مقدمه
متن سند:
مقدمه
کند و کاو در زندگی فردی کسانی که در برههای از تاریخ یک انقلاب، از شاخصهای جریانهای خاصی به شمار میرفتهاند، جذابیت بسیاری دارد. این جذابیت، اهل مطالعه و پژوهش را بر آن میدارد تا در بررسی زندگی و جریانهای فکری و سیاسی مؤثر در شخصیت اخلاقی و فکری این شاخصها ، هویت واقعی آنها و ماهیت اصلی گروهشان را آشکار سازند.
ضرورت استخراج و سامان بخشی به عوامل گوناگون تأثیرگذار و شناسایی و شناساندن ریشهها، شاخصهها و عوارض آن، قبل از اینکه برای عامه مردم مفید باشد، برای جوانان آرمانگرا و تأثیرپذیر جامعه تعیینکننده است. گروهی که به دنبال الگویابی و الگوپذیری، تاریخ انقلاب را ورق میزند و بر آن است تا طبیعت سنجش و مقایسهاین فصل زندگی را با افراد و افکار مطرح در جامعه تطبیق دهد و به نحوی در مسایل سیاسی، اجتماعی جامعه خویش دخیل شود تا به بن بست و بیراهه کشیده نشود.
شناخت سیر مطالعاتی و اخلاقی جریانهای سیاسی برای این عده به قدری مهم است که گاه، ساعتها در پی پاسخ سؤالی، عمر خود را صرف تأمل و تفکر در مقولهای خاص میکنند و در پی ناگفتهها، روح نقشپذیر و بیآلایش خود را مخاطب دیدگاهها و نقطه نظرهای متفاوت اشخاص و گروههای خاص میسازند.
ضرورت تبیین این جریانهای سیاسی، زمانی که موضوع، به فردی مربوط است که روزگاری خود، از مبارزان به شمار میرفته، دوچندان میشود، به ویژه هنگامی که این فرد با اعتراف به جرایم پنهانیاش، اذعان دارد که در همه زمینههای سیاسی، اجتماعی، اسلامی و حتى خانوادگی به بن بست رسیده است.
این مجموعه و مجلدات بعدی آن، از این دست، نوشتههاست. این کتاب سعی دارد با بررسی اندیشه مهدیهاشمی، ریشههای انحراف او را از باورهای ادعایی خویش نشان دهد. وی که از بازی دادن خود، جامعه و خانوادهاش خسته است خود را در کوچه راه بن بستی میبیند:
«خود من دقیقاً به بن بست رسیدم. در مرحله بن بست انسان آرزو میکند که یک صفحه مطالعه بکند و تمجید بکند انسانهایی را که اهل مطالعه و تحقیق هستند و این اواخر مثلاً توی مسایل سیاسی، خانوادگی، اجتماعی، در کل مسایل در اکثر مسایل به بن بست رسیده بودم».1
اهمیت و حساسیت روشنگری علل و عوامل به بن بست رسیدن مهدیهاشمی، برای گروههای مختلف مردمی، هنگامی بیشتر خودنمایی میکند که وی در کسوت مبلغ اسلامی و برخاسته از خانوادهای روحانی است. در نزد مردم سابقه تحصیلات حوزوی دارد و انقلابی به زندان رفته. در رژیم پهلوی - و مرتبط با نهضتهای اسلامی خارج از کشور - پس از پیروزی انقلاب اسلامی - به شمار میرود. اینجاست که برداشتها و تحلیلها در خصوص این فرد و جریان وابسته به او متفاوت میشود و بحث و گفتگو درباره وی و همفکرانش پیچیدهتر نشان میدهد. این سؤال را مهدیهاشمی، خود، چنین پاسخ میدهد:
«...من از نقطهای منحرف شدم که مثبتاتم زیاد بود. من یک سری مثبتها - علمی و عملی سیاسی - داشتم، دچار عجب و غرور و بعد هم بیتوجهی به خدا الى آخر [و] یک سری مفاسدش [شدم]. بنابراین هر نیروی انقلاب، هر مسئولی، هر روحانیای، هر فردی بالقوه در معرض این آفات وجود دارد و لذا برایاین آفتهای احتمالی و بالقوه که خود بالقوه هم به یک معنی بالفعل است. بنا به قول معروف ملاصدرا، یعنی در سیر حرکت جوهری، هر مرحله بالقوه نسبت به مرحله قبلش بالفعل محسوب میشود. یعنی اگر یک ذرهای گناه به اندازه یک خردل روح بیتقوایی با گرایش به گناه یا انحراف در وجود یک انسانی باشد و فکر کند هم که این جزیی است و مختصر و مهم نیست یا نه یک فردی باشد که خیلی نابغه، تو کارهایش خیلی پیروز و موفق باشد و فکر بکند که حالا از این طریق پیروزی که در همه جا پیروز است فکر نکند که حالا این نقطه آسیبناپذیر است از همین نقطه امکان دارد دقیقاً آسیب ببیند و برسد به جاهایی که ما رسیدیم و لذا از نظر عبرتگرفتن و پندگرفتن بجای اینکه در قبال این جرایم ما و تخلفات ما مثلاً عده این و بعضی بخواهند از نظر خطی خوشحال باشند شادی بکنند که خوب الحمدلله که اینها به این سرنوشت مبتلا شدند بهتر است که در خودشان و در اندرون بیشتر فرو بروند. هر انسانی هر طلبهای هر دانشجویی هر کسی که متأثر از یک نسل جوان است که به صورت این سرنوشت تلخ سوئی که ما پیدا کردیم عبرتی باشد برای بقیه برادرها و کل امت حزبالله و نیروهای جوانی که در این مملکت به هر صورت در دامن این انقلاب دارند رشد میکنند و شیطان نفس هم بطور جدی و فعالی در کمین است که اینها را به دام بیندازد. این هم یک نقطه که باید از این کالبد شکافی انحراف و از این علل و عواملی که تشکیل شده و یک استفاده و بهرهگیری شدید اخلاقی و فکری حتماً گرفته بشود...»2
توضیحات سند:
1. نوار شماره ۸.
2. نوار شماره ۱۰
منبع:
کتاب
بنبست - جلد اول / مهدی هاشمی ریشههای انحراف صفحه 13