تاریخ سند: 8 آذر 1351
موضوع : انتقاد پدر بیژن جزنی از فرزندش
متن سند:
از : 20 ه 12
به : 311 شماره : 16521 /20 ه 12
در ساعت 1500 روز 15 /8 /51 پدر بیژن جزنی به مدرسه جهان تربیت
واقع در خیابان جهان تربیت در مجیدیه وارد و به ملاقات آقای ابراهیم بنی احمد
مدیر مدرسه مزبور رفته بود.
ضمن صحبت از پسرش انتقاد نموده و اظهار داشت
بیژن فردی دوگماتیست
می باشد.
زمانی که از
شوروی به ایران آمدم بیژن
به من اظهار داشت تو خود را
به هیئت حاکمه ایران
فروخته ای و برای خدمت به
شاه و ارتجاع به ایران
آمده ای و به من تهمتهای
بسیار زد و دختر همسرش
خانم قریشی نیز اتهامات
وارده را تایید می کرد و از من
تنفر بسیار داشت تا اینکه
یک روز قریب سه چهار
ساعت، با بیژن به بحث
پرداختم و به وی اظهار
داشتم تو از لحاظ فکری
طرز فکر مارکسیستی داری و معتقدی باید در ایران انقلاب پرولتاریا بوجود آید
و دهقانان در زمینه ایجاد انقلاب مزبور سهیم باشند در حالی که در ایران طبقه
کارگر به آن معنی وجود ندارد زیرا طبقه کارگر در حال حاضر در حالت
قشربندی است و به معنای علمی و عملی و از نظر مارکسیسم لنینیسم طبقه کارگر
در ایران وجود ندارد که رسالت انقلابی و تاریخی خود را به انجام برساند.
در
ثانی قشرهای موجود که می روند تا طبقه کارگر را در جامعه ایران بوجود آورند
به مقتضای ویژگیهای موجود در جامعه ایران و به تأسی از خصوصیات جامعه
صنعتی و وضع کارگری کشورهای پیشرفته یک نوع حالت اریستوکراسی1 به
قشرهای مورد اشاره تحمیل گردیده و می گردد مضافا به اینکه کشورهای
امپریالیستی به منظور جلوگیری و گسترش نفوذ کمونیزم در کشورهایی مانند
ایران هیئت حاکمه این کشورها را وادار به انجام اصلاحاتی نموده اند که این
اصلاحات خود موجب و وسیله ای برای از بین بردن عوامل ایجاد کننده انقلاب
مورد بحث می باشد و در رأس هیئت حاکمه شاه با تمام قدرت و با حمایت
امپریالیسم مخالفین را می کوبد و از بین می برد.
من به بیژن گفتم در شرایط
فعلی تو می خواهی موجد
انقلاب باشی؟ و او را
نصیحت کردم و گفتم با جان
خود و دیگران بازی نکن تو
که در وضع اجتماعی ایران
یعنی وضعی که به آن انتقاد
داری خوب متمتع شده ای؟
و صاحب مؤسسه تبلی فیلم
هستی و ثروتمند شده ای
پس با وضع موجود بساز
ولی بیژن در پاسخ مطالبم
گفت.
تو خود را فروخته ای و
نسبت به انقلاب و توده های
ایران خیانت کرده ای
بنابراین صلاحیت نداری مرا نصیحت کنی ولی من به او گفتم من و تو می توانیم از
لحاظ فکری جدا شویم ولی از نظر فیزیولوژیکی هر چه باشد من پدر تو هستم و
می توانیم به طور غریزی رابطه پدر و فرزندی خود را حفظ کنیم و کتاب
خرمگس را برایش مثال زدم و خلاصه مفاد آن را برایش نقل کردم.
بالاخره من و
بیژن از هم جدا شدیم تا اینکه او دستگیر و به 15 سال زندان محکوم شد.
در این مورد هم مادر.
خواهر و حتی خود بیژن و همسرش و بالاخره چند نفر
دیگر معتقدند که من در دستگیری بیژن دست داشته ام زیرا اعتقاد دارند که من
برای سازمان امنیت کار می کنم و چندی پیش ملاقاتی با آنها دست داد از من
می خواستند که در آزاد کردن بیژن اقدام کنم و وسیله ای فراهم بیاورم که بیژن
بخشیده شود.
پدر بیژن افزود شنیده ام بیژن در زندان ورزش می کند و خوب و سرحال هم
هست.
بیژن و اطرافیانش هنوز هم نمیدانند که در زندان بودن بیژن چقدر به نفعش تمام
می شود زیرا در کشوری که جوان 19 ساله ای را چون رضایی به سه بار اعدام
محکوم می کنند افرادی نظیر
بیژن را باید به هزار بار اعدام
محکوم می کردند بنابراین
بیژن شانس بسیار آورده که
به زندان رفت و از وقایع
بعدی بدور بوده است.
در
حال حاضر وضع خانوادگی
بیژن بسیار خوبست و خانم
قریشی همسر او در وضع
مناسبی است و نزد پدرش
می باشد ولی پدر او بشدت
معتاد است و اغلب افراد
تریاکی هم منقل او گرد وی
بوده و در حال حاضر وضع
مرتبی دارند.
نظریه یکشنبه : 1ـ به شنبه
آموزش داده شد بنحوی که باعث هوشیاری جزنی نشود فعلاً به صورت عادی
ارتباط خود را جهت کسب اطلاعات تکمیلی بعدی حفظ نماید.
2ـ تحقیق
مستقیم از پدر بیژن جزنی به مصلحت نبوده و باعث شناسایی فوری شنبه خواهد
شد.
3ـ بصحت گزارش شنبه اعتماد حاصل است.
شایگان نظریه سه شنبه : نظری
ندارد.
آذری نظریه چهارشنبه : نظری ندارد.
دانشور آقای بقایی بهره برداری و
اقدام نمایند.
15 /9 به نام بیژن جزنی بررسی و ارائه شود.
توضیحات سند:
1ـ آریستوکراشی به معنای
اشراف سالاری و یا حکومت
اشراف می باشد.
حکومت اشراف و برگزیدگان و
یا گروهی کوچک از افراد ممتاز
یا طبقه بالا.
ـ فرهنگ علوم سیاسی، مرکز
اطلاعات و مدارک علمی
ایران، 1376، ص 22
منبع:
کتاب
چپ در ایران - چریکهای فدایی خلق به روایت اسناد ساواک صفحه 204