تاریخ سند: 28 شهریور 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0700 سه شنبه 28/6/57 تا 0700 چهارشنبه 29/6/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0700 سه شنبه 28 /6 /57 تا 0700 چهارشنبه 29 /6 /57
در تماسی که سوژه با منزل علومی گرفت، بعد از احوالپرسی گفت: جریان را که خبر آوردند، درست بوده است؟ 28 /6 /57
علومی: بله، دیشب یکی از هم شاگردیهای محمدمان دستمالی آورد اینجا و گفت باشه تا صبح من بیایم و بگیریم و بعد امروز صبح مأمورین آمدند خانه ما و شروع به گشتن کردند و دستگاه پلیکپی را پیدا کردند، ما اطلاع نداشتیم که این چی هست و فعلاً محمد را هم بردهاند.1
صدوقی: شاید این دشمنی خصوصی بوده است، یعنی چه؟ و باید تعقیب کرد موضوع را، معنی ندارد و معلوم میشه از ناحیه خودشان بوده است و من تماس میگیرم با آن مؤمنی که قرار است تماس بگیرم. سپس خداحافظی کردند.
*****
مناقب با سرگرد سمیعی صحبت کرد. سرگرد سمیعی گفت: انشاءالله به امید حق رو به راه میشود و این مدارس را یادداشت کنید و یک نفر را که مورد تأیید شما هست، بفرستید و با مدیران این مدارس صحبت کنید تا شکایات خود را پس میگیرند.
مناقب: مگه همه را از منزل علومی گرفتهاند؟
سمیعی: تقریباً از دو تا خانه، هر 5 تا را گرفتهاند و مدارس جابری، صالحی زاده، رضا پهلوی، مشیر و مدرسه آقا و اینها بروند پیش سروان دهنوی[دهنادی] و وسیلهشان را بگیرند و رضایت بدهند و ما هم قولی گرفتهایم که انشاءالله درست شود و این جوانها هم اظهار ندامت کنند و من آن طرفش را دارم.
*****
شخصی به نام بهشتی، اذانگوی حظیره تماس گرفت و جریان منزل علومی را گفت و گفت: پسر علومی را گرفتهاند.
صدوقی: نخیر، پسر ایشان را نگرفتهاند.
*****
مناقب تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، گفت: الان سرگرد سمیعی تلفن کرد و گفت خودت با سرهنگ صحبت کن و گوشی را داد به سرهنگ و سرهنگ گفت پای خیلیها در این قضیه به میان آمده است، ولی من شاخ و برگش را زدهام و به حاجی آقا سلام برسانید و بگویید من با اخلاص دارم کار میکنم و من بهش گفتم چون پای علومی در کار است و یقیناً ایشان دخالتی ندارند، باید تمامش کنید. ولی سرهنگ گفت من نمیتوانم موضوع را به کلی قطع کنم.
صدوقی: شما با سمیعی صحبت کنید.
مناقب: سمیعی گفته من صحبت کردم با رئیس شهربانی، ولی حریفش نشدم.
صدوقی: بالاخره ساکت نمینشینیم، چون دنباله پیدا میکند و برای خودشان بد است و این دو تا جوان اصلاً بیگناه هستن.
مناقب: سرهنگ گفته اسم اشخاصی در میان است که اگر من بگویم نمیدانم فلان میشود و بهمان میشود.
صدوقی: بگن اسم کیها در کار بوده است، باید گفته بشود تا معلوم شود. خلاصه باید سر این قضیه را بپوشانند و پسران علومی باید آزاد شوند و این را حضوری با سرهنگ صحبت کنید و شاید تلفنی صحیح نباشه. سپس خداحافظی کردند.
*****
محمدعلی صدوقی از طبس تماس گرفت و گفت: از کل جمعیت اینجا، در حدود 2000 نفر فقط زنده ماندهاند2 و ضمناً آرد دیگر نفرستید و من تا چند روز دیگر هم اینجا هستم. سپس خداحافظی کردند.
*****
سوژه با دکتر تماس گرفت و جریان منزل علومی را گفت و دکتر گفت: من خبر ندارم.
صدوقی: پس بیایید اینجا. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام واعظی تماس گرفت و گفت: از لطف سرکار و محبت شما، کار بچههای علومی درست شده است و پرونده را هم طوری درست کردهاند که زیاد مهم نیست و اینها را قرار است بفرستند دادگاه اطفال و شما اگر صلاح میدانید آقای نوروز زاده را سفارش کنید.
صدوقی: شما به ربانی و دکتر پاک نژاد بگویید زود بیایند منزل من. سپس خداحافظی کردند.
*****
بنیصدر از پاریس تماس گرفت و گفت یک پیام از آقای خمینی است خواستم برایتان قرائت کنم: 15 شوال 1398
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب از واقعه اسفناکی که موجب[مرگ] عده کثیری از برادران و خواهران ما شد در سوگ هستم زلزله طبس هر انسانی را متأثر و متألم میکند. مسلمین غیرتمند لازم است مستقیماً به برادران خود کمک کنند و چیزی به دست عمال دولت ندهند که راه برای چپاولگران باز شود لیکن در این موقع حساس آنچه لازم است به ملت شریف ایران تذکر بدهم آن است که دولت و بوقهای تبلیغاتی شاه از فرصت استفاده کرده و به اغفال مردم دست زدهاند، آنهایی که هزاران نفر از بهترین فرزندان ما را دیروز بیرحمانه قتل عام کرده و ملتی را به عزا نشاندهاند امروز برای انحراف اذهان به تعزیه سرایی پرداخته و اشک تمساح برای زلزلهزدگان میریزند و عزای ملی اعلام میکنند، آنهایی که مسلمانان عزیز و پیرو قرآن کریم را به رگبار مسلسل درو کردهاند و از قرار معروف از سربازهای اسرائیلی برای کشتار مردم شجاع و بیپناه تهران که تعداد کشتهشدگان را بیش از 4000 نفر نقل میکنند کمک گرفته و پس از قتل عام آنان را کمونیست و مارکسیسم خواندهاند امروز دلسوز ملت شدهاند، دیروز گفتند مشتی خرابکار از خارج با گذرنامه جعلی آمدهاند و خرابکاری کردهاند و ملت را خارجی معرفی کردند و امروز تظاهرکنندگان سراسر کشور را که شعار ضد دیکتاتوری دادند و از شاه جنایتکار اظهار تنفر کردند مشتی مارکسیسم و کمونیست خواندند. ملت ایران از روحانی تا سیاسی از تجار و کسبه تا کارگر و دهقان چون شعارهای مرگ بر شاه است کمونیستند و فقط شاه و مفتخوران اطراف او که با ملت مسلمان آن کردند و میکنند که چنگیز نکرد مسلمانند و ایرانی! ملت مسلمان ایران بیدار باشید و زلزله و سیل و سایر عوامل شما را از مسیر منحرف نکند و به تبلیغات اغفال کننده دستگاه شاه گوش ندهید و نهضت اسلامی را ادامه دهید و تا برچیده شدن دستگاه قلدری و استبداد از قیام خود دست نکشید.
روحانیان معظم در این موقع حساس که شاه زلزله را بهانه قرار داده و دست به بهرهبرداری زده است وظیفه الهی و سنگین خود را عمل فرمایند و به مردم هشدار دهند.
سیاسیون و روشنفکران و دانشگاهیان وظیفه اسلامی و ملی خود را به جای آورند و نگذارند نهضت را به وسیله تبلیغات پر سر و صدا منحرف کنند دولت به پشتیبانی شاه با اینکه صریحاً اعلام میکند که عهدهدار کشتار بیرحمانه سراسر ایران است امروز به تبلیغات مضری[دست] زده است ولی ملت ایران گول این تبلیغات را نخورده و از او انتقام خواهد کشید.
ملت بزرگ مسلمان ایران باید از اعلام پشتیبانی غارتگران تاریخ ترس و سستی به خود راه ندهند که نمیدهند و با اتکا به خدای بزرگ و حقانیت خود مطمئن باشند که پیروزند. اکنون که برادران ما در کشتار سراسر ایران و مناطق زلزله زده بیخانمان و بیسرپرست شدهاند و اکنون که شهر از گل ساخته شده طبس بر سر برادران ما خراب شده است، اکنون که مجروحین تظاهرات سراسری ایران از بیدارویی و بیغذایی در رنج هستن بر برادران ایمانی لازم است هرچه بیشتر به سرپرستی بازماندگان و تهیه وسایل آسایش برای آنان بشتابند و به جار و جنجال دولت اکتفا نکنند و به صندوق اعانه آنها کمک نکنند که جز زراندوزی برای مجریان امور هیچ حاصلی نمیتواند داشته باشد و پیام تأثربار اینجانب را در تسلیت مصیبت بزرگ به بازماندگان آنان برسانند. از خداوند تعالی آزادی و استقلال کشور و صلاح حال مسلمین را خواستار است.3
روحالله الموسوی خمینی
*****
سوژه با قم منزل آیتالله شریعتمداری تماس گرفت. بعد از احوالپرسی گفت: راجع به موضوع طبس ما جمعی را فرستادیم و با تمام آذوقه و وسایل کافی، ولی ممکن است هنوز عدهای زیر خاک زنده باشند، ولی مشکل است و اجساد زیر آوار پوسیده شده و بو گرفتهاند. اجازه هست که بولدوزر آنها را زیر خاک کند؟
شریعتمداری: نخیر، بیارند بیرون و دفن کنند و اگر امکان هست، تیمم دهند.
صدوقی: تا به حال 4000 نفر را دفن کردهاند، ولی چون ممکن است هنوز زیر آوار اشخاص زنده باشند، وظیفه هست که عدهای بروند و جستجو کنند؟
شریعتمداری: بالاخره اگر امکان دارد، بله.
صدوقی: در حدود 150 نفر یزدی با بنده زاده الان در طبس هستن، خواستم بپرسم جنابعالی چی میفرمایید؟
صدوقی: تا جایی که امکان هست، باید از زیر آوار در بیاورند. در ضمن اطلاع دارید که این عدهای متحصن بودهاند؟
صدوقی: بله.
شریعتمداری: بله، مهندس بازرگان و چند تا از دوستان آنها قرار است آزاد شوند و آنها هم فردا دست از تحصن برمیدارند و امام موسی صدر4 هم گویا هنوز زنده باشد، اینطور که حافظ اسد5 میگفت. سپس خداحافظی کردند.
توضیحات سند:
1. ساواک یزد در گزارشی پیرامون این گفتگو، برای اداره کل سوم نوشت: «در چند ماه اخیر توسط افراد ناشناسی چند ماشین پلی کپی و تحریر از مدارس شهرستانهای یزد و تفت به سرقت رفته بود که با پیگیری مأمورین شهربانی یکی از آنان به نام محمد سرزنده 14 ساله محصل شناخته شد و توسط وی پنج نفر دیگر شناخته شدهاند که دو[نفر]آنها به نامان سیدمحمد حسینی 17 ساله محصل، محمد علومی 17 ساله محصل دستگیر و در بازرسی از منازل آنان سه دستگاه ماشین پلی کپی و پنج دستگاه ماشین تحریر و یک دستگاه( اورهت ) و مقداری اوراق پلی کپی سفید کشف گردید که روی دو ماشین پلی کپی استنسیل اعلامیه مضره موجود بود و درحال حاضر به منظور دستگیری سایرین که در این ماجرا دست داشتهاند اقدامات لازم از طریق شهربانی ادامه دارد.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 4232 /26 - 28 /6 /57
2. در ساعت هفت و نیم بعدازظهر روز 25 /6 /1357 زلزله شدیدی در شهرستان طبس به وقوع پیوست که تلفات بسیاری به همراه داشت. در این موقع، کمکرسانی به مردم زلزله دیده با محوریت آیتالله صدوقی(ره) یکی از فعالیتهائی بود که به نحوی شایسته صورت پذیرفت.
3. این پیان در صحیفه امام به صورت زیر درج شده است :
«زمان: 27 شهریور 1357/ 15 شوال 1398
مکان: نجف
موضوع: اغفال مردم توسط دولت و بوقهاى تبلیغاتى شاه
مناسبت: وقوع زلزله طبس
مخاطب: ملت ایران
بسم الله الرحمن الرحیم
این جانب از واقعه اسفناکى که موجب مرگ عده کثیرى از برادران و خواهران ما شد، در سوگ هستم. زلزله طبس هر انسانى را متأثر و متألم مىکند. مسلمین غیرتمند لازم است مستقیماً به برادران خود کمک کنند و چیزى به دست عمال دولت ندهند که باز راه براى چپاولگران باز شود. لکن در این موقع حساس آنچه لازم است به ملت شریف ایران تذکر دهم آن است که دولت و بوقهاى تبلیغاتى شاه از فرصت استفاده کرده و به اغفال مردم دست زدهاند. آنهایى که هزاران نفر از بهترین فرزندان ما را دیروز بىرحمانه قتل عام کرده و ملتى را به عزا نشاندهاند، امروز براى انحراف اذهان به تعزیه سرایى پرداخته و اشک تمساح براى زلزلهزدگان مىریزند و عزاى ملى اعلام مىکنند. آنهایى که مسلمانان عزیز و پیرو قرآن کریم را با رگبار مسلسل درو کردند، و از قرار معروف از سربازان اسرائیلى براى کشتار مردم شجاع و بىپناه تهران- که تعداد کشتگان را بیش از چهار هزار نفر نقل مىکنند- کمک گرفته و پس از قتل عام، آنان را کمونیست و مارکسیست خواندهاند، امروز دلسوز ملت شدهاند.
دیروز گفتند مشتى خرابکار از خارج با گذرنامه جعلى آمدهاند و خرابکارى کردهاند و ملت را خارجى معرفى کردند. امروز تظاهرکنندگان شعار ضد دیکتاتورى سراسر کشور را که دادهاند و از شاه جنایتکار اظهار تنفر کردهاند، مشتى مارکسیست و کمونیست خواندهاند. ملت ایران از روحانى تا سیاسى، از تجار و کسبه تا کارگر و دهقان چون شعارشان «مرگ بر شاه» است، کمونیستند!! و فقط شاه و مفتخواران اطراف او که با ملت مسلمان آن کردند و مىکنند که چنگیز نکرد، مسلمانند و ایرانى!!
ملت مسلمان ایران! بیدار باشید و زلزله و سیل و سایر عوامل، شما را از مسیر خود منحرف نکند؛ و به تبلیغات اغفالکننده دستگاه شاه گوش ندهید و نهضت اسلامى را ادامه دهید، و تا برچیده شدن دستگاه قلدرى و استبداد، از قیام خود دست نکشید. روحانیون معظم در این موقع حساس که شاه زلزله را بهانه قرار داده و دست به بهرهبردارى زده است، وظیفه الهى و سنگین خود را عمل فرمایند و به مردم هشدار دهند. سیاسیون و روشنفکران و دانشگاهیان وظیفه اسلامى و ملى خود را به جا آورند و نگذارند نهضت را به وسیله تبلیغات پر سر و صدا منحرف کنند. دولت به پشتیبانى شاه، با اینکه صریحاً اعلام مىکند که عهده دار کشتار بىرحمانه سراسر ایران است، امروز دست به تبلیغات مضرى زده است، ولى ملت ایران گول این تبلیغات را نخورده و از او انتقام خواهد کشید. ملت بزرگ مسلمان ایران باید از اعلام پشتیبانى غارتگران تاریخ، ترس و سستى به خود راه ندهند، که نمىدهند و با اتکا به خداى بزرگ و حقانیت خود مطمئن باشند که پیروزند.
اکنون که برادران ما در کشتار سراسر ایران و مناطق زلزله زده بىخانمان و بىسرپرست شدهاند، اکنون که شهر از گِل ساختهشده طبس بر سر برادران ما خراب شده است، اکنون که مجروحین تظاهرات سراسرى ایران از بىدارویى و بىغذایى در رنجند، بر برادران ایمانى لازم است هر چه بیشتر به سرپرستى بازماندگان و تهیه وسایل آسایش براى آنان بشتابند، و به جار و جنجال دولت اکتفا نکنند و به صندوق اعانه آنان کمک نکنند که جز زراندوزى براى مجریان امور هیچ حاصلى نمىتواند داشته باشد. و پیام تأثربار این جانب را در تسلیت مصیبت بزرگ، به بازماندگان آنان برسانند. از خداوند تعالى آزادى و استقلال کشور و صلاح حال مسلمین را خواستار است. و السلام علیکم و رحمۀ الله و برکاته. روح الله الموسوی الخمینى» صحیفه امام . ج 3. ص 475
4. سید موسی صدر، فرزند سید صدرالدین معروف به امام موسی صدر، روحانی برجسته ایرانی و رهبر متنفذ شیعیان لبنان در سال 1307 یا 1308 ﻫ ش در قم متولد شد. مادرش فیضیه خانم، دختر آیتالله حاج آقا حسین قمی بود. وی دوره ابتدایی را در دبستان «حیات» قم گذرانید و مدرک پایان متوسطه را از دبیرستان حکیم سنایی آن شهر اخذ نمود. در سال 1320 تحصیلات حوزوی را شروع کرد و بیش از یک دهه پس از گذراندن دوره مقدمات و سطوح، در درس خارج فقه و اصول و فلسفه استادان نامی و بزرگ حوزه از جمله آیات عظام امام خمینی(ره)، سید احمد خوانساری و محقق داماد شرکت کرد. همزمان درجه لیسانس حقوق اقتصادی را از دانشکده حقوق دریافت کرد. در سال 1332 بعد از فوت پدر به نجف اشرف هجرت کرد و تا سال 1337 از محضر اساتیدی چون آیات عظام حکیم، خویی و عبدالهادی شیرازی کسب فیض نمود و در 37 سالگی به درجه والای اجتهاد نایل آمد. در سال 1338 به همراه خانواده خود راهی لبنان شد. هجرت امام موسی صدر به لبنان بنا بر وصیت رهبر فقید شیعیان لبنان مرحوم امام شرفالدین و در پی دعوت شیعیان جنوب لبنان و نیز بر اثر تشویق و ترغیب های مکرر مراجع بزرگ آن زمان صورت گرفت. این در حالی بود که مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، وی را به عنوان نماینده خود در ایتالیا برگزیده بود. امام موسی صدر در مدت 20 سالی که در لبنان اقامت داشت تلاش های فراوانی در جهت ارتقأ کمی و کیفی رفاه شیعیان و تقویت دین و اعتقادات و اخلاقیات آنان کرد. با برنامهریزیهای وی و حمایت اکثریت جوانان شیعه در لبنان مشاغل متعددی به وجود آمد و بسیاری از زنان و مردان لبنانی در آموزشگاه ها، مراکز فنی و حرفهای، کارگاه ها و مدارس مشغول کار و تحصیل شدند. او در این مدت نقش مؤثری در متشکل کردن شیعیان لبنان ایفا کرد. امام موسی صدر به شیعیان آموخت که اسرائیل شرّ مطلق است و هرگونه داد و ستد با صهیونیستها حرام میباشد و سازمان نظامی «امل» را با هدف دفاع از جنوب لبنان در برابر تعرضات صهیونیست ها پایهگذاری کرد.
وی بانی مبارزه مردمی با نظام طائفهگری در لبنان بود و عامل مؤثری در مقابله با سلطهخواهی اقلیت مارونی بر کشور اسلامی لبنان به شمار میرفت. امام موسی صدر سه هفته قبل از هجرت تاریخی حضرت امام خمینی(ره) به پاریس، طی مقالهای در روزنامه لوموند از انقلاب اسلامی ایران به عنوان ادامه حرکت انبیای الهی یاد کرد و حضرت امام(ره) را به عنوان یگانه رهبر بزرگ انقلاب به دنیای اسلام معرفی کرد. دو روز از انتشار مقاله نگذشته بود که وی به صورت اسرارآمیزی در روز نهم شهریور 1357 در حالی که میخواست لیبی را به مقصد لبنان ترک گوید، با دو تن از همراهانش ناپدید شد. امام موسی صدر برای شیعیان لبنان یک ناجی بزرگ بود و علما و چهرههای برجسته لبنان اعم از شیعه و سنی او را یار و یاور خود میدانستند.
امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378
5. حافظ اسد افسر و دولتمرد سورى در قریه «قرداحه» در نزدیکى لاذقیه در سال 1931 به دنیا آمد. از سال 1960 به عنوان عضو رهبرى در تشکیلات نظامى حزب سوسیالیست بعث عربى، درآمد و پس از جنبش 8 مارس 1963 به فرماندهى نیروى هوایى رسید. پس از جنبش 23 فوریه 1966 به وزارت دفاع رسید و در این حین نقش بسیار مهمى را ایفا کرد. در اکتبر 1970 به یک حرکت اصلاحى دست زد و «صلاح جدید» و گروه وى را تبعید کرد و سپس به زندان افکند. در مارس 1970 به ریاست جمهورى رسید و سوریه را به اتحاد جمهورىهاى عربى داخل نمود. در جهت تنظیم امور با رئیس جمهورى مصر محمد انور سادات در مورد تدارک جنگ اکتبر 1973 همکارى کرد، ولیکن این مسئله پس از امضاى توافقنامه دوم جداسازى نیروها در سینا، توسط انور سادات، متوقف شد. وى بدون آن که مناسبات خود را با اتحاد جماهیر شوروى به هم زند، روابط محکمى را با پادشاه اردن و رهبرى سازمان آزادى بخش فلسطین و برخى حکومتهاى محافظه کار عرب برقرار کرد. اما در زمینه مسایل داخلى، تنها به بخشهاى خاص مجال عمل داد. در نتیجه در عقب نشینى از جولان توسط اسرائیل در سال 1967، با مشکلاتى مواجه شد در حالى که سوریه با قطعنامه شماره 338 شوراى امنیت که متضمن قطعنامه شماره 242 همان شورا بود، موافقت کرده بود. وى با موافقتنامه کمپ دیوید مخالفت کرد و در تشکیل «جبهه پایدارى» شامل سوریه، لیبى، الجزایر، یمن دمکراتیک و سازمان آزادى بخش فلسطین مشارکت کرد. پس از اقدام سادات در دیدار از قدس و پذیرفتن توافقنامههاى صلح کمپ دیوید، به عراق نزدیک شد و در کنفرانس سران عرب در بغداد و تونس شرکت جست. در 8 اکتبر 1980 به یک دیدار رسمى از مسکو دست زد. این دیدار نهمین دیدار وى از آغاز دوران ریاست جمهورى او در سال 1970 بود. در خلال آن «معاهده دوستى و همکارى» به مدت 20 سال میان وى و صدر هیئت رئیسه شوروى ـ لئونید برژنف ـ به امضا رسید. جوانب نظامى این معاهده در وضعیتى که تیرگى اوضاع روز به روز در خاورمیانه افزایش مىیافت تا پس ازگذشت دو هفته از جنگ ایران و عراق، فاش نشده بود.
حافظ اسد در روز ۱۰ ژوئن ۲۰۰۰ هنگام مکالمه تلفنی با امیل لحود رئیس جمهور لبنان بر اثر حمله قلبی در سن ۶۹ سالگی درگذشت.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 277