تاریخ سند: 16 شهریور 1357
موضوع: مکالمه تلفنی حجتی با فیروزجائیان
متن سند:
از: 2 ﻫ 1 تاریخ: 16 /6 /2537[1357]
به: 312 شماره: 4731 /2 ﻫ ب
موضوع: مکالمه تلفنی حجتی با فیروزجائیان
محمد جواد حجتی تلفنی با فیروزجائیان تماس برقرار، فیروزجائیان پس از سلام و احوال پرسی میگوید من داشتم شام زهرمار میکردم.
حجتی میپرسد: پیش آقای روحانی نرفتی؟
فیروزجائیان جواب میدهد من همان شب وی را بدرقه نمودهام، وقتی برایم خبر آوردند ماشین گرفتم و رفتم ایشان را سر پل گیر آوردم. حجتی میپرسد کدام پل؟ پل آمل؟
فیروزجائیان: نه پل محلشان، پل حجتیه
حجتی: تا آنوقت نمیدانستی؟
فیروزجائیان: میدانستم، همان موقع تلفن کرده بودند منزل آقای کاویانی، ما برنامه را ترتیب دادیم و گفتم رفقا در بازار گوش به زنگ باشند و به یکی از رفقا گفتیم که هروقت آقا آمد در مسجد، رفقا را خبردار بکنم بعد معلوم میشود که ایشان وسط شهر در رفتند و رفقا هم فهمیدند و من بعد یک ماشین گرفتم، رفتم دیدم که ازدحام و خیلی شلوغ است و غیر از من از رفقا کسی نبود.
حجتی: چرا آقای بابایی بودند.
فیروزجائیان: نه نبود. من ندیدم.
حجتی: ما رفته بودیم امامزاده عبدالله با آقای بابایی، کجای کاری بابا
فیروزجائیان: من دیشب در آمل به آشیخ حجت تلفن کردم، گفتم یک عده از دوستان آنجا وایستاده بودند منتظر حاجی آقا روحانی هستند.
حجتی: بلی، این اطلاعات امروز را داری [؟]
فیروزجائیان: بله.
حجتی: عکس آقای شریعتمداری دارد؟
فیروزجائیان: بله
حجتی: مصاحبهاش را خواندی؟
فیروزجائیان: بله. خیلی جالبهها، اولش که اولتیماتم داده و یواش یواش من برای رفقا امروز تشریح کردم که این سیّد قانون اساسی را اول گرفت و یواش یواش هر سه را میخواهد [ناخوانا].
حجتی: قشنگ جواب دادی که تا دو یا سه ماه بعد سرنگون و سقوط خواهد کرد، حجتی میگوید این آیتالله بروجردی کیه که سیّد چهره اش [ناخوانا]
فیروزجائیان: من خدمت ایشان رسیدم.
حجتی: عجب [!]
فیروزجائیان: چون من یک مقداری خوشبین نبودم به ایشان و بچه هایش فعالیت میکنند و میخواهند یک چیزی را به خورد ملّت بدهند، اخوی گفتند که این مصاحبه خیلی قشنگی بود. شما دیدید؟ فیروزجائیان میگوید من عکس ایشان را در اینجا میبینم الآن ولی حرفشان من هیچ نفهمیدم با این که مفصلاً همه را خوانده بودم.
حجتی: نه نه، خیلی جالب بود، بخوانید آقا، خیلی قشنگ و متینه جان شما.
فیروزجائیان: بعد سر غذا با این جوانها داشتیم تجزیه و تحلیل میکردیم که چرا مرحوم بروجردی این کار را نمیکرد، بعد گفت ایشان یک صحبتهایی کرده بودند آقا سید محمدرضا.
حجتی: نه بسیار عالی بود.
فیروزجائیان: بابل امروز شما تظاهرات را تماشا کردید؟
حجتی: بله بله
فیروزجائیان: مثل [این که] خیلی خوب برگزار شد.
حجتی: جالببود.
فیروزجائیان: بهشهر هم گفتند که آقای صادقی ما را جلو انداختند.
حجتی: نمیدانم، آقا سید ابراهیم اخوی الآن خبر آوردند.
حجتی: نمیدانم آن نکا است.
فیروزجائیان: آن را از نکا آوردند اینجا
حجتی: رو به خانواده خود نموده و صدای شخص سومی شنیده میشد، سپس حجتی گفته فیروزجائیان را تأئید کرده و گفت: پس همان صادقی است.
فیروزجائیان: حاج عبدالرحیم؟
حجتی: خیر. آن صادقی که در نجف بود و قد کوتاهی دارد که دو تا برادر بودند.
فیروزجائیان: به هر حال تشخیص دادم ولی ایشان را که دیشب نشستی داشتیم اینجا تا ساعت 2 بعد از نصفِ شب حاجی فاضل و اینها در صدد بودند که امروز آقایان جلو بیفتند و دلیلشان هم جلو افتادن آقای جوادی1 بود که در روزنامه دیدید.
حجتی: بله بله
فیروزجائیان: بعد جلو افتادن پا برهنه آقای نظری2 بود.
حجتی: آنکه [ناخوانا] است، ملاکِ قضیه نیست.
فیروزجائی: نه نه، همش بعد از اینجا با آمل تماس گرفتیم با آقا شیخ حجت، گفت: اصلاً این حرفها چیه، بچهها رفته بودند چند تا شیشه شکسته بعد در رفتند.
حجتی: کجا؟
فیروزجائیان: آمل، اصلاً آقای جوادی کجاست؟ چرا این حرفها را گوش میکنید. ما بودیم در این قضیه هیچ اصلاً واقعیت نداشت.
حجتی: سبحانالله
فیروزجائیان: به جان شما حجتی: مثل همیشه رویدادهائی که اخیراً برای بابل درست کردند. فیروزجائیان بعد گفت: روزنامه آبروی ما را خرید. برای ما آبرو درست کرد و هیچ واقعیت ندارد حتی با جناب آقای شفاعی3 در میان گذاشتیم، تماس گرفتیم، بعد گفتند ایشان دید اوضاع ناجور است در رفتند.
حجتی: رفت زیر آب.
فیروزجائیان: بعد گفتند ایشان را بردند.
حجتی: صحیح، پس ایشان جلوی دسته نبود.
فیروزجائیان: ایشان در رفتند، بعد الان دو سه روز است که بر گرداندند آن نفوذی را من ندارم، بعد آقای قاسمی4 را وادار کردیم. آقا اینقدر این کال آهن را کوبیدیم که دو سه تا منبر رفت همین خشک و خالی و بعد مردم حرکت کردند و هیچ کدام ما نبودیم.
حجتی: آمدند گفتند آقای نظری تحت الحنک انداخته، گفتند [ناخوانا] ما.
فیروزجائیان: به خاطر این جوانها، اینها گفتند آقایون غرض دارند. گفتند این آقایون وجیهاللهاند، وجیهالروحانی هستند، مثل آقای آقا شیخ حجت، آقای شفاعی اینها شخصیتهای بارز هستند، اینها العیاذ بالله اهل درون اشاره کرد به شخص سومی در منزل و در مورد خوردن غذا مطالبی گفت. فیروزجائیان حاجی آقا دیشب که خوابیدم، دیروز صبح جوانها و طلبه و رفقا آمده بودند کتاب و لوازم داشتند مرا بیدار کردند بعدازظهر هم باز آمدند مرا بیدار کردند، شبها هم رفتیم خدمت جناب روحانی آنجا هم پیاده روی کردیم، بعد از اینجا آمدم حاجی آقا فاضل ساعت 12 آمدند، دو ساعت نشسته بودیم.
حجتی: دو نفری؟
فیروزجائیان: نه ایشان جوانها بودند، عدّهای جوانها و دکتر مکانیکی با یک دکتر دیگر که نشناختیم و جوانهای دیگر که اسمشان را نمیدانم با جناب آقای مهدی آقا بودند، بعد خیلی نشستهایم بعد یک مثلثی که یک ضلعش جنابعالی هستید باید بشینیم صحبت کنیم.
حجتی گفت: انشاءالله، انشاءالله. خداحافظ
فیروزجائیان: من [ناخوانا] را هم آوردم.
حجتی گفت: من هم [ناخوانا]میآورم. پس خداحافظی مینمایند.
نظریه شنبه: خبر صحت دارد.
نظریه یکشنبه: نظریه شنبه مورد تأئید است. از مفاد مکالمه چنین استنباط میشود که نامبردگان ضمن ارتباط با گروههای افراطی شهرستانهای دیگر مترصد اقدامات وسیع تری در سطح منطقه میباشند و کلیه تظاهرات و آشوبهای منطقه را با زیرکی و ممارست خاص طرّاحی میکنند. همچنین با در اختیار داشتن تعداد محدودی از جوانان منحرف و ماجراجو (؟) به خواستههای خود جامه عمل میپوشانند. اصلح است به منظور حفظ نظام منطقه بین این عده به نحوی تفرقه و جدایی انداخت. زیرک
نظریه دوشنبه: نظریه یکشنبه مورد تأئید است. از محتوی خبر چنین استنباط میگردد افراد ذکر شده به اسامی محمود فیروزجائیان، جواد حجتی، دکتر مکانیکی، مهدی مجیدی و سایر افراد مرتبط با آنان به رهبری هادی روحانی در منطقه مازندران که وی نیز از طرفداران روحالله موسوی خمینی میباشند تغذیه و دست به یک سلسله فعالیت گسترده زدهاند که به احتمال قوی این وابستگی ریشه عمیق دارد و این چهرههای مبتکر راهنمای گروهی متشکل از طلّاب علوم دینی و جوانهای متعصب مذهبی که متأثر از افکار و تمایلات افراطی نامبردگان میباشد و در جمعیتها و اجتماعات و تظاهرات شرکت و بینش فکری آنان سطحی ولی انعطافپذیر است، میباشند. در هر صورت به طور قطع و یقین کلیه تظاهرات خیابانی، تعطیل بازار در شهرستانهای استان مازندران از کانونها و گردهمائی روحانیون این منطقه شکل میگیرد.
نظریه 2 ﻫ ب: مفاد گزارش صحیح است. نظریه دوشنبه مورد تأئید میباشد. در تحریکات این افراد و اقدامات خلاف آنان شک و شبههای در بین هست افراد متخصص و وابستگیها محرز و فعالیتها مشهود تحریکات روشن و ما ساکت و خاموش!
ارسال شود. بیگدلی 19 /6 /57 3638
توضیحات سند:
1. حضرت آیتالله العظمی عبدالله جوادی آملی، فرزند ابوالحسن در 1312 ﻫ ش در آمل متولد شد. بعد از طی دوره ششم ابتدایی به حوزه علمیه آمل رفت و علوم پایه را نزد پدر و دیگر مدرسان آن حوزه آموخت. در 1330 به تهران آمد و سطوح عالیه و خارج فقه و اصول را نزد آیتالله شیخ محمدتقی آملی و کلام و فلسفه و هیأت و منطق و عرفان را نزد علامه ابوالحسن شعرانی و علامه مهدی الهی قمشهای و استاد فلسفه فاضل تونی فراگرفت. سپس به قم رفت و از محضر آیات عظام سیدمحمد محقق داماد، امام خمینی(ره) و علامه سید محمدحسین طباطبایی استفاده برد و به مرتبه اجتهاد نایل آمد. ایشان با شروع نهضت امام خمینی(ره) همواره حامی و پشتیبان نهضت بودهاند. مدتها است که در حوزه علمیه قم به تدریس اشتغال دارند. وی دهها کتاب در موضوعات مختلف دینی و فلسفی تألیف کرده است. آیتالله جوادی آملی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مجلس خبرگان قانون اساسی شرکت داشت و در دورههای اول و دوم مجلس خبرگان رهبری نماینده مردم مازندران بود. مدتی نیز عضو شورای عالی قضایی بود. و هماکنون یکی از مدرسان و مفسران قرآن کریم در حوزه علمیه میباشند.
2. آیتالله عبدالله نظرى خادمالشریعه، فرزند عبدالنبى در سال 1311ﻫ ش در سوادکوه به دنیا آمد. ساواک مازندران در سال 1355 درباره او نوشت: «نامبرده یکى از روحانیون طراز اول سارى و حومه مىباشد و در بین قاطبه مردم از نفوذ و احترام خاصى برخوردار است.» که اداره کل سوم پاسخ داد: « نامبرده از جمله روحانیون افراطى و ناراحت سارى بود که با وجود تذکرات مکرر که به او داده شد همواره بر روى منابر در مجالس و محافل مذهبى مطالب تحریکآمیز و نامناسبى عنوان نمود. در مورد دادن زکاۀ فطره به مستمندان فتاوى آیات از جمله خمینى را قرائت که مستعمین با شنیدن خمینى صلوات مىفرستادند براى نظرى از قم نشریات و رساله کتبى ارسال مىشود که بین آنها توضیحالمسائل خمینى نیز مىباشد.»
آیتالله نظرى از شاگردان ممتاز و برجسته علامه سید محمدحسین طباطبایى، امام خمینى و آیتالله سید محمدباقر سلطانى بود و در دوران انقلاب اولین کسى بود که اعلام حمایت مردم مازندران از امام و انقلاب را در پاریس به اطلاع امام رساند و حضرت امام شخصاً از نامبرده خواستند که در مازندران بماند و هدایت و رهبرى مردم مازندران در انقلاب را بر عهده بگیرد و نامبرده تا پیروزى انقلاب دوشادوش اقشار مختلف و انقلابى مردم مازندران در صف اول اعتراضات و تظاهرات شرکت کرد، ولى هیچگاه حتى در بحبوبه انقلاب خود را از اقشار مختلف مردم جدا ندانست و همواره با مردم و براى مردم ماند.
آیتالله نظرى همواره در کنار عامه مردم مازندران ماند، چه در زمان رژیم گذشته که جهت آگاهى بیش از پیش مردم منطقه سوادکوه و دیگر نقاط استان مازندران پاى پیاده کیلومترها را طى مىکردند تا جهت مردم مشتاق و رنجکشیده و مشتاق به علم و عالم سوادکوه و مازندران سخنرانى کند و چه اکنون که با کهولت سن و بیمارى، گوش شنواى مشکلات و دردهاى بى شمار مردم زحمتکش مازندران است.
(اسناد ساواک-پرونده انفرادى) پایگاه خبرى حضرت آیتالله نظرى.
3. منظور شیخ حسینعلی شفائی از روحانیان ساری است.
4. منظور شهید حجتالاسلام عبدالوهاب قاسمی است که زندگی نامه وی در ذیل اسناد قبل آمده است.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان مازندران، کتاب 06 صفحه 338