ب - نحوه جذب اساتید
متن سند:
ب - نحوه جذب اساتید
دست اندرکاران مدارس به دلیل گرایش خاص فکری و سیاسی که داشتند تلاش میکردند تا اساتیدی را برای تدریس انتخاب کنند که در راستای ایدههای آنها عمل نمایند. به همین دلیل با وجود افرادی فاضل در حوزۀ علمیه که به خوبی از عهده تدریس در سطوح مختلف بر میآمدند، آنها ترجیح میدادند حتیالمقدور از دوستان و همفکران خود برای این مهم استفاده کنند.
فردی را که از نظر فکری برای تدریس میپسندیدند، دعوت به همکاری میکردند. گاهی فرد مورد نظر به دلائلی از پذیرفتن مسئولیت تدریس خودداری میکرد و آنها با اصرار و الحاح این مسئولیت را به او محول مینمودند.
با این شیوه موفق شده بودند، تعدادی از اساتید همسو را در این مدارس گرد آورند ولى یقیناً موفق به پوشش دادن نیاز مدارس و تأمین اساتید مجرب از طیف همسو نبوده، ناگزیر از استفاده از فضلا و اساتید سطح حوزه برای پر کردن این خلا میشدند.
از نکات قابل توجهی که بیانگر فضای سیاسی و جناحی حاکم بر این مدارس است نحوه تعامل مدیریت و دستاندرکاران مدارس با بعضی از اساتید و عکسالعمل اساتید در قبال آنهاست. پارهای از عکسالعملها نشان میدهد که فضای حاکم بر مدارس به قدری تند و نامتجانس با فضای حوزوی است که حتی اساتید همفکر و برخوردار از سابقه دوستی و همکاری تاب تحمل آن را نداشته، زبان به اعتراض میگشودند.
یکی از اساتید همسو که قبلاً نیز مطلبی از او نقل شده، اکراه خود را برای ادامه تدریس در مدرسه بعثت به خاطر جو نامساعد این مدرسه بدین شرح بیان میکند:
«در اوائل همین امسال بود که بعضی از طلاب اصرار کردند تا درس جواهر البلاغۀ را من شروع کنم و به طور صریح بهشان گفتم که اگر سرم برود من قبول نمیکنم. همان مبادئ را هم زوری قبول کردهام. وقتی میگفتند حاج آقا چرا نمیخواهید در مدرسه درس بدهید؟ گاهی اوقات از شدت ناراحتیام صراحتاً میگفتم که علاقهای به این مدرسه ندارم: این که مدرسه نیست... است آدم صدتا درس بیرون میدهد، شیرینتر است و خیلی راحتتر است از این که بخواهد اینجا یک درس بدهد و این کلمات را نه یک بار بلکه چند بار و هر بار چند نفر از طلاب از من شنیدهاند.»1
مهدی هاشمی نگرش تنگ نظرانه و انحصارطلبانه مسئولین این مدارس را در برخورد با اساتیدی که به نوعی مبانی فکری این جریان را قبول نداشتند چنین بیان میکند:
«دو سال قبل یکی از طلاب شمالی را آقا هادی کاندید [ا]کرده بود که در مدرسه بعثت درس عقاید داشته باشد. او در کلاس مبانی، دکتر شریعتی را مورد حمله قرار داد که شاگردان عکسالعمل نشان داده و به خصوص آقای... [مسئول مدرسه] و برادرم هاشمی با شخص مزبور چندین جلسه مناظره و بحث تشکیل [دادند] و نوارهای آن را ضبط کردند. همین حادثه باعث شد که شخص نامبرده کلاسها را تعطیل نماید.»2
یکی دیگر از اساتیدی که با اصرار مسئول مدرسه رسول اکرم (ص) و شخص آقای منتظری مدتی در مدرسه یاد شده تدریس میکرد، با مشاهده وضعیت اسفبار مدرسه لب به گلایه میگشاید و میگوید:
«بعد از انقلاب شنیدم که آیتالله منتظری مدارسی را برای تربیت طلاب در نظر گرفتهاند و از جمله افرادی که سرپرستی بعضی از این مدارس را به عهده دارد آقای... است. در یکی دو سال اخیر از من دعوت میکرد که به مدارس نامبرده رفته و درسی را انتخاب کنم؛ منتهی من از دو جهت زیر بار نمیرفتم یکی این که درسشان در حد پایینی بود و من میگفتم که این درسها شأن من نیست. دیگر این که من اصولاً با این کیفیت کارها مخالفم. من معتقدم که حوزه حوزه بودنش به این است که همچنان که بوده است باشد و به قول حضرت امام (ره) همان حوزه و فقه صاحب جواهری حوزه اگر نباشد که به این صورت که این آقایان معتقدند درآید دیگر حوزه نیست بلکه میشود دانشگاه. الان دانشگاه الهیات هم دروس حوزه را داراست هم فقه دارد هم فلسفه دارد. هم اصول دارد و این تازه هم نیست. سالیانی دراز است. اساتید بزرگ و با کمالی در دانشگاه الهیات تدریس کردهاند؛ اما هیچگاه این دانشگاه نخواهد توانست یک فیلسوف مانند مرحوم علامه طباطبائی و یا شهید مطهری به جامعه تحویل دهد و در فقه و اصول هم همین است؛ اما این حوزه است که با همان آزادی که در آن حکمفرماست افرادی فاضل محقق و دانشمند به معنای واقعی به جامعه تحویل میدهد و حتی با تغییر کتابهای قدیمی حوزه به کتابهای جدید هم مخالف بودم. امسال هم در اثر اصرار آیتالله منتظری بنا شد درسی را تقبل کنم.»3
توضیحات سند:
1- پروندۀ یکی از اساتید مدرسه بعثت (با هویت مشخص)
2- پرونده مهدی هاشمی، ج 6، ص 114
3- پروندۀ یکی از مرتبطین فعّال (با هویت مشخص)، ص 79
منبع:
کتاب
بنبست -جلد چهارم / مهدی هاشمی رویکرد سیاسی به حوزه علمیه قم صفحه 101