تاریخ سند: 1 مرداد 1346
محمد حسینی شغل طواف
متن سند:
از: 8 ﻫ تاریخ:1 /5 /1346
به: 316 شماره: 3749 /8ﻫ
1ـ ساعت 15.00 امروز محمد حسینی شغل طواف به روانبخش میگفت کلیمیان رفسنجان به قدری دلیر شدهاند که هیچوقت چنین شهامتی از خود نشان ندادهاند میگفت فرماندار آنها را خواسته و گفته است شما معامله به مثل بکنید اگر مسلمانها فحاشی کردهاند یا کتک زدند عیناً همان کار را نسبت به آنها بکنید اضافه نمود اگر دولت از آنها پشتیبانی نمیکرد این اقلیت نمیتوانستند با آزادی در بین مسلمانها بیایند.
2ـ نامبرده میگفت آقای خمینی چند سال پیش تمام این کارها را پیش بینی کرده و گفته بود حالا میتوان جلو این جنایات دستگاه را بگیرید و درباره آزادی زنان هم آقای خمینی پیش بینی کرده بودند و چون کسی گوش به حرفهای این آزادمرد نکرد دولت هم آقای خمینی را تبعید و برنامههای آمریکایی را در ایران اجرا کرده و میکند.
3ـ محمد حسینی میگفت شنیدهام سه نفر از نویسندگان مجله مکتب اسلام1 را توقیف کردهاند منجمله ناصر مکارم2 و دو نفر دیگر که درباره آزادی زن صحبت میکردند و مقالاتی در مکتب اسلام مینوشتند.
4ـ محمد حسینی اضافه نمود فرماندار رفسنجان به چند نفر از کارمندان خود گفته محمد را تحت نظر داشته باشید اگر فعالیتی کرد گزارش دهید و از چند نفر بازاری هم سئوالاتی کرد که آیا من مخالفتی میکنم یا خیر.
5ـ محمد حسینی میگفت حزب پان ایرانیست3 در زمان دکتر مصدق4 قوه گرفته بود و از طرفداران دکتر مصدق بود ولی حالا معلوم نیست چرا به صورت فعلی ظاهر شده.
6ـ محمد حسینی میگفت تا پایان انتخابات من در سیاست مداخله ندارم چون خیال دارم داماد شوم و ممکن است با گرفتن من کار ازدواج انجام نگیرد.
7ـ نامبرده نسبت به شیخ عباس پورمحمدی میگفت توقیف شیخ عباس بنا به گفته بمانعلی بوده که اظهار داشته شیخ عباس به من دستور دادهاند و اضافه نمود ممکن است شیخ عباس را تبعید نمایند و یا توقیف و زندان ایشان خیلی طول بکشد.
رونوشت برابر اصل است. اصل در پرونده تبلیغات و انتشارات است.
در پرونده روحانیون افراطی کرمان بایگانی شود. اوانی ـ 10 /5
توضیحات سند:
1. مجله درسهائی از مکتب اسلام: این مجله به منظور آشنا ساختن مردم ایران با مبانی دین اسلام بویژه نسل جوان با حقایق و روشنگریهای دین اسلام در قم و توسط علماء حوزه علمیه قم راهاندازی شد و هدفش ضمن آگاهی دادن به مردم، مبارزه با تبلیغات ضددینی رژیم در ایران بوده. ابتدا این مجله تحت نظر آقای سید کاظم شریعتمداری و با مدیریت آیتالله ناصر مکارم شیرازی و دیگر نویسندگان اداره میشد و نقش مناسبی در تبلیغ و ترویج احکام و مبانی دینی مذهب تشیع داشت نکته قابل توجه آن است که دستگاه امنیتی شاه نیز به نقش اسلام در آگاهی بخشی تودهها و مبارزه با کمونیزم آگاه بوده است و به ناچار در برخی شرایط، تضییقات موجود را کاهش میداده است تا باصطلاح از نفوذ کمونیزم در ایران جلوگیری شود. این مجله بیش از چهل سال است که به کار خود ادامه میدهد. از نویسندگان آن می توان حضرات آیات و حججالاسلام: جعفر سبحانی، غلامحسین حقانی، علی دوانی، رضا گلسرخی...را نام برد.
ر. ک : کتاب شرح احوال رجال، ج 2، ص 653.
2. آیتاللّهالعظمی ناصر مکارم شیرازى، فرزند حاج محمد در بهمن ماه سال 1305 ﻫ ش در شیراز دیده به جهان گشود. دوران تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در شیراز گذرانید و پس از شهریور 1320 به فراگیرى مقدمات و سطح در مدرسه علمیه آقابابا خان در آن شهر پرداخت. در سال 1324 به قم عزیمت نمود و طى اقامت پنج ساله در آنجا، از محضر آیات عظام: سیدحسین بروجردى، سیدمحمد حجت کوهکمرى بهرهمند گردید. وى در سال 1329 جهت ادامه تحصیل، راهى نجف اشرف شد و موفق به کسب اجازه اجتهاد از علماى آن سامان گردید. در سال 1330 به قم بازگشت و مجدداً در درس آیتاللهالعظمی سیدحسین بروجردى شرکت نمود. او فلسفه را نزد علامه طباطبایى (ره) خواند و به تدریس سطوح عالیه فقه و اصول در حوزه علمیه قم مشغول شد. در دهه 30 شمسى به منظور مقابله با تبلیغات الحادى، با همکارى گروهى از همفکرانش، مبادرت به تشکل جلسات بحث علمى و فلسفى کرد. در آن جلسات، کلیه اصول فلسفى مکتب هاى مادى را مطرح و در نتیجه کتاب «فیلسوف نماها» را تألیف نمود. این کتاب با استقبال جوانان و روشنفکران روبرو شد و در سال 1333 به عنوان بهترین کتاب سال، بزرگترین جایزه علمى را به خود اختصاص داد. نگارش قریب 50 عنوان کتاب درباره فقه، اقتصاد، فلسفه، کلام و تفسیر از جمله «تفسیر نمونه» در 27 جلد، از جمله اقدامات علمى ایشان است. وى در سال 1337 اقدام به نشر مجله ماهانه «درسهایى از مکتب اسلام» نمود. فعالیت و مبارزه سیاسى ایشان با اوجگیرى نهضت اسلامى در سال 1342 شهرت یافت. او با ایراد سخنان انتقادى و اعتراضآمیز در مجامع علمى و مذهبى و نیز نگارش مقالات انتقادآمیز در نشریه مکتب اسلام، توجه ساواک را به خود جلب کرد. بعد از قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و بازداشت شد. پس از آن نیز بارها به شهربانى احضار و مورد تذکر قرار گرفت. به دنبال قیام مردم قم در آذر و دى 1356، ایشان به سه سال اقامت اجبارى در چابهار به تبعید محکوم شد و پس از مدتى محل تبعید وى به مهاباد و سپس سردشت تغییر یافت. پس از پیروزى انقلاب اسلامى و بازگشت از تبعید، در قم مستقر شد و همچون گذشته به تدریس و تربیت طلاب علوم دینى پرداخت. آیتالله مکارم شیرازى، پس از رحلت آیتاللهالعظمى حاج شیخ محمدعلى اراکى، از طرف جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به عنوان یکى از مراجع تقلید معرفى گردید. ایشان در دوره اول و دوم مجلس خبرگان، به نمایندگى از طرف مردم انتخاب شد. از دیگر آثار ایشان ـ این است آئین ما ـ شرح نهجالبلاغه 3 جلد ـ اسرار عقب ماندگی شرق ـ آن چه باید بدانیم.
3. حزب پان ایرانیست در ابتدا از احزاب طرفدار ناسیونالیسم (ملی گرایی) و دولت مصدق بود ولی بعد از چند سال به شاه دوستی روی آورد و رهبران آن مثل محسن پزشکپور ، در آخرین دوره مجلس شاه بطور غیر قانونی حضور داشتند
4. دکتر محمد مصدق، ملقب به مصدقالسلطنه، فرزند میرزا هدایت در سال 1261 ﻫ ش به دنیا آمد. وى در سن 17 سالگى مستوفى خراسان شد. تحصیلات مقدماتى را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 براى تحصیلات عالیه به پاریس رفت. بعد از اتمام دوره، مدرسه علوم سیاسى پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجهی دکترى در حقوق، به ایران بازگشت. مصدق چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینهی مشیرالدوله براى تصدى وزارت دادگسترى از وى دعوت کرد. وی در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد. با این همه در همان سال از شناسایى کودتاى «سیدضیاءالدین طباطبائى» امتناع ورزید. پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایى منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت. در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندى به علت عدم موافقت دولت مرکزى با نظریات او از این سمت استعفا داد. در سال 1302 وزیر امور خارجه شد. در سال 1303 در دورهی پنجم قانونگذارى به نمایندگى مردم تهران در مجلس شوراى ملى انتخاب شد و در این دوره با واگذارى سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد. در دورهی ششم مجددا به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید. مصدق با اینکه به کلى از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیلهی شهربانى تهران توقیف و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومى آن شهر محبوس بود. سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد. پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شوراى ملى انتخاب گردید. در این دوره براى استیفاى حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبههی ملى را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملى شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شوراى ملى گذراند. در اردیبهشت 1330 براى اجراى این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخستوزیرى ایران را قبول کرد. موفقیت مصدق در جریان نهضت ملى شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانیهاى روحانیون و نیروهاى مذهبى بود که در رأس آنها آیتالله کاشانى قرار داشت. اما بروز اختلاف میان آیتالله کاشانى و مصدق ـ که با تفکرات لیبرالیستى و ملىگرایى همواره مدافع جدایى دین از سیاست بود ـ موجب شد که حکومت شاه با همکارى سیا (SIA) نقشههایى را براى سرنگونى حکومت مصدق طرحریزى کنند. در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخستوزیرى او رأى تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوى براى تصدى وزارت دفاع ملى، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوامالسلطنه را به نخستوزیرى منصوب نمود، ولى ملت با قیام 30 تیر به رهبرى آیتالله کاشانى مجددا او را به نخستوزیرى برگزید. در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامى، به 3 سال زندان محکوم شد. مصدق در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت. وی در 14 اسفند 1345 بر اثر بیمارى درگذشت.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان کرمان، کتاب 1 صفحه 305