تاریخ سند: 7 تیر 1343
موضوع: گفتههای خمینی
متن سند:
شماره: 874/ق م
در روز جمعه عدهای از وعاظ و گویندگان را احضار نموده بودند و سپس در حضور عده[ای] از ناطقین و عده[ای] از طلاب و محصلین حوزه قم بیانات مفصلی ایراد مینمایند که خلاصه آن به شرح ذیل است:
از کلیه آقایان تقاضا دارم که خانه و منزل من را پایگاه سیاسی قرار ندهند و من را به عنوان یک فرد آشوب طلب و ماجراجو معرفی نکنید من اگر گاهی حرفی میزنم صرفاً از نظر دین است و با هیچ جمعیت و حزب و دسته ارتباط و آشنایی ندارم و تا جایی که امری را مخالف دین تشخیص ندهم ساکت هستم و به بودن سلطنت و دولت و حفظ مقررات و انتظامات علاقهمند هستم و خلاصه تصور نکنید من عنصری مانند مرحوم آیتالله کاشانی 1هستم و در مجالس روضه از حمله به مقامات دولتی جداً خودداری کنید اگر مقتضی باشد که مطلبی ایراد شود من خودم خواهم گفت و اگر برخلاف این دستورات عمل کنید من از پای منبر برمیخیزم و آنوقت از من گله نکنید و خلاصه مراقب باشید که خود را آلت مقاصد و اغراض سیاسی قرار ندهید2و ضمناً متذکر میسازد که اشخاص ذیل در جلسه حاضر بودند: حاجی آقا محمد کوثری،3 سیدعباس حسینی، آقای سعید اشراقی،4 آقای متقی، آقای سیداحمد حسینی، آقای نحوی، آقای مصطفی برقعی، آقای سیدرضا برقعی،5 آقای محمدفاضل، آقای احمد غروی
نظریه منبع: آقای خمینی به حاضرین سفارش مؤکد نمودهاند که این مطالب در جایی بازگو نشود
و کاملاً محرمانه بماند.
گیرندگان:
ریاست ساواک تهران جهت استحضار
توضیحات سند:
1.
آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، فرزند سید مصطفی در سال 1264 ﻫ ش در تهران متولد شد.
پدر ایشان شهید آیتالله سید مصطفی کاشانی از علمای بزرگ و مبارز و اساتید حوزه علمیه نجف بود که در انقلاب 1920 عراق از پیشوایان نهضت به شمار میرفت.
وی در سال 1280 و در سن 16 سالگی همراه پدر به نجف اشرف عزیمت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد.
در نجف علاوه بر استفاده از درس پدر از استادان درجه اول دیگری چون محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی بهره برد و در سن 25 سالگی به مقام اجتهاد رسید.
در سال 1285 به عنوان مشاور آیتالله خراسانی سهم مهمی در تهیه اعلامیههای مشروطه داشت.
وقتی انگلیسیها به عراق حمله کردند، در منطقه کوتالعماره حدود 18 ماه علیه متجاوزین جنگید.
در سال 1920 آیتالله کاشانی با کمک مراجع دیگر جمعیت اسلامی عراق را تشکیل داد و برای مبارزه با سلطه انگلیس در عراق دست به انقلابی زد که به انقلاب 1920 عراق مشهور شد.
پس از آن به ایران آمد و مبارزات خود را در ایران علیه انگلیس ادامه داد.
پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، توسط متفقین بازداشت شد و یک سال در اراک، رشت و کرمانشاه زندانی گردید.
آیتالله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود، از این رو در سال 1326شمسی که تأسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیهای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و مسلمانان را جهت مخالفت دعوت به تظاهرات و اعتراض نمود و از آنان خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی به کار گیرند و خود نیز در تهران با بیش از سی هزار نفر به تظاهرات پرداخت.
پس از آزادی باز هم به مبارزه خود ادامه داد و به همین دلیل در زمان قوامالسلطنه دوباره دستگیر و 18 ماه به قزوین تبعید شد.
بعد از ترور شاه و متهم کردن کاشانی به دست داشتن در این ترور در 15 خرداد 1327 به قلعه فلکالافلاک خرم آباد و پس از مدتی نیز به لبنان تبعید شد که 18 ماه به طول انجامید.
پس از بازگشت از لبنان در سال 1329 به نمایندگی از مردم تهران، به مجلس راه یافت و رهبری نیروهای مذهبی را در مجلس پانزدهم به عهده گرفت.
از جمله اقدامات آیتالله کاشانی، جلوگیری از انعقاد قرارداد گس ـ گلشائیان و متحد کردن نیروهای مذهبی و ملی برای ملی شدن نفت در مجلس شانزدهم بود.
در آن زمان رهبری گروه ملی را دکتر مصدق بر عهده داشت.
مصدق اعلام کرد که قرارداد دارسی و قرارداد 1933 را به رسمیت نمیشناسد و در روز 20 مهر 1329 دولت را استیضاح کرد و روز 4 آذر همان سال پیشنهاد ملی شدن نفت مطرح شد.
در این هنگام آیتالله کاشانی به حمایت از مصدق پرداخت تا سرانجام در 24 اسفند 1329 نفت ملی شد و در 29 اسفند همان سال به تصویب سنا رسید.
با روی کار آمدن قوام و برکناری مصدق در 25 تیر 1331 آیتالله کاشانی اعلام کرد اگر قوام ظرف 48 ساعت کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد.
در پی این سخن، روز 30 تیر مردم به خیابانها ریختند و شاه سریعاً قوام را برکنار کرد و مصدق روی کار آمد.
پس از واقعه سیتیر 1331 و روند خاص حکومت جبهه ملی و سیاستهای متضاد آن، بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق اختلافاتی روی داد که منجر به جدائی گردید.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قرارداد استعماری کنسرسیوم، علیه دولت و عاقدان قرارداد بیانیهای صادر و پس از دستگیری فدائیان اسلام به دادگاه نظامی احضار و حکم اعدام وی صادر گردید که البته تلاش و کوشش علمای بزرگ، به خصوص مرحوم آیتالله بروجردی، موجب لغو حکم مزبور شد.
اما شیوه و شگرد ساواک و دربار باعث منزوی گردیدن ایشان شد و از سوی دیگر روشهای غیراصولی و شایعه پراکنی و تحریف حقایق از سوی به اصطلاح ملیون، بر این انزوا افزود.
بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که منجر به برکناری مصدق شد، آیتالله کاشانی که میدید دوباره رابطه با انگلیس شروع شده، به مبارزه با انگلستان پرداخت و در سال 1335 دستگیر و زندانی شد.
حضرت امام خمینی (ره) در مورد مرحوم آیتالله کاشانی که چندین سال اداره بزرگترین حوزه علمیه در تهران را بر عهده داشت، فرمودهاند : «آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند.
مبارزه با استعمار.
آن وقت البته انگلستان بود، مبارزه با او.
در ایران هم که آمدند، تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم».
آیتالله کاشانی در 23 اسفند 1340 به دیار باقی شتافت و در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(علیهالسلام) به خاک سپرده شد.
ر.ک : روحانی مبارز آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379
2.
برخی از فرازهای این سند به ویژه تعبیر اینکه: « تصور نکنید من عنصری مانند مرحوم آیتالله کاشانی هستم» و...
با روش و منش امام (ره) همخوانی ندارد.
امام(ره) به مقامات روحانی که در خدمت اسلام و مسلمین بودند احترام میگذاشت و هرگز تعبیری که موجب وهن آنان باشد بر زبان نمیآورد.
افزون براین، توصیه این که «در مجالس از حمله به مقامات دولتی خودداری کنید» نیز با سیاست، رسالت و مسئولیت امام (ره) مغایرت دارد تا آنجا که به یاد داریم و گزارشهای ساواک نیز آن را تأیید میکند، امام (ره) همواره روحانیون را به روشنگری و حفظ شئون روحانیت فرا میخواندند.
3.
حجتالاسلام سید محمد کوثری، فرزند سیدعلیاکبر در سال 1307 ﻫ ش در قم به دنیا آمد.
تحصیلات علوم دینیه را تا لمعه در محضر آیتاللهالعظمی حاج آقا حسین بروجردی، آیتالله حسین نوری و امام موسی صدر ادامه داد.
ایشان از جمله روحانیونی بود که در قالب مداحی تبلیغ دینی میکرد.
حجتالاسلام کوثری از شاگردان آیتالله شیرازی و آیتالله ملاعلی کنی بود.
وی در هیئتهای؛ تکیه شاه خراسان، تکیه شادقلی قم، حسینیه دلریش، صنف لباسفروشان تهران و حسینیه جماران مراسم مداحی برگزار میکرد.
حجتالاسلام کوثری در 3 مهر 1377 بر اثر سکته قلبی درگذشت و در حرم حضرت معصومه (ره) به خاک سپرده شد.
4.
حجتالاسلام سعید اشراقی، فرزند مرحوم حاج میرزا محمد در سال 1297ﻫ ش در خانواده ای روحانی در قم تولّد یافت.
در زادگاه خویش به تحصیل علوم دینی پرداخت و از محضر اساتیدی چون آیات عظام سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر و بروجردی بهره مند شد و از سال 1327 به وعظ و خطابه روی آورد.
او امامت جماعت مسجد سیّدان را به عهده داشت.
بر اساس اسناد ساواک در سالهای تبعید حضرت امام(ره)، در منزل ایشان به سخنرانی می پرداخت و چند بار از جمله در سال 1345 به همراه جمعی از بزرگان چون آیت الله شهید سعیدی، مشکینی و هاشمی رفسنجانی ممنوع المنبر گردید.
آقای اشراقی که بنا به گفته ساواک «در حوادث سیاسی و مبارزات روحانیت و طلاب، طرفدار [امام] خمینی و از مخالفین دستگاه بشمار می رفت»، بار دیگر در سال 1346 ممنوع المنبر شد.
وی به مناسبت هفتمین روز شهادت آیت الله حاج شیخ حسین غفّاری در روز 12 /10 /53 در مسجد اعظم قم به منبر رفت و از مقام آن شهید تجلیل کرد.
پس از سخنرانی وی مأموران به صف تظاهرات کنندگان حمله ور شده، 17 نفر را بازداشت و عده ای را مضروب کردند و ایشان نیز مجددا ممنوع المنبر گردید.
وی برادر مرحوم اشراقی ـ داماد حضرت امام ـ می باشد.
5.
حجتالاسلام والمسلمین حاج سید رضا برقعی در سال 1303 ﻫ ش در قم متولد شد.
تحصیلات را در مدرسه های باقریه و حکیم نظامی گذراند.
در سال 1320 وارد حوزه علمیه قم شد و در درس حضرات آیات عظام آیت الله بروجردی و امام خمینی(ره) حاضر شد، سپس به نجف اشرف مشرف گردید.
وی پس از بازگشت به ایران به استخدام آموزش و پرورش درآمد و کار تدوین و تنظیم کتب درسی را با شهید دکتر محمدجواد باهنر، دکتر علی گلزاده غفوری و شهید آیت الله دکتر بهشتی آغاز نمود.
در سال 1354 با همکاران خود دفتر نشر فرهنگ اسلامی را تأسیس کرد و در کنار کار فرهنگی تأسیس کارگاه قالی بافی، مدرسه راهنمایی و درمانگاه را آغاز نمود.
تألیف کتاب «خودآموز قرآن»، «خداشناسی»، «تعالیم قرآن»، «اصول دین واحکام خانواده» و «معلم قرآن» از جمله آثار ایشان است.
مرحوم حجت الاسلام برقعی در 6 اردیبهشت 1375 درگذشت.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 5