تاریخ سند: 4 شهریور 2537
بازجویی از : محمدصادق اسلامی گیلانی جلسه دوم
متن سند:
س ـ هویت سرکار محرز می باشد لطفا مشروح فعالیتهای خودتان را پس از
آزادی از زندان و بدو شروع تا هنگام دستگیری دقیقا بنویسید و ضمن آن کلیه
همکاران و همفکران را در این قبیل فعالیتها معرفی نمائید و نحوه فعالیتهای هر
یک را مشخص کنید.
ج ـ بعد از آزادی اینجانب برای توسعه زندگی و تأمین معاش فعالیت کرده ام که شرح آنها مفصل
است و اغلب فراموش شده است و در کارهای اجتماعی هم برای نشر معارف اسلام بوده که در
درجه اول خودم به معارف اسلامی آشنایی پیدا کنم که بیشتر وقت اضافه را صرف در مطالعه و
استفاده از نظرات دانشمندان نموده ام و در کارهای خیر مانند تشکیل صندوق قرض الحسنه و
مدارس اسلامی و تهیه کار برای بیکاران کوشش داشته ام که قاعدتا دستگاههای انتظامی هم از آن
مطلع هستند از قبیل صندوق قرض الحسنه لرزاده و تاسیس شرکت تولیدی قائمیان و مؤسسه
رفاه که همه دارای اساسنامه ثبت شده و اعضای مشخص هستند.
محمدصادق اسلامی
س ـ تاکنون چند جزوه، اعلامیه، نشریه به دست شما رسیده است توضیح دهید
هر یک از این قبیل نشریات از چه طریق به دست شما می رسید و شما پس از
مطالعه آنها را در اختیار چه کسانی قرار می دادید؟
ج ـ اینجانب چون از آقای خمینی تقلید می کنم اعلامیه های ایشان را که برای من فرستاده شده
گرفته و خوانده و در مساجد توزیع کرده ام ولی بعضی اعلامیه های متفرقه دیگر را فقط خودم
خوانده ام و در توزیع آن اقدامی نداشته ام.
اعلامیه هایی که خوانده از قبیل نامه های حقوق بشر ـ
خبرنامه جبهه ملی ـ حوزه علمیه قم ـ «البته اعلامیه مراجع تقلید قم هم توزیع کرده ام» علما تهران
ـ اخیرا دو نشریه هم در مسجد برداشتم که یکی را خواندم مربوط به مجاهدین است که من با آنها
مخالفم و دیگری را هنوز نخوانده ام چون هر دوی آنها را در روز قبل برداشته
بودم محمدصادق اسلامی
س ـ آیا شما شخصی به نام سیدعلی اندرزگو (نام مستعار جوادی) را می شناسید
در صورت مثبت نحوه و چگونگی آشنایی خودتان را با وی از بدو شروع توضیح
دهید.
ج ـ در سالهای 42 تا 43 که در موتلفه فعالیت می کردیم جوانی را در مسجد لرزاده دیده بودم که به
من اظهار محبت می کرد ولی من اسم او را بلد نبودم ـ بعد از آنکه از زندان آزاد شدم شنیدم که یکی
از همکاران صادق امانی متواری است ولی نمی دانستم در کجا است و چه کسی می باشد و بعدها
نام او را در بازار شنیدم که سیدعلی اندرزگو است مدتها گذشت تا آنکه در سال قبل در خیابان
شخصی آمد در مقابل من و سلام و علیک کرد قیافه همان جوان مسجد لرزاده بود و خودش گفت
که من سیدعلی اندرزگو هستم ـ چون من خیلی کار داشتم «و ضمنا تمایلی هم نداشتم که بیشتر با او
باشم» خداحافظی کردم که سفته دارم باید زود برسم بپردازم با اصرار شماره تلفن بنده را گرفت که
بعدا تماس بگیرد و گفت با نام جوادی تلفن می کنم ـ ولی دیگر من حاضر به پذیرفتن او نشدم.
1
محمدصادق اسلامی
س ـ آیا اندرزگو متواری تلفنی با شما تماس گرفت یا خیر؟ و چه مطالبی مطرح
شد.
و اصولاً به چه علت تمایل داشت با شما ارتباط برقرار نماید؟
ج ـ یکی دو بار تلفنی تقاضای ملاقات کرد ولی نگفت چه کار دارد من چون با کارهای خرابکاری
موافق نبودم و احتمال می دادم این شخص بخواهد من را به این راهها بکشاند حاضر به ملاقات با
او نشدم.
محمدصادق اسلامی
س ـ سرکار که می دانستید علی اندرزگو از اعضای یک گروه خرابکار متواری
است و در قتل حسنعلی منصور نخست وزیر سابق شرکت داشته و از همان تاریخ
ضمن شروع فعالیتهای خرابکارانه تروریستی زندگی مخفی را آغاز نموده به چه
علت وی را به دستگاههای انتظامی کشور معرفی نکردید توضیح دهید.
ج ـ اینکه نوشتم احتمالاً کارهای خرابکاری دارد برای این است که من از جریانات کارهای او جز
به جز خبر نداشته ام و علت متواری بودن هم به علت سابقه همکاری با صادق امانی بوده که آن هم
جزئیاتش برای من معلوم نبود تا اقدام به معرفی او نمایم و تازه اگر می خواستم معرفی کنم شخص
پشت تلفن را چگونه معرفی کنم.
محمدصادق اسلامی
س ـ به طوری که از نوشته های سرکار و اعترافاتتان معلوم است شما کاملاً اطلاع
داشته اید که اندرزگو به علت همکاری با امانی معدوم و شرکت در ترور حسنعلی
منصور متواری است در این مورد چه توضیحی دارید؟
ج ـ چنانچه قبلاً توضیح دادم بعد از آزادی از زندان شنیدم یکی از همکاران امانی به نام سیدعلی
اندرزگو متواری است اما اینکه همکاری او در چه موردی بوده نمی دانستم.
محمدصادق
اسلامی
س ـ آیا شما می دانستید که امانی به علت شرکت در ترور منصور دستگیر و سپس
معدوم گردید؟
ج ـ بله می دانم.
محمدصادق اسلامی
س ـ پس کسی که با امانی همکاری داشته و متواری شده نیز به علت شرکت در
ترور منصور متواری شده است به چه علت سرکار می گوئید علت متواری شدن
وی را نمی دانستم؟
ج ـ خود ما هم با امانی کار می کردیم و ما را هم به همان دلیل دستگیر کردند بعد معلوم شد که
همکاری ما فقط در سطح اعلامیه و کارهای ساده بوده است چنانچه یکی دیگر از افراد به نام آقای
بهادران سالهای متواری بود بعد که دستگیر شد یک سال زندان کشید و آزاد شد و معلوم شد
همکاری او هم ربطی به ترور نداشته است ما هم فرض کردیم که شاید اندرزگو هم مانند بهادران
است.
محمدصادق اسلامی
س ـ سرکار به هر صورت می دانستید و اطلاع داشتید که اندرزگو متواری است
پس به چه علت با وی ارتباط برقرار کردید؟
ج ـ توضیح دادم که بنده با ایشان ارتباط برقرار نکردم و او با اصرار شماره تلفن از من گرفت و من
هم برای اینکه از دستش خلاص شوم شماره تلفن را دادم و رفتم و بعد هم حاضر نشدم با او
ارتباط برقرار کنم.
محمدصادق اسلامی
س ـ شما می توانستید اگر واقعا می خواستید از دست وی خلاص شوید شماره
تلفن اشتباهی به وی می دادید.
ج ـ بله صحیح است اما عجله ای که داشتم باعث شد که این فکر به مغزم نیاید خودم هم بعدا فکر
کردم که بهتر بود شماره را نمی دادم اما دیگر کار گذشته بود.
محمدصادق اسلامی
س ـ در بازرسی از منزل سرکار تعداد بسیار زیادی اعلامیه مضره به امضا
شخصی به نام خمینی که همگی خلاف مصالح ملی و مملکتی و توهین آمیز
نسبت به مقامات ملی و مملکتی و مقام شامخ سلطنت می باشد کشف شده در این
مورد چه توضیحی دارید؟
ج ـ قبلاً توضیح دادم که من از آیت الله خمینی تقلید می کنم و ایشان مرجع تقلیدی است که اکثریت
علما ایشان را قبول دارند و اینکه چرا ایشان اینگونه اعلامیه می دهد خودشان باید جواب دهند
کاری از دست بنده ساخته نیست.
محمدصادق اسلامی
س ـ سرکار به چه علت اعلامیه های اهانت آمیز ایشان را در مساجد و اماکن
عمومی توزیع نمودید.
ج ـ اینکه بدیهی است یک فرد مذهبی تابع مراجع تقلید است و فوقا متذکر شدم عوام نمی توانند با
مراجع بحث کنند.
محمدصادق اسلامی
س ـ پس شما اذعان دارید که اعلامیه های اهانت آمیز و خلاف مصالح ملی و
مملکتی شخصی به نام خمینی را توزیع و در نشر عقاید منحرف و ضدملی وی
فعالانه اقدام نموده اید؟
ج ـ چنانچه چند بار نوشته ام اعلامیه های آقای خمینی و سایر مراجع را بنده توزیع کرده ام.
محمدصادق اسلامی
س ـ و با این عمل خود موجبات ایجاد هرج و مرج در کشور شاهنشاهی و ایجاد
بلوا و آشوب را فراهم کرده اید چه توضیحی دارید؟
ج ـ به نظر بنده علت ناراحتی مردم اعلامیه مراجع نیست بلکه رفتار دولت و عدم تبعیت از قانون
اساسی است و در این مورد مقصر اصلی دولت است که باید اول نظر مراجع را جلب کند و مراجع
هم اعتراض نکنند وقتی آیت الله شریعتمداری نسبت به رفتار رئیس شهربانی قم و قتل مردم به
خاطر تظاهرات ساده اعتراض کرد دولت به آن رئیس شهربانی یک درجه داد و به پست بالاتر
منصوب نمود و باز آیت الله شریعتمداری اعتراض کرد مجددا مامورین به خانه ایشان حمله کرده
و در آنجا آدم کشتند اینها علت نارضایتی مردم است نه اعتراض مراجع.
محمدصادق اسلامی
س ـ چنانچه سرکار به نحوه رفتار مامورین دولت اعتراض داشتید به چه علت
اعلامیه های اهانت آمیز نسبت به مقام سلطنت را توزیع نمودید؟
ج ـ هر مرجعی به نحو خاصی اعتراض می کند که در شان بنده نیست که در رویه آنان مداخله کنم
بنده فقط به عنوان یک مقلد اعلامیه را توزیع کرده ام.
محمدصادق اسلامی
س ـ پس شما به خواست مراجع نسبت به مقام شامخ سلطنت اهانت نموده اید؟
ج ـ بله بنده مقلد مراجع هستم ولی توهین به مقام شامخ را قبول ندارم چون طبق قانون اساسی
مسئول نیست و نباید در کارها مداخله داشته باشد.
محمدصادق اسلامی
س ـ صحت نوشته های خودتان را چطور گواهی می نمائید؟
ج ـ به وسیله امضا گواهی می کنم.
محمدصادق اسلامی
توضیحات سند:
1ـ شهید حجه الاسلام سید علی
اندرزگو از اعضای شاخه
نظامی هیأتهای موتلفه اسلامی
بود که پس از اعدام انقلابی
حسنعلی منصور متواری گردید.
شهید اسلامی با وی دوستی و
مراوده ای نزدیک داشت، بویژه
در سالهای آخر حیات رژیم
پهلوی این همکاری و رفاقت
بیش از پیش گشته بود.
به
گونه ای که هر هفته با یکدیگر
جلسه داشتند و معمولاً مرحوم
علی اکبر پوراستاد و حاج محسن
رفیق دوست نیز در این جلسات
شرکت می نمودند.
بازجوی
ساواک سعی در پی بردن به
میزان رابطه این دو با یکدیگر
دارد و اگر چه برای این مقصود
از شیوه های مختلف بازجویی و
شکنجه استفاده نموده، اما شهید
اسلامی همچنان مقام بوده و
ارتباط نزدیک خود با شهید
اندرزگو را آشکار نمی کند.
منبع:
کتاب
شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 286