تاریخ سند: 24 تیر 1348
موضوع: آقای سیدعلیاکبر مفیدی
متن سند:
از: 2/ ﻫ تاریخ:24 /4 /1348
به: 316 شماره: 2602/ ﻫ
موضوع: آقای سیدعلیاکبر مفیدی
ساعت 1130 روز 14 /4 /48 در مدرسه عمادیه در دربنو گرگان آقای محمدحسن مقدسزاده وآقای سیدعلیاکبر مفیدی ضمن بحث وگفتگوهای مختلف آقای مفیدی اظهارداشت:
همهجا وضع خراب است نه خارج کشور عراق وضع درستی دارد نه داخل آن و این همه ایرانی را از بین میبرند و هیچکس در مقابل آنها عکسالعملی نشان نمیدهد فقط تنها کاری که کردهاند سربازها را بردهاند مرز و این هم شد کار یکمدت هم به دادگاه بینالمللی نوشتند و جواب هم آمد بازهم عکسالعملی نشد و شاه دستوری نداد. ازچه میترسید؟ دولت بعثی عراق روش رضاشاه1 را پیشگرفته زیرا رضاشاه تمام سران قوم را از ترکمنصحرا را میگرفت و هرکدام را بهیک بهانه مسموم میکرد تا قدرتی در مقابل خود نداشتهباشد دولت عراق هم تمام سرمایهداران را میگیرد وحتی تمام باغات یک نفر ایرانی را هم گرفته و او را کشتهاند و معلوم نیست چرا شاه اقدامی برای این موضوع نمیکند البته دولت عراق از انگلیس و آمریکا کمک میگیرد و آنها او را تحریک میکنند در غیر اینصورت دولت عراق نمیتواند این خلافکاریها را بنماید.
نظریه منبع: از اظهارات آقای سیدعلیاکبر مفیدی چنین استنباط میگردید که وی معتقد است شاهنشاه آریامهر باید در مقابل دولت بعثی عراق عکسالعمل شدیدتری نشان بدهند تا مانع آزار ایرانیهای مقیم عراق گردد.
نظریه رهبرعملیات: آقای سیدعلیاکبر مفیدی فاقد سوابق سیاسی میباشند و احتمال دارد مطالب فوق را از روی ناراحتی بیان نموده است.
نظریه رئیس ساواک: نظریه رهبرعملیات تأئید میشود ضمناً اکثر مردم باسوادی که رادیو دارند به موضوع ایران و عراق و شنیدن اخبار آن علاقه زیاد نشان میدهند و تبلیغات رادیو بغداد را نیز بعضاً گوش داده و بیشتر عصبانی میشوند. قابوس
در ساعت 9:30روز 29 /4 /4 به بخش 316 واصل گردید.
بهرهبرداری شود. 4 /5
10نسخه تکثیر شدهاست.
اکبر مفیدی 161119
توضیحات سند:
1. رضاخان (رضاشاه)، فرزند عباسقلی خان سوادکوهی، مشهور به داداشبیک، در سال 1256 ﻫ ش در قصبه آلاشت از توابع سوادکوه مازندران متولد شد. در دوران کودکی فاقد سرپرست بود و در نتیجه از کسب معلومات و سواد معمولی زمان خویش محروم ماند. رضاخان ابتدا در فوج سوادکوه، وارد خدمت شد و بعد در سن 22 سالگی به عنوان قزاق به خدمت قزاقخانه درآمد. هنگامی که جنبش مشروطه خواهی در ایران پا گرفت، علیه آزادیخواهان میجنگید. پس از واقعهی به توپ بستن مجلس در سال 1287 خورشیدی توسط محمدعلیشاه قاجار و مقاومت تبریز در برابر قوای دولتی، رضاخان فرمانده یکی از دستههای قزاق بود که تحت فرماندهی عینالدوله، برای سرکوب قیام تبریز به آن شهر رفت. در مدتی که در قزاقخانه خدمت میکرد، مناصب و درجاتی را طی کرد و در سال 1294 رئیس آتریاد همدان شد. در سال 1299 با زمینهچینی دولت انگلیس، در روز سوم اسفند توسط رضاخان و به همدستی سید ضیاءالدین طباطبایی، کودتایی به وقوع پیوست که تاریخ ایران را دگرگون ساخت. دربارهی چگونگی روی کار آمدن رضاخان، خود وی در محافل بسیاری اعتراف کرد که این کودتا به وسیله دولت انگلیس اتفاق افتاد. پس از کودتا در روز چهارم اسفند 1299 فرمان ریاست وزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی از طرف احمد شاه قاجار صادر شد و رضاخان نیز به سمت فرماندهی کل قوا و رئیس دیویزیون قزاق منصوب گشت. هنوز چند ماهی از عمر کابینهی سید ضیاءالدین نگذشته بود که تحت فشار عناصر آزادیخواه و از طرف دیگر زیر فشار دربار و با تحریک رضاخان کابینه سقوط کرد و سید ضیاء به حالت تبعید از ایران خارج شد و رضاخان که در کابینهی سید سمت وزارت جنگ را در اختیار داشت، در کابینههای قوام السلطنه، مشیرالدوله و مستوفی الممالک نیز همین سمت را حفظ کرد. او با دسیسه و توطئه چینی هر کابینهای را که روی کار میآمد، ساقط میکرد تا پست رئیس الوزرایی را به چنگ آورد،. یکی از کارهایی که رضاخان انجام داد تا افکار عمومی را جلب کند، سرکوبی ملوک الطوایف و ایجاد حکومت مقتدر مرکزی بود. هنگامی که رضاخان وزیر جنگ بود، اقدام به سرکوبی نهضت جنگل و عشایر لرستان و سایر مناطق کرد. این اقدامات جهت ایجاد رعب و وحشت در دل آزادیخواهان و کسب اقتدار نظامی و سیاسی صورت میگرفت.
سرانجام رضاخان سردار سپه در تاریخ 1302 فرمان رئیس الوزرایی را گرفت و در سال 1303 مقدمات به سلطنت رسیدن رضاخان با ترور و تهدید و تطمیع فراهم شد. در سال 1304 به اشاره و تحریک وی سیل تلگراف از شهرستانها به مجلس سرازیر شد که طی آن تلگراف کنندگان خواستار عزل احمدشاه و انتصاب رضاخان به سلطنت بودند. با تلاش نزدیکان رضاخان مانند تیمورتاش و علیاکبر داور در آبان 1304 این موضوع به تصویب مجلس شورای ملی رسیده و رضاخان در اردیبهشت 1305 رسماً تاجگذاری کرد. رضاخان عنصری وابسته و مستبد بود که در طی دوران زمامداریاش از هیچ جنایتی فروگذاری نکرد. زورگویی، فحاشی، مشروبخواری، اعتیاد به مواد مخدر و توهین و اهانت به زیردستان از ویژگیهای شخصی وی بود. با شروع سلطنت وی بسیاری از خواستههای استعمار تحقق قطعی یافت و دوران بدبختی مادی و معنوی ملت ایران شروع شد. دورهای که زجر، شکنجه، تبعید، قتل، چپاول اموال مردم، اختناق و خفقان شدید، مبارزه قهرآمیز با روحانیت، اسلام زدایی، غرب گرایی، تغییر لباس و کشف حجاب، تملق و چاپلوسی، زبونی و حقارت و همه کاره بودن مشتی نظامی و … به اجرا درآمد و ملت را به روز سیاه نشاند.
در سال 1320 به دنبال ورود قوای متفقین به خاک ایران، رضاخان پس از واگذاری سلطنت به فرزندش محمدرضا، توسط متفقین به خارج از کشور تبعید شد و به همراه خانوادهاش ایران را به سوی جزیرهی موریس ترک گفت و پس از مدتی به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی رفت. سرانجام خبر مرگ رضاخان پهلوی در روز چهارشنبه 4 مرداد ماه سال 1323 در شهر ژوهانسبورگ اعلام و جنازهاش در همان سال به قاهره انتقال یافت. در اردیبهشت 1329 هیئتی به ریاست شاهپور علیرضا پهلوی عازم قاهره شد و جسد رضاخان را به ایران منتقل کرد. بسیاری از جمله اعضای فدائیان اسلام نسبت به این موضوع شدیداً اعتراض داشتند. ر. ک: زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج 2، صص 181 تا 188
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان گلستان- کتاب1 صفحه 90