صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

[موضوع:] مدرسه علمیه قائمی

تاریخ سند: 10 اردیبهشت 1354


[موضوع:] مدرسه علمیه قائمی


متن سند:

[از:] 6ﻫ 1 [تاریخ:]10 /2 /1354
[به:] 312 [شماره:] 8386/ ﻫ 1
[موضوع:] مدرسه علمیه قائمی

از ساعت 10 09الی 1215 روز 6 /2 /54 تعدادی از روحانیون آبادان منجمله شیخ عبدالرسول قائمی. سید محمدکاظم دهدشتی ساکن آبادان. شیخ مرتضی دهدشتی اهل بهبهان رانده شده از عراق ساکن قم و... در اطاق اختصاصی قائمی در مدرسه علمیه دور هم جمع و مواردی به شرح زیر بین آنان مورد بحث و گفتگو قرار گرفت.
1ـ قائمی ضمن صحبت خطاب به سید محمدکاظم دهدشتی ساکن آبادان گفت امروز هم تولد ملکه مادر است و مجلس جشنی هم بدین منظور نگرفتیم (با تمسخر).
2ـ سید محمدکاظم دهدشتی در پاسخ قائمی گفت آری جشن به مناسبت تولد مادر فرح نگرفتیم (به نحو مسخره).
3ـ قائمی مجدداً اظهار داشت نه تولد مادر فرح1نیست تولد مادر شاه2 است.
4ـ شیخ مرتضی دهدشتی ساکن قم رانده شده از عراق ضمن صحبت اظهار داشت سال گذشته که به منظور انجام عمل حج به مکه رفته بودم پسرخمینی بنام سید مصطفی را دیدم حالش خوب بود و به اتفاق خانواده‌اش به مکه آمده بودند و شخصی بنام شیخ ستاری بروجردی نیز همراهش بود و از عراق فقط به آنها اجازه خروج و مراجعت به عراق را داده بودند وگویا در عراق به سایر ایرانیان گفته شده بود اجازه خروج می‌دهیم ولی اجازه برگشت به عراق داده نمی‌شود هرکس مایل است با این شرایط می‌تواند از عراق خارج شود. روی این اصل کسی از ایرانیان مقیم عراق به مکه نیامده بودند و قائمی نیز مطالبی در تائید اظهارات دهدشتی در این زمینه بیان نمود.
5ـ یکی از حاضرین بنام شیخ عباس دانشمند ساکن آبادان مسئله‌ای در مورد افرادی که از لحاظ شغلی همیشه در مسافرت هستند وضع نماز او به چه ترتیب است و نظر خمینی در این باره چگونه است سئوال کرد.
6ـ قائمی پاسخ داد نظر خمینی این است که باید نماز را شکسته خواند و قائمی با مراجعه به کتابی نظر چند نفر از مراجع تقلید از قبیل آیت‌اله شریعتمداری. گلپایگانی. نجفی و خوئی را در این مورد نیز به دانشمند گفت.
نظریه یکشنبه: با توجه به سابقه اظهارات فوق از جانب روحانیون فوق الذکر بعید به نظر نمی‌رسد. ضمناً اعمال و رفتار آنان تحت مراقبت بوده، نتایج حاصله به موقع به استحضار خواهد رسید. حقانی
نظریه سه‌شنبه: نظریه یکشنبه مورد تائید است. شعله
نظریه چهارشنبه: در منطقه نمی‌باشد.
نظریه جمعه: نظرات فوق مورد تائید است. اردشیر

توضیحات سند:

1. فریده دیبا (قطبى گیلانى): فرزند باقر امجدالسلطان، در سال 1290 ش در تهران به دنیا آمد. پس از سپری کردن تحصیلات ابتدایی از مدرسه ژاندارک دیپلم گرفت. او همسر یک افسر جوان فارغ‌التحصیل سن‌سیر فرانسه به نام سهراب دیبا با درجه‌ی سروانی بود که به مرض سل درگذشت. شوهر او اهل تبریز بود و فریده دیبا پس از فوت شوهرش هرگز ازدواج نکرد و با برادرش مهندس محمدعلى قطبى در رشت زندگى مى‌کرد و برادرش مهندس قطبى از او و تنها فرزندش یعنى فرح دیبا ـ که بعدها و پس از تحصیل در فرانسه به همسرى محمدرضا برگزیده شد ـ نگهدارى کرده و مخارج او و تحصیل دخترش را مى‌پرداخت‌. فریده دیبا بعد از ازدواج دخترش با شاه به موقعیت اجتماعى بالایى در دربار دست یافت و قبل از پیروزى انقلاب اسلامى مقادیر زیادى ارز از کشور خارج کرد و به اتفاق دختر و نوه‌هایش در آمریکا مقیم شد. او فردى عادى بود که از تحصیلاتش اطلاع دقیقى در دسترس نیست. وى از دربار دولت شاهنشاهى ماهانه مقررى دریافت مى‌کرد و سمت‌هایى از جمله: ریاست شوراى عالى سازمان داوطلبان شیر و خورشید سرخ ایران، قائم‌مقام بنگاه حمایت مادران و نوزادان، قائم‌مقام جمعیت حمایت از آسیب‌دیدگان سوختگى، قائم‌مقام مرکز طبى کودکان، قائم‌مقام سازمان ملى انتقال خون و... را عهده‌دار بود که البته اکثر این عناوین به صورت افتخارى نصیب وى شده بود تا بتواند از خوان گسترده رژیم پهلوى بیش از پیش متنعم شود. یکی از سوءاستفاده‌ها‌ی او این است که در سال 1355 مبلغ هنگفتى حدود 135 /670 /125 فرانک به عنوان صورتحساب تزئین آپارتمان خود در فرانسه دریافت داشته است. مشارالیها در مسافرت‌هاى خارج از کشور مبالغ قابل‌توجهى به عنوان کمک به جمعیت‌هاى به اصطلاح خیریه اهدا مى‌کرده که کلیه‌ی این موارد را از دربار شاهنشاهى دریافت کرده تا با پول ملت براى خود وجهه و آبرو دست و پا کند. فریده دیبا در برگزارى و نظارت بر میهمانى‌هاى دربار نقش مهمى داشته و اغلب موارد سوءاخلاقى دربار به ویژه شاه با هدایت او صورت مى‌گرفته است. در این خصوص مى‌توان به مسأله ارتباط شاه با دختر ارتشبد حجازى اشاره کرد که پس از رسوایى ارتشبد حجازى به طور جدى و مستقیم به فریده دیبا اعتراض و پرخاش مى‌کند. فریده دیبا در آستانه‌ی انقلاب اسلامی از کشور گریخت و در سال 1378 در آمریکا درگذشت.
فریده دیبا، در یکی از کاخ‌های رضاشاه مستقر شده بود. این زن که به گفته‌ی احمد‌علی مسعود انصاری، تظاهر شدیدی به دیانت می‌کرد، در سفرهای متعددی که به خارج از کشور داشت، مبالغ هنگفتی از دربار و دولت دریافت و به مصرف شخصی می‌رساند. ر.ک: پس از سقوط، پیشین، صص 79ـ84. (اسناد ساواک - پرونده‌ انفرادى)
2. تاج الملوک: فرزند تیمورخان میرپنج، در 16 اردیبهشت 1287 ه‍ ش به دنیا آمد. وی دومین همسر رضاخان بود. پس از درگذشت همسر اول رضاخان در سال 1294 با او ازدواج کرد. تیمورخان، پدر تاج‌الملوک، فرمانده فوج قزاقى بود که رضاخان در آن خدمت می‌کرد، وی از مهاجرین آذربایجان شوروى بود در آن زمان براى رضاخان افتخارى بود که با دختر یک میرپنج ازدواج کرده است. رضاخان از ابتداى ازدواج با تاج‌الملوک با او اختلاف داشت، لذا روابط خوبى با هم نداشتند و این روابط بعد از اینکه وى در سال 1301 دخترى از خاندان قاجار بنام ملکه توران را به زنى گرفت، تیره‌تر نیز شد. از آنجایی که تاج‌الملوک ولیعهد آینده ایران (محمدرضا) را به دنیا آورده بود، رضاخان سعى مى‌کرد با احترام با او رفتار کند. وى زنى بداخلاق، تندخو و هوسباز بود. تاج‌الملوک بعد از اینکه رضاشاه در تبعید مرد، در تهران غلامحسین صاحب دیوان را به عنوان معشوقه خود برگزید و چهار سال بعد از آن با یکدیگر ازدواج کردند. صاحب دیوان در واقع هم سن و سال پسر تاج‌الملوک و عضو یکى از شاخه‌هاى خانواده قوام‌الملک شیرازى، از با نفوذترین خانواده‌های استان فارس بود. به گفته‌ی فردوست تاج‌الملوک بعدها چندین همسر رسمى و غیررسمى انتخاب کرد. وی در حالی که بیش از 80 سال سن داشت با رحیم‌على خرم که یک کارگر آسفالت‌کار بود، ازدواج کرد. رحیم‌على خرم که یک روستایى بى‌سواد با هیکلى درشت بود، بعد از انتخاب توسط ملکه‌ی 85 ساله به عنوان معشوقه رسمى، یک‌شبه به مقاطعه‌کارى ترقى کرد که تأسیسات پارک خرم [پارک ارم فعلى در بزرگراه تهران ـ کرج] و کاباره جزیره بخشی از دارایی‌های او بودند با پیروزی انقلاب اسلامی وی به خاطر جرایمی از قبیل تجاوز و قتل زنان و دختران و انداختن یک مرد که به دفاع از ناموس خود پرداخته بود در قفس شیر به اعدام محکوم شد. حمیدرضا پهلوى [فرزند رضا خان از زن چهارمش بنام عصمت‌الملوک] پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران اظهار مى‌داشت که «تاج‌الملوک بسیار آلوده به فساد اخلاقى بود و حتى در زمان حیات رضاشاه نیز داراى معشوقه بود. یک بار که رضاشاه نسبت به ارتباط خادم منزل خود [سلیمان بهبودى] با همسرش مشکوک شده بود آن‌قدر او را کتک زد که در معرض مرگ واقع شد. او مدتى با تهدید و ارعاب با دامادش [شوهر شمس، مهرداد پهلبد]ارتباط نامشروع برقرار ساخته بود.» به گفته یکى از رهبران سلطنت‌طلب «ملکه مادر که نزدیک به نود سال دارد و به سختى حرکت مى‌کند بدون ملاحظه سن و سال خود و لطمه‌اى که از این رهگذر به مبارزات گروههاى سلطنت‌طلب [!] و پرستیژ آنها وارد مى‌آید!! در آپارتمانهایشان در نیویورک.... و این موضوع باعث بى‌آبرویى نهضت[!] شده است.» ثریا اسفندیارى زن دوم محمدرضا پهلوى درباره او مى‌گوید: «وى [تاج‌الملوک] به عنوان مادر نخستین و بزرگترین پسر [بعد از مرگ رضاخان]همچنان در رأس مى‌ماند و طبیعتا در تصمیم‌گیری‌ها و بعضى از مسایل داخلى اثر مى‌گذارد. من به این نتیجه رسیده بودم که دربار ایران اساسا دربار زنان است. گرچه از نظر قانونى هیچ نوع حقى نداشتند. لکن در عمل با به کار بردن هزاران نیرنگ و فریب و دودوزه بازیها به هدف و مقصد خود مى‌رسیدند. احساس مى‌کردم، من تحت سلطه دربار زندگى مى‌کنم که ملکه مادر یا رئیسه خاندان در رأس آن قرار دارد. این اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که زنان آن چنانى از سیاست سر در مى‌آوردند، افق دیدشان بسیار کوتاه و محدود بود. مهمترین مسئله مورد نظر و توجه آنها انواع دسیسه‌ها و پشت‌هم‌اندازیهاى زیبنده دربار بود...»
ر.ک: بازیگران عصر پهلوى از فروغى تا فردوست، محمود طلوعى، صص 647 ـ 648 و زندگى پرماجراى رضاشاه، اسکندر دلدم، جلد اول، صص 19ـ 23 و نیز خاطرات ملکه ثریا اسفندیارى، ترجمه موسى مجیدى، صص 66 ـ 67.

منبع:

کتاب آیت‌الله عبدالرسول قائمی به روایت اسناد ساواک صفحه 405


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.