تاریخ سند: 28 شهریور 1349
موضوع : جشن کتاب در مسجد جلیلی
متن سند:
شماره : 48171 /20 ه 3
روز دوشنبه 23 /6 /49 مجلس جشن کتاب در مسجد جلیلی با تلاوت
قرآن و قرائت اشعار مذهبی آغاز گردیده و سپس دکتر باهنر به سخنرانی
پرداخت.
موضوع گفتار باهنر پیرامون حضرت علی (ع) و کتاب دور می زد.
ضمنا به موضوع فلسطین اشاره کرد گفت یهودیان در عملیات جنگی خود گاهی
این قبیل عملیات را به انتقام غزوه خیبر1 انجام می دهند و خودشان هم به این امر
اشاره کرده اند.
دکتر باهنر همچنین درباره نهضت چریکی اظهار داشت امید است
که این نهضت در تمام جوامع اسلامی پیشرفت کند زیرا بر علیه استعمار است و
موجب اتحاد و ترقی جوامع می شود.
به علاوه در خاتمه گفتار خود نیز کسانی را
که برای اسلام می جنگند دعا کرد.
ضمنا در مورد کمبود کتاب در کتابخانه ها هم
اظهار نظر کرد که این علتی جز نفوذ عوامل ارتجاعی در بر ندارد سپس اوراقی
چاپی بین حاضرین پخش شد که افراد شرکت کننده در قرعه کشی نام خود را ذیل
آن درج و آن قسمت را جدا کرده ارائه می دادند افراد شناخته شده در این جلسه
اصغر اکبرزاده، شالچی، نقاش زاده، مسیحا امامی رضوی ـ دلشاد ـ زنگنه و
محمدرضا مهدوی کنی بودند و ثابتی زاده هم تعدادی مجله سیمای اسلام از
مجمع هدایت اسلامی قلهک آورده بود که به فروش برساند و در این جشن معلوم
شد که اعضای مجمع هدایت اسلامی قلهک به اعضای اصلی شرکت تعاونی
سودبخش ارتباط دارند ولی در
جلسات آن شرکت نمی کنند.
نظریه شنبه : روی هم رفته در گفتار دکتر باهنر مطالب حادی وجود داشت.
نظریه یکشنبه : به گزارش و اظهار نظر منبع تا حدی می توان اعتماد نمود ضمنا
یک نسخه از اوراق چاپی یاد شده که بین حاضرین در جشن کتاب پخش شده و
حاوی مطالبی است به پیوست می باشد.
سیادت
نظریه چهارشنبه : نظری ندارد.
نگهبان
توضیحات سند:
1ـ با استقرار حکومت اسلامی در
مدینه، یهودیان دشمنی خود را با
اسلام و پیامبر و مسلمانان به
شکل های گوناگون نشان
می دادند.
یهودیانی که در مدینه
و اطراف آن ساکن بودند، به دلیل
پیمان شکنی و توطئه، از سوی
پیامبر اکرم به عواقب ناگواری
نظیر اعدام، آوارگی و تبعید از
مدینه گرفتار شدند و برخی از
آنها در منطقه ای به نام خیبر و
وادی القری که جلگه وسیع و
حاصل خیزی در 32 فرسخی شمال
مدینه است، سکونت گزیدند.
با
این حال، بعضی اقدامات
یهودیان که منجر به حوادثی چون
جنگ احزاب شد و نیز احتمال
همدستی آنها با کسری و قیصر
پادشاهان ایران و روم، پیامبر را
برآن داشت که هر چه زودتر آتش
فتنه آنها را برای همیشه خاموش
کند.
به همین جهت در سال هفتم
هجری دستور حمله به سوی
دژهای یهودیان را صادر کرد،
فردی به نام غیله لیثی را جانشین
خود در مدینه قرار داد، پرچم
سفیدی به دست حضرت علی
علیه السلام داد و همراه مسلمان
عازم خیبر شد.
لشکر مسلمانان
1600 نفر بود که 200 سوار نظام
داشت.
پیامبر هنگامی که به
سرزمین خیبر رسید، این گونه دعا
کرد: «ای خدای آسمانها و آنچه
در زیر آنها قرار دارد، ای خدای
زمین ها و آنچه برآنها سنگینی
افکنده است، از تو خوبی این
آبادی و خوبی ساکنان آن و خوبی
هر آنچه را که در آن هست
می خواهیم و از بدیهای این
آبادی و ساکنانش و آنچه در آن
است به تو پناه می بریم.
»
روز اول و دوم، پیامبر برای
فتح دژها به ترتیب ابوبکر و عمر
را مأموریت داد ولی آنها
بدون نتیجه به حضور پیامبر
برگشتند.
پیامبر فرمود: «فردا این
پرچم را به دست کسی می دهم که
خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا
و پیامبر نیز او دوست دارند و
خداوند این دژ را به دست او
می گشاید.
او مردی است که هرگز
پشت به دشمن نکرده و از صحنه
نبرد نمی گریزد.
» صبحگاهان علی
علیه السلام را احضار کرد و دست
بر دیدگان دردناک او کشید و
دردش را تسکین داد به طوری که
علی علیه السلام تا آخر عمر به
درد چشم مبتلا نشد.
علی
علیه السلام روانه دژها شد در
حالی که زره محکمی بر تن داشت
و شمشیر ذوالفقارش را در دست
گرفته بود.
او مرحب خبیری و
برادرش را به هلاکت رساند و
چون سپرش را در حین نبرد از
دست داده بود، در یکی از دژها را
از جا کند و تا پایان جنگ، از آن
به جای سپر استفاده کرد.
علی
علیه السلام در این زمینه
می فرماید: «من در قلعه را هرگز با
نیروی بشری از جا نکندم، بلکه
در پرتو نیروی الهی و با اتکاء به
نفسی که آرامش ایمان و لقاءاللّه
در آن رسوخ کرده، این کار را
انجام دادم.
» با دلاوری
مسلمانان، دژهای هفتگانه خیبر که
عبارت بودند از «ناعم، قموص،
کتیبه، نسطاۀ، شق، وطیح، سلالم»
یکی پس از دیگری فتح شد.
در
این نبرد جمع زیادی از دلاوران
یهود به دست حضرت علی
علیه السلام و سایر رزمندگان
سپاه اسلام به هلاکت رسیدند،
جمعی از مسلمانان از جمله
محمود بن مسلمه انصاری به
شهادت رسیدند و جمعی نیز
مجروح شدند.
تعدادی از زنان با
اجازه پیامبر در جبهه حاضر شدند
و به یاری مسلمانان و
پرستاری از مجروحان جنگی
پرداختند.
پس از پیروزی
مسلمانان، غنائم میان آنها تقسیم
شد و پیامبر همه یهودیان را از
شبه جزیره تبعید کرد تا برای
همیشه از قلمرو مسلمانان خارج
شوند.
(ر ک: مغازی واقدی، جلد
دوم، صفحه 633 و سیره ابن
هشام، جلد سوم، صفحه 342 و
فروغ ابدیت، آیت الله جعفر
سبحانی، جلد دوم، صفحه 637)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جلیلی تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 215