صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

البته شاید این ضرب المثل را تا به حال شنیده اید ولی ممکن است به حقیقت وجود آن پی نبرده اید که می گویند حرف حق تلخ است و با هیچ قدرتی نمی توان آن را قبولاند این موضوع کاملاً درباره شخص بنده صدق می کند چون هر چه فریاد می زنم و فریادهای خود را به صورت کلمات بر روی کاغذ می آورم تمنا می کنم خواهش می کنم عجز و لابه می کنم ولی هیچکس...
...
.
نیست.
چون این فریادها از گلوی یک حق گو بیرون می آید.
به خدا هیچگونه غرضی در کار نیست با هیچکس دشمنی ندارم فقط برای آسوده بودن وجدانم تلاش می کنم آنقدر تلاش می کنم تا زنجیرهای ناراحتی وجدان به هم بکوبم و از هم جدا کنم.
فقط در [این ]میان می خواهم بپرسم آیا کسی هست که مرا قانع کند که چرا به حرفهایم گوش نمی دهید چرا؟ چرا این دزدها[ی] بی شرم و انگلهای اجتماع ما را از بین نمی برید چرا؟ سرلشگر صنیعی را آزاد گذاشته اید مگر نمی دانید بز گر گله را گر می کند سرلشگر صنیعی دزد خیانتکار به شاه و ملت ایران با هر کس طرف بشود او را هم دزد خواهد کرد او را هم خائن خواهد کرد چرا آفتابه دزدها را در پیشگاه عدالت به مرگ محکوم می کنید چرا چشم فرزندان و مادران داغدیده را در انتظار می گذارید و هر بامداد نسیم صبحگاهی تن بیگناهی را بر روی چوبه دار نوازش می دهد و هزاران پرونده برای اشخاص بیگناه درست می کنید و سرلشگر صنیعی را با آن دستگاه فرعونی از بین نمی برید او خائن به شاه و مملکت است شاه ما زندگی خود را وقف مملکت کرده ولی امثال صنیعی ها نام عده ایی دیگر را بدنام می کنند دست این خائن را هر چه زودتر کوتاه کنید.

منبع:

کتاب کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 320

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.