تاریخ سند: 3 آذر 1357
خلاصهای از متن سخنرانی خراسانی
متن سند:
تاریخ:3 /9 /1357
خلاصهای از متن سخنرانی خراسانی
تا تحقق جمهوری اسلامی مردم، آرام نخواهند بود ـ با تعریف جهاد نتیجهگیری شد که در حال حاضر ملت، برای دفاع از قرآن و اسلام به پا خاستهاند1 و این جهاد تدافعی است و تدافعی آن است که باید به حمایت از مظلوم و مسلمان برخاست2 ـ دشمنی باید عملی باشد نه در خانه نشستن ـ پس ضمن تشریح زندگی امام حسن مجتبی و اختلافات وی با معاویه نتیجهگیری شد تعیین ولایت عهد را محکوم و آن را عملی کثیف و تحمیلی عنوان نمود و معاویه و قولهایش قابل قبول نیست. امام حسن زیر بار دستورات معاویه نرفت. معاویه رسوا شد و مردم فهمیدند قول معاویه مساوی با پول است و ارزشی ندارد، اینها هر روز توبه میکنند استغفار میکنند و هر وقت خبردار شدند ما را فریب میدهند ظلم و ستم میکنند3 و خون مردم را پایمال میکنند نبایستی انسان از موقع ضعف قدرتی معاویهها و طاغوتها در زمان پیدا میکنند و دیدند اشتباهاتی شده ببخشید ما دوباره درست میشیم. درست نمیشید شما اصلاً ماهیتتان خراب است (صحیح است) این معاویه ذاتش خراب است صلحنامه تنظیم میکند بعد زیرش میزند.
بهتر ... دفاع کرد اعلامیه پخش میکند معاویه، زیادابنابیه را که زنازاده بود به عنوان فرمانده انتخاب کرد تا بهتر و بهتر آدم بکشد....و بلندگویی برای ترجمان احساسات اجنبی باشد [ناخوانا] زیادابنابی لازم است.... (شرح اقدامات و کشتارهای معاویه)
ناطق ضمن اشاره به زندانی شدن فرزندان و طرفداران امام حسن اشاره میکند که شکنجه آنان برای عدهای شغل است و آدمهای ماشینی هستند که هیچ عواطفی ندارند. در ایران کسانی که زندان رفتند میدانند «وقتی وارد زندان میشدند بدون جواب و پرسش میزدند پای یک بچه مسلمان را سوراخ میکردند بعد میگفتند ببخشید اشتباه شده ما خیال کردیم تو...... مثلاً بعد از اینکه زدند (نامفهوم) کردند و چه بسیار افراد زیر شکنجههای قرون وسطایی کشته شدند و چه بسیار افراد از نظر پا ناتوان شدند و از نظر مزاج دچار بیماریهای مختلف در زیر شکنجههای قرون وسطایی. یکی از اینها به خود من میگفت امام حسین هم یک اخلالگر بیشتر نبوده است چون در مقابل یزید قیام کرد. یزید حق داشت امام حسین را بکشد یکی از اینها که به اصطلاح مأمور هستند و من نمیتوانستم انکار کنم چون شلاق بالا سرم آماده بود برای زدن من در دل خودم گفتم شما بایستی این طور فکر کنید شما بایستی وابستگی خودتان را به یزید اعلام کنید و شما بایستی چنین تفکری داشته باشید و به فضل الهی ملت ما خوب دارد شما را میشناسد. ناطق مجدداً به چگونگی شکنجههای طرفداران امام حسن اشاره میکند و سپس نحوه اقدامات امام حسن علیه معاویه را تشریح و اضافه میکند روحانیت تشیع در هر نهضتی پیشقدم بوده از جمله نهضت سربداران نهضت مشروطه ـ نهضت عراق علیه استعمار انگلستان بعضی از روحانیون حتی تفنگ بر دوش داشتهاند. آیتالله کاشانی4 شخصاً اسلحه به دوش گرفت و با استعمار انگلستان مبارزه کرد وی سپس به اقدامات و تظاهرات مردم علیه یزید و جنایات یزید علیه مردم اشاره و در پایان گفت که تاریخ تکرار میشود. (پایان سخنرانی)
توضیحات سند:
1. اصل: خواستهاند
2. اصل: برخواست
3. اصل: میکنید
4. آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، فرزند سیدمصطفی در سال 1264 ﻫ ش در تهران متولد شد. پدر ایشان شهید آیتالله سید مصطفی کاشانی از علمای بزرگ و مبارز و اساتید حوزه علمیه نجف بود که در انقلاب 1920 عراق از پیشوایان نهضت به شمار میرفت. وی در سال 1280 و در سن 16 سالگی همراه پدر به نجف اشرف عزیمت کرد و در آنجا مشغول تحصیل شد. در نجف علاوه بر استفاده از درس پدر از استادان درجه اول دیگری چون محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی بهره برد و در سن 25 سالگی به مقام اجتهاد رسید. در سال 1285 به عنوان مشاور آیتالله خراسانی سهم مهمی در تهیه اعلامیههای مشروطه داشت. وقتی انگلیسیها به عراق حمله کردند، در منطقه کوتالعماره حدود 18 ماه علیه متجاوزین جنگید. در سال 1920 آیتالله کاشانی با کمک مراجع دیگر جمعیت اسلامی عراق را تشکیل داد و برای مبارزه با سلطه انگلیس در عراق دست به انقلابی زد که به انقلاب 1920 عراق مشهور شد. پس از آن به ایران آمد و مبارزات خود را در ایران علیه انگلیس ادامه داد. پس از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، توسط متفقین بازداشت شد و یک سال در اراک، رشت و کرمانشاه زندانی گردید. آیتالله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود، از این رو در سال 1326 شمسی که تأسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام شد، اعلامیهای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و مسلمانان را جهت مخالفت با این کار، دعوت به تظاهرات و اعتراض نمود و از آنان خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی به کار گیرند و خود نیز در تهران با بیش از سی هزار نفر به تظاهرات پرداخت. پس از آزادی باز هم به مبارزه خود ادامه داد و به همین دلیل در زمان قوامالسلطنه دوباره دستگیر و 18 ماه به قزوین تبعید شد. بعد از ترور شاه و متهم کردن کاشانی به دست داشتن در این ترور در 15 خرداد 1327 به قلعه فلکالافلاک خرم آباد و پس از مدتی نیز به لبنان تبعید شد که 18 ماه به طول انجامید. پس از بازگشت از لبنان در سال 1329 به نمایندگی از مردم تهران، به مجلس راه یافت و رهبری نیروهای مذهبی را در مجلس پانزدهم به عهده گرفت. از جمله اقدامات آیتالله کاشانی، جلوگیری از انعقاد قرارداد گس ـ گلشائیان و متحد کردن نیروهای مذهبی و ملی برای ملی شدن نفت در مجلس شانزدهم بود. در آن زمان رهبری گروه ملی را دکتر مصدق بر عهده داشت. مصدق اعلام کره که قرارداد دارسی و قرارداد 1933 را به رسمیت نمیشناسد و در روز 20 مهر 1329 دولت را استیضاح کرد و روز 4 آذر همان سال پیشنهاد ملی شدن نفت مطرح شد. در این هنگام آیتالله کاشانی به حمایت از مصدق پرداخت تا سرانجام در 24 اسفند 1329 نفت ملی شد و در 29 اسفند همان سال به تصویب سنا رسید. با روی کار آمدن قوام و برکناری مصدق در 25 تیر 1331 آیتالله کاشانی اعلام کرد اگر قوام ظرف 48 ساعت کنار نرود، اعلام جهاد خواهد کرد. در پی این سخن، روز 30 تیر مردم به خیابانها ریختند و شاه سریعاً قوام را برکنار کرد و مصدق روی کار آمد. پس از واقعه سیتیر 1331 و روند خاص حرکت جبهه ملی و سیاست های متضاد آن، بین آیتالله کاشانی و دکتر مصدق اختلافاتی روی داد که منجر به جدایی گردید. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و قرارداد استعماری کنسرسیوم، علیه دولت و عاقدان قرارداد بیانیهای صادر و پس از دستگیری فدائیان اسلام به دادگاه نظامی احضار و حکم اعدام وی صادر گردید که البته تلاش و کوشش علمای بزرگ، به خصوص مرحوم آیتالله بروجردی، موجب لغو حکم مزبور شد. اما شیوه و شگرد ساواک و دربار باعث منزوی گردیدن ایشان شد و از سوی دیگر روشهای غیراصولی و شایعه پراکنی و تحریف حقایق از سوی به اصطلاح ملیون، بر این انزوا افزود. بعد از کودتای 28 مرداد 1332 که منجر به برکناری مصدق شد، آیتالله کاشانی که میدید دوباره رابطه با انگلیس شروع شده، به مبارزه با انگلستان پرداخت و در سال 1335 دستگیر و زندانی شد. حضرت امام خمینی (ره) در مورد مرحوم آیتالله کاشانی که چندین سال اداره بزرگترین حوزه علمیه در تهران را بر عهده داشت، فرمودهاند: «آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار. آن وقت البته انگلستان بود، مبارزه با او. در ایران هم که آمدند، تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم». آیتالله کاشانی در 23 اسفند 1340 به دیار باقی شتافت و در جوار مرقد مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد.
ر.ک: روحانی مبارز آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد، 2 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد دوم صفحه 214