صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

روزنامه آیندگان

تاریخ سند: 4 آذر 1350


روزنامه آیندگان


متن سند:

شماره : 1190 1ـ تحت عنوان «دلایل نارضائی کشتی گیران ملی باید بررسی شود» ضمن اشاره به حضور عده کمی تماشاگر در سالن محمدرضا شاه جهت برگزاری مسابقه های بین المللی کشتی جام آریامهر و اینکه غیبت ملی پوشهای کشتی موجی از استفهام بوجود آورده است می نویسد : موضوع مورد بحث که زمزمه آن میان تماشاگران به گوش می رسد، غیبت کشتی گیران ملی است.
چرا موحد، فیلابی، قربانی و حاجیلو از حضور در تمرینات عذر خواستند؟ چرا «جوادی» به یکباره در میان کشتی به عنوان آسیب دیدگی صحنه مسابقه را ترک کرد؟ آیا آسیب دیدگی ساختگی بود؟ چرا سید عباسی تنها به خاطر کمی اضافه وزن کشی صبح دیروز حاضر نشد؟...
نشریه مزبور سپس می افزاید : برای پیدا کردن دلایل این موج نارضایتی در بین کشتی گیران، نیازمند یک بررسی کلی هستیم.
2ـ تحت عنوان «چرا سولژنیتسین خائن است؟ و چرا در چکسلواکی مداخله کردید؟» مصاحبه هوشنگ وزیری با سرگئی میخائیلکوف نویسنده روسی و عضو هیئت داوران چهارمین جشنواره کودکان و جوانان در تهران را درج نموده که قسمتی از آن بشرح زیر است : برتر آن دیدم که بی هیچ طوافی یک راست به سراغ هسته بحث بروم : «چرا سولژنیتسین را از اتحادیه نویسندگان شوروی اخراج کردید؟ «میخائیلکوف شروع کرد سخن گفتن از این امر که انسان وقتی عضویت کانونی را پذیرفت، چه کانون شکار و چه باشگاه ورزشی و چه اتحادیه نویسندگان، باید به اساسنامه آن احترام بگذارد و اساسنامه اتحادیه نویسندگان می گوید نوشته ای که در شوروی اجازه انتشار نیافت نباید از راههای غیرقانونی به خارج فرستاده شود اما سولژنیتسین این کار را کرد؟ ـ چرا یک نویسنده شوروی با قریحه ای چنین عالی باید ناگزیر شود اثرش را برای چاپ به خارج بفرستد؟ «برای آنکه در آثار سولژنیتسین که خروشچف او را علم کرد گرایشهای مذهبی وجود دارد حال آنکه این با سیاست رسمی اتحاد جماهیر شوروی ناسازگار است.
» ـ پس هنر در کشور شما باید روی خط رسمی حرکت کند.
آیا معتقد نیستید که این، آزادی آفرینش هنری را از نویسنده و هنرمند می گیرد؟ باز میخائیلکوف خطابه ای خواند درباره آزادی که چه هست و چه نیست و اشاره کرد که چون چاپ و نشر کتاب در دست دولت است ناگزیر به آثاری که مخالف ایده ئولوژی رسمی است اجازه انتشار داده نمی شود.
ـ بدین ترتیب پس انتقاد از سیاست رسمی هم مجاز نیست؟ می خواهد این فکر را القاء کند که در داخل حزب برای انتقاد آزادی کامل وجود دارد که من ناگزیر در میان حرفش می دوم «اگر این آزادی به راستی هست پس چرا بسیاری از نویسندگان و دانشمندان شوروی به امر «خود انتشار» (سایزدات) پناه برده اند زیرا مخاطب اینان در این نشریه دست نویس که دست به دست می گردد کسی جز زمامداران شوروی نیستند؟...
.
در تمامی استدلالهای میخائیلکوف این اصل که ضابطه ارزش ها را جز دولت و حزب (نمایندگان اکثریت جامع) نباید تعیین کنند مانند نخی بود که سخن، مانند دانه های تسبیح، بدان کشیده می شود هر کس جز این اعتقادی داشته باشد به گمان میخائیلکوف (البته در جامعه شوروی) یا دیوانه است یا خائن یا مرتد و یا مصروع...
.
ـ چرا در چکسلواکی مداخله کردید؟ در حالیکه با دشمنان ایدئولوژیک خود همزیستی مسالمت آمیز دارید، روا نبود که با دوستانتان چنین معامله ای کنید.
ـ در چکسلواکی سوسیالیسم به خطر افتاده بود وقتی خانه همسایه شما آتش گیرد شما ناگزیر به یاری می شتابید.
ـ بله اما همسایه اگر از من کمک نخواهد و حتی به صراحت بگوید که به کمک من نیازی ندارد آنگاه حق ندارم به زور برای فرونشاندن آتش وارد خانه اش بشوم.
وانگهی آتش سوزی در چکسلواکی پس از مداخله نیروهای پیمان ورشو روی داد.
«یان پالاش» دانشجو پس از 21 اوت 1968 خودسوزی کرد.
برای آقای میخائیلکوف «یان پالاش» هم در شمار همه آن کسانی هستند که یا خائن هستند و یا به تیمارستان تعلق دارند و او هنگام خداحافظی بی شک در زندان یا تیمارستان ذهنش مکانی برای من تعیین کرده بود.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک صفحه 214



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.