صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: هما ناطق

تاریخ سند: 22 دی 1356


موضوع: هما ناطق


متن سند:

از: 20 ﻫ 11 تاریخ: 22 /10 /2536[1356] 13561022
به: 311 شماره: 16897 /20 ﻫ 11
موضوع: هما ناطق

هما ناطق در گفتگوئی با فریدون آدمیت1 نتایج جلسه‌ای را که در آن شرکت کرده بود خیلی بد خواند و درحالی که به طور سرپوشیده صحبت می‌کرد گفت راجع به نامه‌ای که نوشته بود صحبت شد و خیلی بد بود و قرار است پیش بچه‌ها اسم نبریم که چه کسانی را دیده‌ایم و به فریدون آدمیت توجه داد که او هم بگوید یک چنین چیزی را نشنیده است که اولیاء دانشجویان می‌خواهند بیایند. آدمیت گفت پس این مسئله مهم است ما وظیفه خود می‌دانیم که بگوئیم افزود من مصلحت نمی‌دانم. ناطق گفت پاکدامن2 هم صلاح نمی‌داند تشکیل بدهیم او می‌گوید نامه را بفرستیم ولی تشکیل ندهیم. آدمیت گفت پس به هرحال آنها عمل می‌کنند احسان‌اله خان گفته. هما گفت درست است ولی اسم نبر. آدمیت گفت پس این مسئله مهم است و نباید نام ببریم. هما ناطق اظهار داشت اصلاً اسم نبرید اگر بدانند از این سو گفته شده پدر من را در می‌آورند فقط بگو از یک منبع موثق شنیده‌ام. در خاتمه ناطق قرار گذاشت آدمیت را در زمان دیگری ملاقات کرده و همه مطالب را به او بگوید.
نظریه شنبه: مطالب بالا مطرح شده است.
نظریه یکشنبه: 1. نظریه شنبه تائید می‌گردد. 2. به نظر می‌رسد منظور از احسان‌اله همان احسان نراقی باشد که یک سری مطالب حساس و جالب توجه را به هما ناطق گفته است. 3. از گفته‌های ‌هما ناطق با فریدون آدمیت چنین به نظر می‌رسد که اعضاء کانون نویسندگان در نظر داشته‌اند جلسه‌ای تشکیل بدهند ولی چون خطری آنها را تهدید می‌کند تشکیل جلسه را مصلحت ندانسته‌اند و احتمالاً این خطر از ناحیه اولیاء دانشجویان می‌باشد. بدیع
نظریه سه‌شنبه: نظریه یکشنبه تائید می‌گردد. عارف
نظریه چهارشنبه: نظریه سه‌شنبه تائید می‌گردد. مشاهیر
بهره‌برداری شد. 47374 بایگانی شود. روحانی 2 /11 /36

توضیحات سند:

1. فریدون آدمیت: فرزند عباسقلى قزوینى، در سال 1299 ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را در مدارس تهران و دانشکده حقوق پشت سر گذاشت و سپس راهی انگلیس شد و از دانشگاه لندن در رشته تاریخ دیپلماسى دکترا گرفت. در سال 1319ش به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و از کارمندى و سفارت در کشورهای مختلف، تا معاونت دائم نمایندگى ایران در سازمان ملل متحد پیش رفت و در سال 1340ش، نیز معاون وزارت امور خارجه شد. در سال 1349 با دستور ویژه شاه و مساعدت و راهنمایی ساواک، کتاب « اندیشه‌هاى فتحعلى‌خان آخوندزاده » را که علیه مقدسات دین اسلام بود، تألیف نمود که به همین علت، جایزه‌اى هم از طرف فرح پهلوى به او داده شد و در سال 1350ش، مدتى در دانشگاه تدریس نمود و زمانی هم به معاونت دانشکده ادبیات رسید. وی در سال 1353ش از کار اداری بازنشسته شد و به فعالیت نویسندگى خود ادامه داد. پدرش، عباسقلی آدمیت، از اطرافیان یحیی خان مشیرالدوله بود که توسط وی با جریان روشنفکری غربی و میرزاملکم خان ارتباط گرفت و با تأسیس جامعه آدمیت؛ که مروج افکار میرزاملکم خان بود، از بانیان فراماسونری در ایران شد. فریدون آدمیت نیز به پیروی از پدر، از مؤسیسن لژ فراماسونرى در تهران بود و در هیئت مدیره کانون نویسندگان نیز عضویت داشت. او که به گواهى اسناد ساواک، داراى انحرافات اخلاقى نیز بود، در سال‌هاى 1356 و1357ش، ماسک انقلابى و ضدرژیم شاهنشاهی بر چهره زد و با اعضاء و سران جبهه ملى تماس برقرار نمود تا شاید در دولت متشکله‌‌ی آنان دارای سمتی باشد؛ از همین رو، در عین آنکه ارتباطات خود را با عوامل رژیم شاهنشاهی حفظ نموده بود، در کابینه‌‌ی احتمالی غلامحسین صدیقی به عنوان کاندید وزارت امورخارجه مطرح گردید. نوشته‌های ‌تاریخی او که بیشتر در رابطه با جریان مشروطیت می‌باشد، بیشتر در جهت تبیین مسائل روشنفکری غربی و طرح فرقه‌ها و گروه‌هاى دین ستیز است. فریدون آدمیت در فرودین ماه سال 1378ش در تهران از دنیا رفت.
2. ناصر پاکدامن همدانى: فرزند على‌اصغر، در سال 1306 ش در تهران به دنیا آمد. دوران ابتدایى را در دبستان‌هاى ادب و اقبال و دوران متوسطه را در دبیرستان‌هاى علمیه و دارالفنون سپرى کرد و در سال 1329 به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت. مشارالیه که در سال 1334 مدتى مجله ماهانه سخن را اداره مى‌کرد و مقالاتى در رابطه با نقاشى، و خیمه‌شب‌بازى و... در آن مى‌نوشت، در این سال، متقاضى استخدام در کادر مرکزى سازمان برنامه شد، ولى به علت اینکه شاگرد اوّل دانشکده بود، از بورس دولتى استفاده کرد و جهت ادامه تحصیل به کشور فرانسه اعزام شد. وى که قبل از رفتن به فرانسه، عضو انجمن فرهنگى ایران و فرانسه نیز بود، در رابطه با چگونگی طی مراحل تحصیلی خود، گفته است: «سال 36 امتحان دکترا را گذراندم و همراه با شروع رساله دکترى، به تحصیل در جمعیت‌شناسى و آمار پرداختم (38ـ37) از سال 39 تحصیل در جامعه‌شناسى را شروع کردم.»
ناصر پاکدامن، در فرانسه به فعالیت‌هاى دانشجویى پرداخت و مدتى با جامعه سوسیالیست‌هاى ایرانى در اروپا همراهى کرد و از سران آن معرفى شد و مدتى نیز با کنفدراسیون ارتباط گرفت و از گردانندگان مهم مجله «نامه پارسى» ارگان کنفدراسیون، معرفى گردید. مشارالیه در مردادماه سال 1346 به ایران مراجعت کرد و به علت ارتباطى که در فرانسه با مرحوم جلال آل‌احمد برقرار کرده بود، با او و با افراد نهضت سوسیالیست‌ها، ارتباط برقرار کرد. وى در 26 /1 /47 به ساواک احضار شد و در خصوص اشتغال خود در فرانسه، چنین گفت: «پنج سال قبل هم در مؤسسه تحقیقات علمى فرانسه کار مى‌کردم، دو سال قبل نیز در دانشگاه پاریس تدریس مى‌کردم.»
ناصر پاکدامن که متقاضى استخدام در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران بود، بر اساس مذاکره جهانگیر تفضلى با نصیرى، رئیس ساواک، به این خواسته رسید و در سال 1348 به ریاست اداره آموزش دانشکده اقتصاد نائل آمد. در سال 1350 که نام ناصر پاکدامن در لیست 47 نفره اساتید دانشگاه تهران، جهت تصفیه قرار گرفت، با ضمانت رئیس دانشگاه ابقاء گردید. در سال 1351 تقاضاى سفر یکساله به آمریکا را جهت تدریس نمود که مورد موافقت قرار گرفت. مشارالیه پس از اینکه در سال 1352 از آمریکا بازگشت، به کار خود در دانشگاه تهران ادامه داد و سپس به عضویت هیئت علمى دانشگاه درآمد. با شروع فعالیت مجدد کانون نویسندگان در سال 1356، ناصر پاکدامن به اتفاق همسرش هما ناطق به آنان پیوست که در تاریخ 15 /9 /57 دستگیر و بلافاصله آزاد شد. وى که در ابتداى پیروزى انقلاب اسلامى با گروه‌هاى چپ همکارى مى‌نمود، در سال 1360 به فرانسه پناهنده شد و به فعالیت علیه جمهوری اسلامی مشغول گردید. (اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)

منبع:

کتاب احسان نراقی به روایت اسناد ساواک صفحه 446


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.