دولتهای
منتخب شاه را به تصویب
نمایندگان می رساند و قانونی
می کرد.
او فراماسونر و عضو
انجمن رازی بود.
در زمان اوج گیری انقلاب به
اروپا رفت و در بهمن 57 به
کشور بازگشت.
پس از پیروزی
انقلاب دستگیر و محاکمه و به
اعدام محکوم شد.
«شبه خاطرات علی بهزادی».
7ـ عباس مسعودی، فرزند حاج
محمدعلی، در سال 1280 ش در
تهران به دنیا آمد.
پس از خاتمه
تحصیلات مقدماتی و متوسطه
در تهران، چون قادر به ادامه
تحصیل نبود و از جهت زندگی و
معاش در زحمت بود ابتدا به شغل
حروفچینی و کارگر ساده مطبعه
در مطابع تهران مشغول بکار شد.
پس از چهار سال بتدریج مصحح
روزنامه «اقدام» و «شفق» و
خبرنگار روزنامه های «ایران» و
«کوشش» گردید.
در سال 1300
ش ابتدا مرکز کوچکی که فقط
یک اطاق داشت در تهران دایر
کرد که مرکز اطلاعات نامیده
می شد و اخبار خبرگزاریهای
«رویتر» و «هاواس» را از دوایر
مطبوعاتی این دو سفارتخانه
می گرفت و با دادن مبلغ
مختصری اجازه ترجمه و نشر آن
را در تهران گرفت.
مسعودی در تیرماه ـ 1304
امتیاز روزنامه اطلاعات را
گرفت و در واقع امتیاز روزنامه
را که متعلق به فردی به نام علی
اکبر سلیمی بود با نیرنگ و فشار
پلیس وقت اخذ کرد.
بعدها
اطلاعات دارای مؤسسات فنی و
نشریات دیگری مانند : اطلاعات
کودکان، مجله اطلاعات هفتگی،
مجله اطلاعات ماهانه، مجله
بانوان، جوانان، تهران ژورنال و
اطلاعات هوایی شد.
مشاغل دولتی مسعودی از سال
1314 شروع شد و در آن حال به
وکالت دوره دهم مجلس شورای
ملی از حوزه انتخابیه تهران
رسید و تا پایان دوره پانزدهم،
شش دوره متوالی همچنان وکیل
بود.
در سال 1328 به سمت
سناتوری تهران انتخاب گردید و
تا سال 1351 در این سمت باقی
ماند.
وی به زبان انگلیسی و
فرانسه آشنا بود.
ساواک در سند
بیوگرافی او آورده است : او
فردی متخصص در فن، اهل
زدوبند، خوش مشرب،
محافظه کار، حقه باز، هنرهای
هزار رنگ، جاسوس صفت،
علاقه مند به افزایش ثروت،
غیرقابل اعتماد و مورد تنفر عامه
مردم می باشد.
نامبرده با تمام حوادث بعد از دهه
20 سازش داشته، نوکر رضاشاه
بود و با مخالفین او نیز نزدیک
بود.
در سال 1320 پس از حادثه
سوم شهریور سلسله مقالاتی بر
علیه رضاشاه نوشت.
در سال
1321 در ماجرای 17 آذر برعلیه
قوام السلطنه شرکت کرد و پس از
17 سال برای اولین بار روزنامه
او توقیف شد و به زندان افتاد.
از
اواسط سال 1320 روزنامه او
طرفدار مصدق شد و در 25
مرداد سال 1332، شدیدترین
حملات برعلیه شاه و حکومت را
انجام داد.
با حزب توده، حزب
اراده ملی و هر سیاست و گروهی
نزدیک بود و سازش می کرد.
بعد
از وارد شدن به امور روزنامه
نگاری به سیاست انگلستان
نزدیک شد و ترقی کرد و با
عامیون نزدیک شد مسعودی
عضو جمعیت فراماسونری لژ
ایران و از افراد مؤثر در تشکیل
کلوپ روتاری و عضو کلوپ
تهران بود.
«اسناد ساواک، پرونده های
انفرادی».
8ـ ابوالفتح آتابای، فرزند
آقاجان، در سال 1279 ه ش در
تهران بدنیا آمد.
نامبرده
تا مقطع متوسطه در دبیرستان
اقدسیه تحصیل نمود و در سال
1306 بعنوان خدمتگزار دربار،
ابتدا رئیس اصطبل گاراژ
شکاربانی بود.
مشارالیه در کودتای آمریکایی
28 مرداد سال 1332 نقشی فعال
داشت و از طرف وزارت دفاع و
کمیسیون اعطای نشان جهت
قدردانی نشان درجه یک
رستاخیز به وی اعطاء شد.
ابوالفتح آتابای از اعضاء
شورایعالی بزرگداشت صدمین
سالروز تولد رضاشاه، عضو
مؤسس حزب رستاخیز، معاون
امور انتظامی وزارت دربار،
میرشکار شاه، مشاور دربار و در
دوره 19 مجلس شورایملی
نماینده گرگان و دشت بود.
همسرش بدری آتابای رئیس
کتابخانه سلطنتی و کامبیز آتابای
فرزندش مدیرکل دربار بودند.
نامبرده در طول خدمت به دستگاه
ظالم پهلوی، ستم زیادی به مردم
نمود از جمله در سال 57 اهالی
روستای همسین ترکمن را از
محل سکونتشان اخراج و با
تخریب مدرسه و خانه های
روستا و تجاوز به اموال و
نوامیس آنها، محل را به شکارگاه
شاه تبدیل نمود.
مشارالیه با سوءاستفاده از
موقعیتش در دربار، ثروت
زیادی اندوخت و صاحب
سازمان آبیاری و عمران شد.
ابوالفتح آتابای در طول
حضورش در دربار نشانهای 2 و
3 همایون ـ 3 و 5 تاج، 1 و 2
استقلال اردن هاشمی، نشان
زیشان استوار اول از محمد
ظاهرشاه پادشاه افغانستان مدال
یادبود برگزاری جشن های دو
هزار و پانصد ساله بود.
اسناد ساواک، پرونده انفرادی.
منبع:
کتاب
منوچهر آزمون به روایت اسناد ساواک صفحه 255